آمدم، دیدم، فتح کردم

طرفداری- نه 11 و نه 13 سال، 12 سال و با عبور از رئال مادرید فلورنتینو پرز. رئالی که دوباره پروژه کهکشانی اش را دنبال می کرد، پروژه ای که آخرین بار با شکست از یوونتوس افول کرده بود آن هم در همین نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا. حالا شاید هواداران یووه حکمت به گِل نشستن در زمین شخم زده استانبول را درک کنند. تقدیر چیز دیگری برای آن ها متصور بود، روز ها و شب ها باید سپری می شدند، با چنگ و دندان از مرحله گروهی می گذشتند، قرعه ها را یکی بعد از دیگری پشت سر می گذاشتند تا در نیمه نهایی به برنابئو بروند و بغض 12 ساله شان را آنجا بترکانند. دنیای بیرحم بیرون از ایتالیا سیلی هایش را به آنتونیو کونته و تیم پرشورش زد و آن ها را قربانی کرد تا بانوی پیر از خواب خوش خیالی بیدار شود و بفهمد برای اروپا باید چندین برابر بیشتر تلاش کرد و بزرگ شد. زمان لازم بود تا آن ها به بلوغ برسند، هرچند که در همین بلوغ هم هنوز با چشم حقارت به آن ها نگریسته می شد و به بچه گورخری در بیشه شیران گرسنه تشبیه می شدند. تیمی که می بایست تا همینجا هم خوشحال می بود و از این به بعد خود را برای بازی بزرگان کنار می کشید. اما آن ها که رویاهای کوچک خود را پله پله گذرانده بودند و با عبور از هر کدام رویای بزرگتری را نقش کرده بودند دلیلی برای پا پس کشیدن نمی دیدند و با ذهن آلگری و شور و عشق مبارزه، به ارث رسیده از کونته، گام ها را محکمتر بر می داشتند و تمایلی برای عقب نشستن نداشتند. بعد از تزلزل ها در مقابل المپیاکوس و بازگشت دلهره حذف زود هنگام، قرعه دورتموند و برد بازی رفت در خانه از راه رسید. هوادارانی که دیگر یاد گرفته بودند بلند پردازی های آنچنانی نداشته باشند با هر برد و صعود جشن می گرفتند و شاید در دلشان می گفتند: " تا همینجا هم عالیه "، اما از طرف دیگر عطش موفقیت های بیشتر باعث می شد خیال پردازی هایشان را دور نیاندازند. موناکو هم با کمی سختی و فشار گذشت تا از بین 3 غول اروپا، رئال مادرید پر ابهت از راه برسد. اینجا بود که در چشمان ایتالیایی های خرافاتی برقی نشست و با صدایی که دیگر در آن خبری از اضطراب و بیم نبود فریاد حضور در فینال برلین را سر می دادند.
https://www.tarafdari.com/sites/default/files/users/user177331/juve-real.jpg" style="height:415px; width:738px" />
برلین، شهری که همه چیز از آنجا شروع شد. درست در میان جشن خوشحالی ایتالیای قهرمانی که ستون هایش از بازیکنان بیانکونری بودند، خبر سقوط یووه به سری بی پخش شد. از آن شب تلخ همه سیاه و سفید ها در کنار ستاره هایی مثل بوفون، دل پیرو و ندود مرارت های بسیاری را کشیدند تا دوباره به برلین باز گردند و چه چیزی با شکوه تر از یک چنین بازگشتی. کاپیتان دل پیرو هم پیروزی همبازیان سابقش در سالروز خداحافظی اش از یووه را با یاد آوری همین نکته تبریک می گوید: " از برلین به سری ب، از سری ب به برلین، فوق العاده بودید بچه ها! ". حتی پیرلو ای که آن روزها تحت فشار مسائل میلان قرار داشت هم دوباره و اینبار با پیراهن سیاه و سفید پای در برلین می گذارد. او که دیشب به رسم همیشگی بزرگان یوونتوس در برنابئو، که یادآور تشویق های ایستاده تماشاگران برای دل پیرو بود، مورد تقدیر رئالی ها قرار گرفت. حال آیا تاریخ دوباره تکرار می شود؟ سرنوشت بوفون خستگی ناپذیر را از وستفالن به برنابئو و از آنجا به برلین می کشد تا پایانی با شکوه برایش رقم بزند؟
ژولیوس سزار بعد از فتح 4 ساعته فارناکس در نامه ای خبر پیروزی اش را اینچنین داد: " Veni, Vidi, Vici". بوفون اما، حضورش در فینال را با فریادهایش ابراز کرد و در کنار هم تیمی هایش با گوشت و خونشان سختی رسیدن به جایی که در آن ایستاده اند را حس کرده است. هرچند آنقدرها که تصور می شد در مادرید به زحمت نیافتادند و حتی می توانستند نتیجه مقتدرانه تری را رقم بزنند و در پایان به رستگاری در برنابئو و عبور از ستاره های کم فروغ و پر مدعای مادریدی دست یافتند، اما راهی چندین ساله و پر از عرق و خون و درد را پشت سر گذاشتند و به قول ویدئوی منتشر شده از طرف باشگاه، آن ها با رشادت، قلب و کلاس و البته باور به اینکه می توانند بازیگر رویاهایشان باشند به قله رسیدند. از نا امیدی در سوپر کاپ تا تحقق فینال های کوپا و اروپا چند ماه بیشتر فاصله نیست و شاید همان زمین خوردن باعث شد تا یووه دوباره روی پاهایش بایستد و اینبار نه فقط یک قدم، بلکه یک جهش بلند برای بازیابی شخصیتش در میان بزرگان اروپا بکند و با خالی کردن آخرین نعره ها و خشم به جا مانده از نا مهربانی های سال 2006، آرامشش را بازیابد. ناسیونالیست ترین تیم کشور چکمه ای اینروزها به تنهایی مبارزه می کند تا پرچم سه رنگ ایتالیا را همچنان بر افراشته نگه دارد و به پشتوانه حمایت یک سرزمین و حتی شاید بایرنی های زخم خورده از اسپانیایی ها، قدم به چمن برلین می گذارد تا به همگان نشان دهد کوچکتر شمرده شدن دلیل خوبی برای مبارزه نکردن نیست و رویا پردازی برای همه آزاد است.