تحلیل فیلم Mad Max: Fury Road
۲٬۸۱۸ بازدیددوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۸
۷ دیدگاه
«ما هیدرا » رام کرده ایم و نام ان را کشتی بخار گذاشته ایم. اژدها را ارام کردیم و به ان لوکوموتیو میگوییم، می رویم که« گریفون » را هم رام کنیم. همین حالا هم ان را دردستان خود داریم و نام بالون را بر ان نهاده ایم. روزی که این کار « پرومته ای» پایان بپذیرد و انسان های غول های سه گانه ی عهد باستان هیدرا اژدها و « گریفون » را به طور قطعی تحت انقیاد خود دراوریم و بر اب اتش و هوا چیره شود، انسان برای باقی مخلوقات همان چیزی میشود که خدایان دوران باستان برای او بودند .
«رمان بینوایان ویکتور هوگو »
دانلود فیلم مد مکس 2015: https://www.tarafdari.com/node/355934/
مقدمه:
«جورج میلر » کارگردان ویکی از نویسنده های فیلم «Mad Max » تحت عنوان« جاده خشم»، دراوایل فیلم به صورت گذرا نگاهی به تحولات و فجایع تاریخ بشریت می اندازد و شخصیت ها و انسان های داستانش را زاییده و ثمره فروپاشی جهان و انسان پیشینی روایت میکند .
به زعم وی، تاریخ بشر پر از جنگ ها و مناقشات و متناقضات است. بشری که با خود پرونده جنایت ها ی اتمی و کشتار های فجیع انسانی را با خود به دوش میکشد و دنیای جدیدش را به طبع گذشته تیره و تارش تحت تاثیر قرار داده است.
« میلر » در فیلم خویش از هزاره سوم و انسان هایش و جامعه ارمانیشان برایمان حرفهایی دارد .از بحران هاو کمبود های منابع زیر زمینی مخصوصاکمبود اب که اینده هر انسانی را در سرتاسر جهان تهدید میکند داد سخن سر می دهد و حس ترس را در بیننده شعله ور می سازد.
اتفاقا مسله بحران های اب و خطر جنگ های بین المللی برای ان چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار ان گذشت و افقی دور دست برای ان متصور شد.
بلکه بارها و بارها دانشمندان و صاحب نظران حوزه محیط زیست فجایع زیست محیطی ازجمله مسله کمبود اب در جهان توسط جوامع بین المللی به عنوان خطر و تهدیدی جدی برای همگان از ان یاد کرده اند
ازهمین رو مدیر کل سازمان هواشناسی جهان و رییس اب سازمان ملل اقای « میشل ژآور » معتقد است جهان برای حل مساله کمبود آب و مسایل مربوط به انرژی هنوز راه درازی باید بپیماید. او میگوید: «هماکنون ۷۶۸میلیون نفر از مردم در جهان از دسترسی به منابع آبی محرومند. ۲/۵میلیارد نفر هیچ گونه آب و سرویسبهداشتی ندارند و ۱/۳میلیارد تن از داشتن برق محرومند... حل این مسایل به توجه فوری نیاز دارد- چه اکنون و چه پس از مذاکرات مربوط به توسعه هزاره پس از سال۲۰۱۵. این وضع غیرقابل قبول است. غالبا همین افراد از دسترسی به آب و آبریزگاههای بهداشتی محروم بوده و به برق هم دسترسی ندارند.»
باری، بعد ازبه تصویر کشیدن صحنه های جنگ و مطرح کردن مشکلات امروزه بشریت که درابتدای فیلم «میلر» مطرح می شود، کارگردان به نوعی به شکلی سینمایی قصد استدلال دارد.
یعنی به شیوه صدا و تصویر استدلال میکند به امری غریزی که درنهاد ادمی وجود دارد، نهادی که به قول «فروید» شر و خانمان سوز است و پشت پرده ذهن ادمی خود را درلابه لای ضمیرناخود اگاه انسان پوشانیده است و یا به ظعم فیلسوف شهیر المانی « شوپنهاور» غریزه ای که به طبع ان تمامی کوشش های ادمی درزندگی اش بر خواسته از سرشت سیه فام غریزه در هستی میباشد.
به بیان ساده تر، خانوم ها اقایان در فیلم «Mad Max » اقای « میلر »در همان ابتدا با استدلالی به زبان تصویر و صدا هر چند مختصر به ما میگوید که:
تلاش برای بقا .هدفی بوده است که ادمی در طول تاریخ پر فرازو نشیبش در صدد حفظ ان بوده است؛ به عبارت دیگرتلاش برای بقا نه حس دارد و نه احساس،نه فضایل انسانی را به جا می وارد و نه محبت و مهربانی و شعف همچون گل های بهاری در قلب و روح روان بقا می روید.
بله هر چه که هست، وقتی صحبت از بقا به میان اید . حس خشم است و حس نفرت، حس کینه است و حس انتقام، حس نابودی می باشد و حس قدرت.
ازاین رو تمامی داستان و شخصیت های فیلم چیزی نیست جز اینکه « میلر » فلسفه خویش را که در این مقدمه به ان اشاره کردیم تفسیر و نمایان سازد.
بخش اول : دنیای دیوانه دیوانه دیوانه
وقتی شخصیت اصلی فیلم یعنی« مکس » توسط شکارچیان انسان به غلاده وزنجیر کشیده میشود، نوعی بازگشت به عصر و دوران قرون گذشته را جس میکنیم. دنیایی خشک و بی اب و علف، به همراه انسان هایی که از خون طعمه شان که خود هم نوعشان باشد یعنی انسان، برای زندگی تقلا میکنند و از روزی خویش بسی خوشحال و مصرور می باشند .
در این میان کسی که ثروت رادر اختیاردارد یعنی منابع ابی و کشاورزی را دردست دارد ریس و پیشوای مذهبی جامعه خویش به حساب می اید. او که در مکانی پرعیش و نوش در سینه کوه برای خود همچون خدایان المپ اساطیر یونانی به همراه زیر دستانش که همگی انها جزو خانواده و فرزندان وی محسوب می شوند، کاخی تحت عنوان «الهالا» بنا نهاده است و به کسانی که خدمت وی را به جا بی اورند وعده زندگی در ان مکان را بدان ها میدهد.
امادر سویی دیگر، مردمان تهیدست و تشنه و گرسنه با لباس ها و چهره های اسفناک مشاهده میکنیم که گویایی ظلمی است که به انان روا داشته شده و از نعمتی همچون اب که خود کوه نشینان « الهالا » به وفور از ان می نوشند منع میشوند و حتی به انان توصیه میشود که اب چیز بدی است باعث وابستگی و تنش میان انان خواهد انجامید. به بیان واضحتر مردمان خویش را به گونه ای از اب منع میکند که خود و فرزندانش به طور انبوه از ان استفاده میکنند .
بخش دوم :پیش به سوی سرزمین های سر سبز
در میان ظلم و محنتی که در جامعه اخر زمانی میبینیم، کسانیی همچون امپراطور « فیوریوسا » به تصویر کشیده می شود که تلاش میکند به سرزمین مادری خویش که مکانی سر سبز و پر اب است یعنی به سمت شرق حرکت کند تا بدین وسیله از دنیای خشک و بی اب و علف و میرنده نجات یابد. البته در این بین او تلاش میکند زن های پیشوهای دینی را که تحت عنوان مادر زا نام گذاری شده بودند و به نوعی سرمایه ای برای رهبر و پیشوای دینی جامعه محسوب می شدند که هم شیر میتوان از ان گرفت و هم فرزند اوری جزو خصلت انان میباشد را با خود برای گریختن از جامعه جهنمی هم یار میکند.
نکته حایز اهمیت در این بین این است که علت فرزند اوری زنان مخصوص پیشوای دینی وعلاقه وی برای بازگراندین انها به کاخش نه به خاطر داشتن فرزند بیشتر، بلکه برای استفاده ای است که ازشیر انان به جای اب میتواند استفاده ببرد وپایه های قدرت خویش را محکم تر کند
بخش سوم:امید اشتباهی بیش نیست
باعبور از تنگ ناها و مسایل و مشقاتی که در طول مسافت برای « فیوریوسا » رخ میدهند و او از همگی انها جان سالم به در می برد به سرزمین موعود می رسد اما متوجه میشود ان سرزمینی که برای رسیدن به ان سرکشی کرده اند نابود شده است و سرنوشتش به بیابان های خشک بی اب علف تبدیل شده است .
با این وجود هنوز امیدی در دل او و زنان همراهش زنده است که شاید نقاط دیگری باشند که هنوز اباد و سرسبز هستند.
ولی در این بین مکس شخصیت اصلی فیلم به « فیوریوسا » یاد اورمی شود که امید داشتند اشتباهی بیش نیست.
(( به طور واضحتر زمانیکه انسان های عاصی و رنجور را درفیلم مشاهده میکنیم در میابیم انسان ناتوان وقتی تحت سیطره اقسام و انواع فشار های روحی و جسمی قرار گیرد و اینده ای را جلوی خود متصور نمی شود .به امید داشتند برای زندگی و شرایط بهتر دست اویز می شود به نحوی که آز واژه هایی همچون ((شاید یک روزی )) ویا ((درجایی کسی)) ویا به قولی که درفیلم به ان اشاره می شود ((سرزمین موهومی در نقطه ای ازگیتی وجود داشته باشد که زندگی مان را و حال مان را خوب کند .))
اما همان طور که مکس اشاره میکند به جای انکه بنشینیم و امید واهی درسر بپرورانیم بهتراست در مقابل پیشوای دینی قیام کرده و به حای فرار کردن از سرزمین به تصرف ان بی اندیشیم. استراتژی که در پایان فیلم به ان هم میرسند و سرزمینی که از ان گریخته بودند را به چنگ می اورند .
بخش چهارم:در جست و جوی رستگاری
الف:شاید اگر به تمامی جز به جز فیلم چه به لحاظ تصویری و چه به لحاظ گفت و گویی دوجانبه فی ما بین شخصیت های فیلم بی اندیشیم، قطعا به مفاهیم و اصطلاحات علوم اجتماعی همچون روان شناسی شخصیت و همچنین جنبش های اجتماعی همچون فمینیسم خواهیم رسید.
به طور مثال اینکه چرا باید یک زنی همچون « فیوریوسا » به دنبال رستگاری باشد تا شخصیتی همچون« مکس » که فقط به دنبال نجات جان خویش است خود جای تامل دارد اما به نظرنگارند ه به دلیل اینکه هزاره سوم هزاره زنان نام گذاری شده است و به دلیل پست هاو مقام ها و تلاش هایی که زنان در جامعه در انواع گوناگون پست های مدیریتی و یا تحصیلی و شغلی به ان دست پیدا کردند فیلم تحت تاثیرقرار گرفته است و قهرمان ان یک زنی با چهره و موها و لباس هایی مردانه به نمایش گذاشته شده است
ب:مسله دیگری که پیرامون فیلم مشاهده میکنیم مسله پیشوای دینی و مسایل مربوط به مذهب میباشد که خود بسی جای تامل دارد چرا که تلنگر هایی که درفیلم میبینیم و یا انسان های توحشی که حاضرند خون یکدیگررا بمکند و انسانی را نابود کنند و به اخرت دست یابند خود تلنگری به مسایل امروز مسلمانان میباشد که به شکلی تامل بر انگیز به ان پرداخته شده است.
ج: اگر نسبت به شخصیت ها و اعمالشان اندکی بیشتر دقت کنیم به نکته ای در باب مفهوم رستگاری پی خواهیم برد و تجلی ان را در شخصیت اصلی و دیگری که شخصیتی فرعی دارد را مشاهده میکنیم
به عنوان نمونه یکی رستگاری را در جهت کمک به هم نوعش میبینید همچون « فیوریوسا » و در مقابل جوان فرعی فیلم «کاماکارزی »((کسی که اخرین لحظه های پایانی عمر خودرا می گذراند )). رستگاریش را از طریق نابودی هم نوع خویش و هم نشین شدن در سینه کوه « الهالا » جتسجو می کند .
با اینکه هر دوی اینان امید به دنیای بهتررا در سر می پرورانند و شاید فقط نقطه تضادشان دراین باشد که یکی رستگاری را با امید داشتن به دنیایی فرا زمینی جستجو میکند و دیگری رستگاری را در این جهان کندو کاو میکند اما «جورج میلر » کارگدان و یکی از نویسندگان فیلم بینش « فیوریوسا » در باب رستگاری را بیشتر به واقعیت نزدیک میداند تا جوان «کاماکارزی »که به دنبال رستگاری دنیای فرا زمینی است.
اما با این همه در پایان این نقد سوالی وجود دارد که گفتنش خالی از لطف نیست. اگر شخصیت اصلی مرد فیلم اعتقادی به امیدندارد و ان را اشتباهی تلقی میکند که انسان های رنجور و مصیبت زده را تسکین میدهد تا به مرحله جنون نرسند . ایا شخصیت مکس خود امیدی در سر نمی پروراند ؟ایا وقتی پیشنهاد تسخیر سرزمین غرب را به عنوان استراتژی ارایه میکند این خود نمیتواند امیدی باشد برای انسان هایی که در به در به دنبال سرزمین های سر سبز میگردند؟ به هر حال هر انسانی برای رسیدن به هدفی امیدی دارد امید به اینکه با تقلا کردن و پا پیش گذاشتن و تلاش کردن قطعا میتواند به ان چه که ((امیدش)) را داشته است دست یابد.