برای گتوزو
۷۲۷ بازدیدچهارشنبه ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - 0۷:۴۲
۲ دیدگاه
برای گتوزو
قبل از این بازی اردوی ایتالیا آشفته بود. اتفاقات بازی آمریکا، اخراج و محرومیت سنگین دروسی (4 جلسه) و خطر حذف در صورت شکست برابر چک. رسیدن نامههای تهدیدآمیز از ایتالیا خطاب به دروسی و عصبانیت شدید لیپی از افشای اتفاقات درون اردو در رسانهها
مارچلو لیپی به بازیکنان گفته بود که پس از مسابقات تیمملی را ترک خواهد کرد.
روایتی که من از این صحنه شنیدهام این است:
بعد از گل دوم ایتالیا (اینزاگی) گتوزو ناگهان به سمت مربی دوید. گردنش را گرفت و فشار داد و فریاد زد:
تو هیچ جا نمیری... پیش ما میمونی فهمیدی؟ وگرنه خودم میکشمت!
کاملا منطبق با شخصیت رینو و اما نظر مارچلو لیپی زمانی که مربی گتوزو در تیم ملی بود:
«او بدون تردید حرفهای ترین فوتبالیست ایتالیاست»
و روایت همبازیانش از این حرفهای گری:
«وقتی در اردو بودیم مطلقا هیچ کاری جز تمرین و تمرکز نمیکرد. حتی وقتی مربی به ما مرخصی یا اجازه گشت در شهر میداد رینو با ما بیرون نمیآمد به هیچ چیز جز مسابقه و برنده شدن فکر نمیکرد»
این را زمانی تصور کنید که شبکههای مجازی و موبایل و ... هم مثل امروز نبود. راستش من کاملا درک میکنم. وقتی اردو میرفتیم برای مسابقات فوتبال ابدا حوصله گشت و گذار نداشتم. توی هتل میماندم و راه میرفتم و در و دیوار را نگاه و به بازی فکر میکردم (من و گتوزو را کجا میبرید؟). کاملا این بی ارزش شدن مقولهای مانند «گشتشهر» در مقابل عظمتی مانند یک بازی مهم برایم قابل درک است.
کلیشههای زیادی در مورد گتوزو وجود دارد. مثلا اینکه تکنیک نداشت. فقط کلهخر بود و بولدوزر ولی مغز نداشت ... حتی اینکه زشت است! (واقعا؟ به نظر من حداقل زمان بازی خیلی هم خوش تیپ بود) در حالی که کسی اگر خارج کلیشهها واقعا بازی او را دیده باشد، مثلا یک طرفدار میلان که هر هفته رینو را توی زمین دیده باشد میداند که اینها چقدر از واقعیت دور است.
گتوزو به عنوان یک هافبک جنگنده و تخریبی تکنیک قابل قبولی داشت و حتی گاهی با توپ کارهایی میکرد که ابدا توقع نداشتی. و از درک تاکتیکیش که اصلا بهتر است چیزی نگویم. کسی که فکر کند گتوزو درک تاکتیکی نداشت باید گفت دریافت سطحی از فوتبال دارد. چنین چیزی حتی با نگاه سرسری به زمین مسابقه قابل مشاهده بود که این بازیکن یکی از مهمترین نقاط اتکای تاکتیک مربی است. اینکه چگونه فاصله ها را پر کند، پوشش دهد، کی به موج پرس اضافه شود، در فاز حمله از کجا به کجا جابجا شود و چه فضایی را در زمان حمله و دفاع طی کند همه به طور دقیقی برای رینو تعریف میشد و به همان دفت توسط او اجرا. چه توسط آنچلوتی و چه لیپی. هر دوی اینها خوب میدانند گتوزو چه جواهری بود و هربار صحبتش شده گفتهاند.
و اما... لیپی خطر کشته شدن توسط رینو را به جان خرید و بعد از قهرمانی جامجهانی از تیمملی رفت. از آن روز جز در دوران کوتاهی تیمملی ایتالیا روی خوش ندید. میلان هم از تیمملی بدتر.
و حالا دست روزگار رینو را بدون تجربه کافی روی نیمکت میلان کشانده. حقیقت این است که نمیشود نگران نبود. او هم مانند سیدورف و اینزاگی به لحاظ منطقی آماده پذیرش این پست نیست. اما چیز مهمی که دارد همان حرفهای گری بی حد و اندازه است و دست کم گرفته شدن و ابله پنداشته شدن هم ممکن است به نفعش عمل کند.
در هر صورت اینکه یک بازیکن سابق محبوبتان روی نیمکت تیم محبوبتان بنشیند حس دوگانهای است. خصوصا اینکه نخستین تجربه جدی مربیگریاش باشد. نمیخواهم گتوزو در باشگاهی که تمام عشق و امید و زندگیاش بود آینده مربیگریاش را از دست بدهد و نمیخواهم مدتی دیگر یکی از آیکونهای مهم دهه پرشکوه میلان که همه بدون استثنا دوستش داشتند تبدیل شود به کسی که یکی درمیان به او ناسزا بگویند.
اما در هر حال کسی که این پست را قبول میکند خودش را در معرض قضاوت گذاشته و گریزی نیست.
گرچه عقل و منطق میگوید نباید خیلی امیدوار باشم اما اول اینکه فوتبال منطق بردار نیست و بعد اینکه دلم میخواهد فکر کنم این هم یکی از آن کلیشههاییست که رینو به همه ثابت میکند اشتباه کردهاند.
? سامان زمان زاده
acmpersian@