جنگ چهره زنانه ندارد
۱٬۴۸۰ بازدیدیکشنبه ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۷:۳۹
۶ دیدگاه
یکی ما رو لو داد.
آلمانی ها فهمیدن که کمپ پارتیزانا کجاست.
جنگل و راه های ورودی به اون رو از همه طرف زیر نظر گرفتن.
ما بین بیشه ها وحشی قایم شده بودیم.
باتلاق ها مارو نجات میدادن ، دشمن وارد باتلاق نمیشد ، گیر میکرد و زمین گیر میشد؛ باتلاق هم ماشین آلات و هم نیروها رو قورت میداد.
چندروز حتی گاهی اوقات هفته ها ما تا زیر گلو تو آب فرو میرفتیم.
یک زن بیسیم چی با ما بود
اخیرا زایمان کرده بود
کودک گرسنه بود و شیر میخواست
اما مادر خودش هم گرسنه بود
شیر نبود و نوزاد گریه میکرد
دشمن نزدیک بود
با سگ ها ، اگه سگ ها صدایی میشنیدن ، همه مون میمردیم.
گروهمون حدود سی نفر بود
میفهمید؟
بلاخره تصمیم گرفتیم
هیچکس جرئت نکرد دستور فرمانده رو منتقل کنه
اما مادر خودش قضیه رو حدس زد
قنداق نوزاد رو تو آب فرو برد و مدت زیادی همونجا نگه داشت!
نوزاد دیگه گریه نمیکرد...
هیچ صدایی نمیومد
ما نه میتونستیم سرمون رو بالا بگیریم
نه میتونستیم تو چشمای مادر نگاه کنیم
نه تو چشمای همدیگه ...
سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ
جنگ چهره زنانه ندارد