بازنشر مطلب هفت سال پیش، به بهانه تولد گلزن سوئدی
رو در رو با هنریک لارسن؛ از کارگری در 21 سالگی تا الگوی رونالدینیو شدن و دو ماه بازی در منچستریونایتد

طرفداری | هنریک لارسن، ستارههای سالهای نه چندان سلتیک و بارسلونا و تیم ملی سوئد این روزها سرمربی باشگاه هلزینگبورگ است که در آستانه سقوط به دسته پائینتر قرار دارد. ستاره بازنشسته سوئدی در گفتگو با وبسایت FourFourTwo به سوالات مخاطبان این وبسایت پاسخ داده است. در زیر بخش اول این سوال و جواب را میخوانید.
- وقتی بزرگ میشدی چه کسی در فوتبال الهام بخش تو بود؟
یک ویدئو از پله دارم که همیشه آن را تماشا میکردم. از مدرسه به خانه میآمدم، و قبل از آنکه به تمرین بروم آن را در دستگاه میگذاشتم و تماشایش میکردم. دو بار با او ملاقات کردهام: در سال 1998 و همین چند سال قبل؛ با او عکس یادگاری گرفتم، با اینکه چهل و یکی دو سالم بود!
- چرا در زمانی که در تلاش برای ورود به تیم نوجوانان هوگابورگز بودی میخواستی از فوتبال کناره بگیری؟
کناره گرفتن واقعاً هیچوقت یکی از گزینههایم نبود. دوران سختی بود - کوچک بودم و بچههای دیگر سریعتر از من رشد کردند؛ اما بیشتر از آن عاشق بازی بودم که بخواهم کناره بگیرم. افراد زیادی به خاطر موانع کنار می کشند اما برای موفقیت باید مصر باشید.
وقتی 18 ساله بودم دورانی امتحانی را در بنفیکا گذراندم؛ زمانی که اسون گوران اریکسون سرمربی آنها بود. بعد در 21 سالگی به کار در یک شرکت مشغول شدم و سبزیجات بار کامیون می کردم! نمیخواستم اینکار را بکنم، تا اینکه از هلزینگبورگ تماس گرفتند و گفتند میخواهند با من قرارداد امضا کنند. حس فوق العادهای داشت؛ و باقی به تاریخ پیوسته است.
https://ts2.tarafdari.com/users/user257089/2017/larsson_2_1.jpg" style="width: 600px; height: 400px;" />
- آیا راست است که یکبار یک خبرنگار را به درون استخر پرت کردی؟
بله! (با خنده) این مربوط به زمانی است که میشد با خبرنگاران محلی شوخی کرد. فقط من نبودم؛ چند بازیکن دیگر و من تصمیم گرفتیم برای خنده او را به درون استخر پرت کنیم! کاملاً لباس تنش بود. آن خبرنگار وقتی سنم کمتر بود از من انتقاد کرده بود اما به این خاطر اینکار را نکردیم. هنوز وقتی با او دربارهاش حرف میزنم به آن میخندد.
- سوئد در اولین جام جهانیات در سال 1994 سوم شد؛ آیا آن تیم یکی از بهترینهای تایخ سوئد بود؟
در تاریخ معاصر بله. هر بار که وقت جام جهانی میشود مردم دربارهاش حرف می زنند. من 22 ساله بودم و حضور در جام جهانی چیزی است که از بچگی رویایش را دارید برای همین سوم شدن فوق العاده بود. گلزنی در بازی ردهبندی حس فوق العادهای داشت و در بازی یک چهارم نهایی برابر رومانی هم پنالتی زدم.
فشار وحشتناکی رویم بود اما از شش سالگی آن پنالتی را تمرین میکردم و فکر میکنم کمی زیادی نزدیک تیر رفت! لحظههای اینچنینی شما را به اوج میرسانند یا زمینتان میزنند. به من کمک کرد؛ چون در ادامه حرفهام میتوانستم به عقب نگاه کنم و بگویم: "موقعیتی نیست که از آن پرفشارتر باشد."
- رفتن به دادگاه برای گرفتن اجازه خروج از فاینورد و پیوستن به سلتیک چه حسی داشت؟
عجیب بود! فاینورد بندی در قرارداد من را به یک شکل تعبیر میکرد اما من و نماینده منظور واقعی آن بند را میدانستیم. در آن زمان از باشگاه راضی نبودم اما حالا دیگر مشکلی نیست؛ با مردم آنجا رابطه خوبی دارم.
در هلند اوضاع همیشه در زمین بازی برایم خوب نبود و با تلخی به اسکاتلند رفتم. اما وقتی به آنجا رسیدم خوشحال بودم که ویم یانسن آنجاست. او مرا به هلند برده بود و میدانست چه بازیکنی خریده است.
- چه حسی داشتی وقتی در اولین بازیات برای سلتیک با پاسی اشتباه کمک کردی چیک چارنلی گل پیروزی بخش هیبز را به ثمر برساند؟
بهترین شروع را در سلتیک نداشتم؛ اما باید یادی هم بکنم از دارن جکسون که توپ را نمیخواست و از آن فرار کرد! پیش میآید. پس از بازی به خبرنگاران گفتم: "تقصیر من است؛ تسلیم هستم." با اینکه واقعاً اینطور فکر نمیکردم. حالا دارن جکسون را سرزنش میکنم و این را به خودش هم گفتهام! اما اوضاع اینگونه بود. فکر میکنم توانستم وضعیت را عوض کنم...
- خاطره مورد علاقهات از دوران حضور در سلتیک؟
خاطرات زیادی هستند! روزی که نوار 10 قهرمانی متوالی رنجرز را متوقف کردیم، روزی که سه گانه گرفتیم و وقتی که به فینال یوفا کاپ رسیدیم؛ احتمالاً 50 خاطره دیگر را فراموش کردم. وقتی به سلتیک رفتم چیز زیادی دربارهشان نمیدانستم. حدود هفت بازیکن همزمان به باشگاه پیوستیم و خیلی از فشار موجود آگاه نبودیم.
در موقعیتی قرار گرفتیم که میتوانستیم جلوی رنجرز را در رسیدن به دهمین قهرمانی متوالی بگیریم - آنها به اولین تیمی بدل میشدند که به چنین دستاوردی میرسد. هیچکدام از اینها را نمیفهمیدیم که برای همین هم باعث شد عقلمان را از دست ندهیم. اگر مدتی طولانیتر آنجا میبودیم و میدانستیم باید جلوی رنجرز را بگیریم بسیار دشوارتر میبود.
https://ts2.tarafdari.com/users/user257089/2017/larsson_8.jpg" style="width: 600px; height: 400px;" />
- بهترین مربی ای که زیر نظر او کار کرده ای؟
مربیان خیلی خوبی داشتهام؛ ویم یانسن، مارتین اونیل، فرانک رایکارد و الکس فرگوسن. مارتین میدانست چطور به همه انگیزه بدهد. یادم میآید در فصلی که به فینال یوفا کاپ رسیدیم وقتی میخواستیم در لیورپول به زمین برویم -در اسکاتلند 1-1 کرده بودیم و باید در آنفیلد گل میزدیم - صحبتهایش همه چیز را برایم جا انداخت. به خودم گفتم:"لعنتی، بعد از این بازی هیچ حسرتی نخواهم داشت!"
- در سال 1999 عکس معروفی از تو در لیون منتشر شد که پایت آویزان بود؛ آیا مصدومیت به همان ترسناکیای بود که به نظر میرسید؟
آن مصدومیت شانس من برای اینکه سراغ حرفهی مدلینگ پا بروم را کاملاً نابود کرد - به من میگفتند پاهای خوبی دارم! هنوز در پایم تیتانیوم دارم. فوراً پس از شکستگی دو کار کردم: اول اینکه به داور هلندی به هلندی گفتم: "فکر می کنم پایم شکسته است!" چون وقتی آن را بالا میآوردم در جهت اشتباه آویزان میشد! بعد همانطور که روی زمین بودم تعداد ماههای باقیمانده به جام ملتهای اروپا را میشمردم. مصدومیتم در اکتبر بود و یورو 2000 تابستان از راه میرسید. آن هدف من بود و در نهایت توانستم در تورنمنت بازی کنم. اما این را بدانید: خوشحالم که پایم را در 99 شکستم نه در 87 یا 79 چون آن موقع کارم تمام میبود.
" target="_blank" rel="noopener noreferrer">https://www.tarafdari.com/">