نگاهی به زندگی '''حاج بکتاش ولی'''عارفی که در فوشنجان نيشابور زاده شد و ۵۰ میلیون پیرو در آلبانی و ترکیه دارد

گروه فرهنگ و هنر: بكتاشيان بخشی بزرگی از مسلمانان علوی آلبانی محسوب میشوند و سابقهی طريقت آنها به عارف قرن هشتم «حاج بكتاش ولی» بازمیگردد. متن زير به معرفی اين عارف نيشابوری شيعه میپردازد.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) شعبه منطقه آلبانی، «حاج بكتاش»، عارفی از فوشنجان نيشابور ايران بود كه احتمالاً شاگرد طريقتی سيد «احمد يسوی» بوده است. حاج بكتاش ولی، بی هيچ كم وكاست، عارفی شيعی بوده است. آنچه اكنون در ميان بكتاشيه به عنوان اصول اعتقادات رواج دارد نيز منشائی شيعی را تأييد میكند.
نويسنده اين اثر توانسته است خلاصهای از تطور تاريخی و اعتقادات بكتاشيه آلبانی را بيان كند. البته اشكالاتی هم بر نوشتار او وارد است خصوصاً آنجا كه اعتقاد به تناسخ را به عنوان يكی از گزارههای باور بكتاشی میداند كه در پانويس به آن اشارت رفته است.
بعد ديگر اين نوشتار كه به طور خلاصه در صفحات انتهايی آن آمده است امتزاج اين طريقت و شخصيت های خاصی از آن در سياست ناسيوناليستی آلبانی است كه اين خود نيز معلول عواملی تاريخی در رابطهی بكتاشيه با دولت عثمانی است
طريقت بكتاشی كه امروزه به عنوان جامعهای از مسلمانان (جامعه بكتاشيان) در آلبانی شناخته میشود، طريقتی اسلامی است كه ميزان قابل توجهی از جمعيت مسلمان آلبانی را در بر میگيرد. باورها بر اين است كه اين طريقت به حاج بكتاش ولی (متوفی 1290 م) عارف مسلمانی كه در نيمه دوم قرن سيزده ميلادی در آناتولی می زيست، بازمی گردد. در افسانه های بكتاشی آمده است كه حاج بكتاش ولی در دوران سلطنت ارهان يا سلطان مراد اول به عنوان «شيخ مستظهری» بوده است كه نقش مسلمان كردن جوانان تازه سرباز مسيحی بالكانی ارتش عثمانی را بازی میكرده است.
بسياری از محققان بر اين باورند كه حاجی بكتاش ولی در قرن 13 ميلادی در ميان درويشان آناطولی ظاهر شد و به احتمال زياد شاگرد بابا اسحاق، شخصيت معارض سلاجقه در سال 1240 م، بود. سامی فراشری، يكی از محبان و محققان قابل توجه بكتاشی در آلبانی، مدعی است كه حاجی بكتاش ولی از «اولياء الله" بوده و موطن وی نيشابور از شهرهای خراسان ايران بوده است.او از «لقمان پرنده» كسب معرفت كرد و سپس به آناطولی رفت.
هر چند كه از نظر تاريخی چنين زمانی دير به نظر میآيد، اما چنين آمده كه وی در خلال حياتش سلطان اورهان (حاكم از سال 1326 تا 1359م) را ملاقات كرده است. گرچه گفته شده است كه او نخستين پير طريقت بكتاشی است، اما اين طريقت توسط يكی از صوفيان به نام باليم سلطان (متوفی 1520م) تأسيس شده است. او همانی است كه هم طريقت و هم تكيهی اصلی آن را در مركز آناطولی شهری كه اكنون حاجی بكتاش ناميده میشود بنا نهاد.
بر اساس گفتهی فراشری، بكتاشيان از قرن 16 ميلادی تبديل توسط مرشد بزرگ باليم سلطان، پير ثانی طريقت، تبديل به طريقتی حقيقی شد. توسط همين پير بود كه بكتاشيزم ساختاری گسترده يافت و نظام سلسله مراتبی در آن متمركز شد. با اين كه دكترين بكتاشی مخالف عقايد عمومی عثمانیها و به اسلام شيعی نزديك بوده با اين حال دولت و علمای عثمانی با آن مسامحه كرده و اين طريقت برای مدت طولانی در امپرطوری عثمانی به حيات خود ادامه داد.
به خاطر شيوه مشوقانه طريقت بكتاشی نسبت به لشگر جاننثاری، اين طريقت فضای مناسبی برای گسترش راه عرفانی خود در ميان مسلمانان بالكان خصوصأ در شمال يونان و جنوب آلبانی پديد آورد. برخی شرقشناسان بیتوجهی بكتاشيان بر آداب و عبادات ظاهری اسلام را به عنوان نحوهی مواجهه بكتاشيان با اسلام بيان كردهاند. اين در حالی است كه بسياری از بكتاشيان چنين ايدهای را به عنوان عقيدهای گمراهانه رد كردهاند .
موافقت آنها با شريعت، چنانكه توسط «جان گينك اسلی بيرگ» محقق انگليسی گواهی شده است، بسيار محكم توسط بكتاشيان آلبانی همچون بابا سليم كاليجانی و بابا رجب (متوفی 1995) تأييد شده است. بابا سليم گفته است كه بكتاشيان نه تنها نمازهای يوميه را در مساجد يا «ميدانهای» خود انجام داده و به شريعت باور دارند، بلكه نمازهای مستحب سحرگاه و شبانگاه را نيز ادا میكنند.
گر چه برخی بكتاشيان را به اشتباه بخشی از اسلام سنی میدانند، اما بر اساس مبانی نظری ايشان، بكتاشيان میتوانند به عنوان فرقهای از شيعيان نگريسته شوند.
چنان كه همانند شيعيان اثنی عشری ايران به دوازده امام قائلند و امام جعفر الصادق (متوفی 765 م) را به عنوان مهمترين امام خود میدانند.
مبانی نظری بكتاشيان به نحو ماهرانهای توسط شاعر برجسته ملی نعيم فراشری، شايد معروفترين محب در آلبانی، آنچنان كه در زير آمده خلاصه شده است: بكتاشيان به خدای بزرگ و متعال، محمد، علی، خديجه، فاطمه، حسن و حسين باور دارند.
آنان به دوازده امام كه امام علی، امام حسن، امام حسين، امام زينالعابدين، اما محمد باقر، امام جعفر صادق، امام موسی كاظم، امام رضا، امام محمد تقی، امام علی النقی، امام حسن عسكری، امام محمد مهدی[عج] باور دارند.
برخلاف جريان اصلی شيعيان، بكتاشيان ارتباط خود با طريقت عرفانی را از طريق امام موسی كاظم میدانند و حاج بكتاش ولی از فرزندان آن امام دانسته شده است. بكتاشيان همانند ديگر شيعيان، برای امام حسين و شهدای كربلا ماتم میگيرند. دوره ويژه ی عزاداری آنان «ماتم» نام دارد. در اين ايام آنان از اول تا دهم محرم روزه گرفته، نوحه سرايی میكنند. جدا از ماتم، بكتاشيان آلبانی برخی جشنها را نيز بومی كردهاند.
يكی از اين مراسم بومی زيارت كوه تومور در ماه آگوست است كه هر ساله در يادوارهی عباس ابن علی، برادر ناتنی امام حسين، به قربانی می پردازند.
بكتاشيان باور دارند كه حضرت عباس به طور معجزهآسايی با اسب خويش از كربلا به قله كوه تومور آمده است.
از ديگر جشنهای بكتاشيان، نوروز ايرانی است كه آنان آن روز را ميلاد امام علی می پندارند.بكتاشيان چون ديگر مسلمانان، به خدا، روز حساب، ملائك، انبياء و... باور دارند. اما باور آنان در اين زمينهها بيشتر باطنی است تا ظاهری. اين نقطه تفارق بكتاشيان با ديگر مسلمانان است.
علاوه بر اين برخی بكتاشيان به برخی عقايد مشركانهای باور دارند كه در جريان اصلی اسلام وجود ندارد. يكی از آنان باور به تناسخ و تكامل روح بعد از مرگ در موقعيتی چون نيروانا يا عذاب آن در قالب حيوانات است. به خاطر اين اعتقاد، بكتاشيان كه عقيده دارند يزيد قاتل امام حسين پس از جنگ كربلا به خرگوش بدل شده، گوشت آن حيوان را نمیخورند.
بكتاشيان بر عقيده وحدت وجود كه توسط صوفی بزرگ ابن عربی (متوفی 1240) نظام بندی شده، تأكيد دارند. اين مساله اغلب به طور اشتباه توسط خاور شناسان غربی، همه خدايی پنداشته شده، هر چند به آن ايده نزديك است. بكتاشيان اعمال و آداب خود را بر تفسير عرفانی از قرآن و سنت نبوی پايه ريزی میكنند. آنها دكترين نوشته شدهای بر اين امور ندارند و آن قوانين بر حسب اينكه تعليمات كدام پير باشد متفاوت است. آنها همچنين به دو طبقه از معنای قرآن قائلند، ظاهر و باطن و دومی را افضل و جاودان میدانند.
هر چند كه دانشگاهيان سعی كردهاند تا اسلام بكتاشی را به مسيحيت پيوند دهند و بگويند كه بكتاشيان به تثليثی باورمندند كه همانند مسيحيت است، اما باور آنها به امر يگانه همانند نيست. درست است كه بكتاشيان در برخی از ادعيه خود، نامهای الله، محمد، علی را در يك نفس ذكر میكنند، اما الله را به عنوان آفريننده، محمد را به عنوان كسی كه راه به سوی او را ساخته است و علی و حاج بكتاش ولی را به عنوان راهنمايان به راه میشناسند.
اغلب بكتاشيان برداشت مطابق مسيحيت را صحيح ندانسته و ذكر الله، محمد، علی را به عنوان بخشی از باور خود به وحدت وجود میدانند.
در آغاز قرن بيستم، بكتاشيان در مقابل تلاشهای يك بكتاشی يونانی به نام بابا كاسو درآمدند كه قصد داشت ساختار «پدر، پسر و روح القدس» را وارد نظام باور بكتاشيان كند.
بكتاشيه از زمان تأسيسش توسط باليم سلطان دارای ساختار سلسله مراتبی بوده است. در حال حاضر، رهبر عالی آن، دده بابا، dedebaba يا پدربزرگ عالی kryegjysh، نام دارد كه در انجام مأموريتش از سوی افرادی كه دده يا پدر بزرگ (يا خليفه) نام دارند، حمايت میشود. مقام پايين ددهها، بابا نام دارد. باباها درويشانی هستند كه امام تكيهها بوده و دارای موقعيت ارشاد (هدايت معنوی) هستند. پس از آنها درويشان معمولی هستند، سپس محبان (كسانی كه برای طريقت قسم خورده اند) و بعد عاشقان كه عوام حامی طريقتند.
در تاريخ متاخر آلبانی، طبقهی محب اغلب در سرنوشت طريقت بيش از باباها يادراويش تأثيرگذار بوده است. يك نمونه از آنها نعيم فراشری است كه امروزه از سوی بكتاشيان آلبانی به عنوان بزرگترين قهرمان آنان نگريسته میشود.
درويشان بكتاشی تاج سفيدی بر سر میگذارند كه چهار تا و دوازده گوشه دارد. عدد چهار سمبلی از چهار منزل سلوك يعنی: 1-شريعت2-طريقت3-معرفت4-حقيقت.
دوازده گوشه نيز اشاره به تعداد امامان و نيز اشاره به فائق آمدن به 12 خصلت است:1-بی بصيرتی، 2- غفلت، 3- گناه، 4- اميال پست، 5- نااميدی، 6- لباس زيبا، 7- خصلت های حيوانی، 8- تكبر، 9-كينه جويی، 10-بی صبری، 11-اندوه از شكست، 12-غفلت از ذكرحق .
بكتاشيان همچنين ميگويند كه استفاده از كلاه چهار تا از زمان سلطان محمد دوم ريشه گرفته است. زيرا كه باباها برای پنهان كردن هويت خود در نزد حاكميت تاجی همانند دراويش تيجانی به سر مینهادند. آنها بر سر نهادن تاج 12 گوشه را دوباره در زمان سلطان عبد الحميد از سر گرفتند.
بكتاشيه در آلبانی
تاريخ بكتاشيه توجه نويسندگان، شاعران و محققان متعددی را در قرن بيستم به خود جلب كرده است. هر چند كه اين طريقت در آناطولی پايه گذاری شد،اما در سه قرن اخير حاكميت عثمانی ها تاخت و تاز وسيعی در بالكان انجام داد. چنانكه پيشتر ذكر شد، تاريخ طريقت بكتاشی پيوند نزديكی با لشكر جان نثاران عثمانی داشت. جان نثاران هسته اصلی ارتش عثمانی بودند و اعضای آن بيشتر از كسانی بودند كه از مسيحيت به اسلام بازگشته و بكتاشی بودند. آنها به عنوان فرزندان حاجی بكتاش "HajiBektash Ogullari" شناخته میشدند و لباس، نظام و رهبريشان به طريقت وابسته بود.
با از هم پاشيده شدن ارتش جاننثاران به دستور سلطان محمد ثانی در سال 1826، بكتاشيان رنج فراوانی را از آنچه خود «نخستين تراژدی بكتاشی» gjëma e parë eBektashizmës" مینامند، بردند. تكيهها و زاويههاشان بسته يا ويران و يا به ساير طريقتها واگذار شد.
درويشانشان تبعيد شدند، تعدادی كه به طريقت نقشبندی پيوستند توانستند باقی بمانند يا در ارتفاعات سخت غرب بالكان پنهان شدند، ماندند و يا مدعی تعلق به ساير طريقت ها چون تيجانی، رفاعی و مانند آن شدند.با اين كه جان نثاران در آلبانی اصلی ترين وارد شوندگان به بكتاشيه بودند، منشاء اين طريقت برای محققان پوشيده و مغشوش مانده است.شواهد قابل اتكاء نشان میدهد كه ظهور بكتاشيه نمیتواند به تاريخی قبل از قرن هفدهم بازگردد. اين زمانی است كه آلبانی در سطح وسيعی مسلمان شد.
هر چند كه بكتاشيان مدعی حضور در آلبانی پيش از عثمانيان هستند . يكی از ادعاهای آنها در اين باره به افسانههای ساری سالتق بابا در قرن 13 بازمی گردد. در كتاب «ولايتنامه» اثر حاجی بكتاش ولی، ساری سالتق به عنوان شاگرد او ذكر شده است . در برخی منابع آمده است كه ساری سالتق از نخستين دراويشی بود كه برای تبليغ اسلام وارد طريقت بكتاشيه شد.
سياح معروف عثمانی، اولياء چلپی، در كتاب «سياحت نامه» خويش میگويد كه ساری سالتق دستورات خود را از سيد احمد يسوی در تركستان میگرفت تا به " ... سرزمين روم منطقه هفت پادشاهان رفته و مشهور شود.
اسطوره ها همچنين میگويند كه ساری سالتق با 700 درويش به آناطولی رفت و بعد از آن پيام اسلام را در روملی گسترش داد. بكتاشيه افسانه های عاميانه زيادی را در خصوص ساری سالتق به ارث برده اند و او را يكی از خودشان میدانند.
آنها همچنين تكيهای در يادبود او در قله كوههای كرويا در مركز آلبانی بنا كرده اند و سالانه زيارتی را در آن مكان انجام میدهند. گذشته از ساری سالتق، در برخی منابع آمده است كه تكيه ديموتكا يكی از مهمترين مراكز گسترش بكتاشيه در روملی بوده است.
تاريخ نويسان بكتاشی نوشته اند كه گسترش بكتاشيه در آلبانی توسط شماری از درويشان چون پير سلطان ابدال از كوزوو و شاه كالندر الباسانی كه هر دو در راه اشاعه آيينشان كشته شدند؛ روی داده است .
اسطوره شناسی بكتاشی نشان میدهد كه درويشان، پيرها و اوليای آنها با اژدها و اسبها پرواز كرده، با انجام كرامات به نبرد كشيشان محلی رفته و آنها را به اسلام دعوت می كردند و مردم را از بیعدالتی و ظلم آزاد میكردند.
نخستين تكيهای كه بكتاشيان معتقدند در حوزه زيست مردم آلبانی تاسيس شده، تكيه تسالی در يونان است كه توسط دوربالی سلطان "Durbali Sultan" بنا شد. از همانجا بود كه پيام بكتاشيه در ميان مناطق آلبانی نشين غرب بالكان گسترده شد. با نظارت «رسمی بابا» بكتاشيان تكيه تتوا در مقدونيه را تأسيس كردند و سپس تكيهها در كرچوا "Kërçova"، پريزرن"Prizren" و جاكوا "Gjakova" گسترده شد.
احتمالاً نخستين تكيه در آلبانی در شهر جيروكاسترا "Gjirokastra"در قرن هفدهم توسط آسيم بابا "Asim Baba" بنا نهاده شد. بعد از آن تكيه شمشی بابا"Shemimi Baba" در كرويا، تكيه ابراهيم بابا "Jefai Ibrahim Baba"در الباسان تاسيس شد.
بكتاشيان معتقدند كه حتی طرفداران سلطان در آلبانی نيز آنها را تعقيب می كرده اند. در نتيجه يكی از بزرگترين تكيههای آنها متعلق به بابا علی كو"Baba Aliko" از سوی پيروان سلطان در شهر برات به آتش كشيده شد.
ممكن است اين صحيح باشد كه بكتاشيان در زمان اصلاحات تنظيمات "Tanzimat" عثمانیها در بالكان از آزادی و رشد بزرگی برخوردار شدند. بيرج "Birge" اشاره می كند كه در قرن نوزدهم آنها تاثيرات زيادی بر نخبگان عثمانی نهادند و حتی برخی معتقدند كه مادر سلطان عبد العزيز بكتاشی بود . دومين رنج بزرگ بكتاشيان آنگاه بود كه جمهوری تركيه توسط كمال آتاتورك بنا شد.
با ممنوعيت فعاليتهای همه طريقتها در سال 1925، بكتاشيه محكوم به تعطيل كردن منزل پير (پير اوی) در شهر حاجی بكتاش شده و به آلبانی مهاجرت كردند. اين دوره كه بكتاشيه آن را به عنوان دومين فاجعه خود می نامند، باعث آن شد كه اين طريقت از طريقتی تركی به طريقتی آلبانيايی تبديل شود.
دده بزرگ طريقت، يعنی سالی نيازی دده، كه آلبانيايی بود در سال 1931 آنكارا با به مقصد تيرانا ترك گفت. دولت جديد التاسيس آلبانی كه طبقه ضد ترك بكتاشيه را از منظر مثبتی می نگريست به گرمی از دده استقبال كرد.
برای مقدمات تغيير تكيه از آناطولی به آلبانی، بكتاشيان آلبانی كنفرانس بزرگی را در تكيه پريشتای آلبانی تحت رهبری باباكامبر برگزار كردند و اساسنامه جديدی را نيز برای آن در نظر گرفتند. اين اساسنامه كه از سوی دولتمردان آلبانی مورد استقبال قرار گرفت موراد زير را در بر داشت:
الف – بكتاشيان شاخه ای از اسلامند كه در آلبانی توسط موسسه كروجوشات "Kryegjyshata" رهبری میشوند.
ب- اين طريقت توسط 1- دده كروجوش 2- ددها 3- باباها 4- درويشان 5- سايركارگزاران هدايت می شود.
ج- زبان طريقت آلبانيايی است.
د- طريقت بكتاشی توسط شش دده ليك مديريت می شود: 1- دده ی كرويا، 2- دده ی الباسان، 3- دده ی كورچا، 4- دده ی فراشری، 5- دده ی پريشا، 6- دده ی جيروكاسترا
يكی از بندهای اساسنامه اين بود كه اگر يكی از دده ها با دولت مقابله كند از سمت خود عزل خواهد شد .
تغييرات سياسی طريقت بكتاشی، پس از تاسيس مركز جهانی آن در تيرانا برای ماهيت آن دردناك بود. دولت تازه اصلاحات يافته آلبانی در آن زمان كه قصد ساختن اسلام ضد تركی در مقابل اهل سنت داشت، از آرزوهای قديمی بكتاشی پيرامون تاسيس دولت بكتاشی استفاده كرد تا مدل اسلام آلبانيايی را در كشور بنيان نهد. چنانكه مهدی فراشری، يكی از طرفداران مهم بكتاشی ملیگرايانه اظهار می دارد، در آلبانی از چهار گروه دينی كه كشور دارد، كاتوليك ها و بكتاشيان طرفدار ناسيوناليسم اند، در حالی كه اهل سنت و ارتدوكس ها مخالف آنند.
وقتی اولين دولت بعد از عثمانی در آلبانی به وجود آمد و بكتاشيان با نمايندگی كميته دينی ديگری معرفی شدند،اشتياق ملی گرايان آلبانی از سال 1920 بر آن بود كه بكتاشيزم را به مثابه دينی به غير از اسلام سازند. اين حقيقت كه تكيه های بكتاشی در آخرين روزهای حاكميت عثمانی به عنوان مراكز ضد امپراطوری عثمانی شناخته میشد توسط ملی گرايان آلبانی جهت ساختن اسطورههای مدرنشان در پيوند با بكتاشيه مورد استفاده قرار میگرفت.
اين شعار كه: ما نه تركيم، نه كافر بلكه آلبانيايی هستيم كه توسط بكتاشيان به كار میرفت همان چيزی بود كه دولت آلبانی نياز داشت. محبان بكتاشی چون نعيم و سامی فراشری با خارج كردن دينها و بكار بردن نمونه بكتاشيزم قصد تاسيس دولت مدرن آلبانيايی را داشتند.
شمسالدين سامی فراشری در كتاب «آلبانی چگونه بود و چگونه خواهد بود؟» كه در سال 1879 نگاشته است، میگويد: آلبانيان خوب و واقعی و آنانی كه در فكر صيانت آلبانی هستند هماره بايد مليت را پيش از دين نهند، چرا كه برادرشان هم كيش آنان نيست بلكه هموطن آنان است. آلبانيان واقعی با همديگر به واقع برادرند، برادری آنان بايد چنان محكم باشد كه چيزی نتواند آنها را از هم جدا كند. آلبانيان واقعی همانند فراماسون ها و بكتاشيان اند كه با يكديگر براستی برادرند.
آرزوی محبان بكتاشی برای بالا بردن بكتاشيزم به سطح كميته ای دينی آنها را بدان سو رهنمون شد تا كنگره های متعددی را برنامه ريزی كنند. در سال 1929، آنها تلاش كردند تا اساسنامه بكتاشيان را از اينكه به عنوان شاخهای از دين مطرح شود به كميته ای دينی تغيير دهند. از آنجا كه درويشان بكتاشی اين نگاه را رد كردند و ترجيح دادند كه به عنوان فرقهای از اسلام باقی بمانند، آنان در اين تلاش ناكام ماندند .
زوگ اول (شاه آلبانی) كه علاقمند به ميزبانی بكتاشيان در آلبانی بود، نش مهمی در متقاعد كردن آنان جهت مركزيت دادن امور طريقت در شهر تيرانا پايتخت آلبانی ايفا كرد. تلاش مثبت او بر اين قرار گرفت كه مركز جهانی بكتاشيه از شهر حاجی بكتاش ر تركيه در سال 1930 به تيرانا منتقل شود. به نظر میرسد افسانههای مجعول ضد تركی بكتاشيان و باور ايشان به آلبانيزم، مورد علاقه شاه قرار گرفت. به همين خاطر برخی اوقات گفته شده است كه او و انور خوجه اصالتاً بكتاشی بودهاند.
تنها هنگامی كه در سال 1946،كمونيستها چهارمين كنگره جهانی بكتاشيه را برگزار كردند، اساسنامه بكتاشيان آلبانی به مثابه كميته ای دينی توسعه يافت.تبديل بكتاشيه از شاخهای از اسلام به عنوان يك كميته دينی مستقل تحت فشار برخی از باباهای بكتاشی چون بابا فيضی كه عضو حزب كمونيست آلبانی بودند، مطرح شد.
تغييراتی كه دولت كمونيسم تحت نظر بابا های اصلاح طلب می خواست به بكتاشيه وارد كند، برای درويشان اصولگرا قابل تحمل نبود. هنگامی كه بابا فيا از مارتانش و بابا فيضی، بابای بزرگ عباس حيلمی دده را در سال 1947 تحت فشار قرار دادند تا به درويشان اجازه ازدواج و تشكيل خانواده دهد، او نخست آن دو بابای اصلاح طلب و سپس خود را كشت . پس از اين واقعه، كمونيستها با تبعيد، زندانی كردن و عزل چند بابا از موقعيت خود، طريقت را تخريب كردند.
هنگامی كه فعاليتهای دينی در سال 1990 در آلبانی آزاد شد، طريقت بكتاشی دوباره خود را احياء كرد. در آن زمان اين طريقت جز مرحوم بابا سليم كاليجانی(متوفی 2000 ) عالم واقعی ديگری نداشت. او با افرادی كه قصد تسلط بر بكتاشيه را داشتند، مبارزه میكرد.
بكتاشيان امروزه تكيههای زيادی در آلبانی دارند. رييس كنونی طريقت، حاجی رشاد بارذی و تكيه اصلی نيز در تيراناست.با اين كه حدود 15% از مردم آلبانی بكتاشی هستند و تكيهها بيشتر در جنوب آلبانی قرار دارند، طريقت جايگاه مهمی در كميته ی مسلمانان آلبانی دارد.
بكتاشيان، در كوزوو و مقدونيه نيز تكيهها و كميتههای مهمی دارند. مهمترين تكيه در مقدونيه از آن خراباتی بابا در تتوا است. بعد از مرگ باباطاهر امينی (1941-2006) دده ليك تيرانا تكيه را در اختيار خود گرفت و بابا ادموند براهيمای (بابا موندی) رييس پيشين تكيه توران كورچا را به سرپرستی تكيه بابا خراباتی گماشت. بكتاشيان كوزوو نيز تحت رهبری بابا مومن لاما در جاكوا تكيه دارند.