مگر ماکیاولی هم عاشق می‌شود؟؛ اینتر- بارسلونا 2010 و یک عکس

۱ بازدیدپنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - 0۲:۰۰
۲۰ دیدگاه
مگر ماکیاولی هم عاشق می‌شود؟؛ اینتر- بارسلونا 2010 و یک عکس
حمید .
حمید .

 سارَی به اورام گفت ظلم وارد بر من به‌خاطر توست؛ من كنیزم را در آغوش تو قرار دادم. دید كه آبستن شده است، در نظرش سبك گشتم. خداوند بین من و تو داوری كند....

 کتاب برشیت، سفر آفرینش در عهد عتیق


عهد عتیق احتمالا نخستین روایتگر داستان یک عشق مثلثی است. داستان ابراهیم پیامبر، ساره و هاجر.

قرنها بعد ارنست همینگوی در کتاب نیمه تمام "باغ عدن"، دیگر داستان عشق مثلثی را در بستر زندگی یک نویسنده‌ی آمریکایی می‌نویسد. عشق مثلثی بارها و بارها میهمان پرده نقره‌ای سینماس و "رویابین‌ها" اقتباس برتولوچی از رمان  "بی گناهان مقدس"دیوید بورن احتمالا بهترین آنها.

کتاب سینما و حتی سفر آفرینش می‌تواند بستری برای تعریف داستان‌های شیفتگی دو عاشق به یک معشوق و پیچیدگی‌های و جزییات آن باشد اما مستطیل سبز فوتبال؟

در  سال 2010، یک قاب عکس در نامتعارف‌ترین جای جهان برای ابراز یک عشق مثلثی ماندگار می‌شود. زمینی یک دست سبزرنگ، نور قدرتمند پرژکتورها و رنگ و لعاب بی بدیل شبهای اروپایی. یک معشوقه‌ی سرکش بلندقامت و دو عاشق از دو دنیای متفاوت... نوکمپ، 28 آوریل 2010، بارسلونا، اینترمیلان، مورینیو، پپ گواردیولا و زلاتان!

عکس معروف 

عکس معرکه‌ایست. هر سه نفر، همانی هستند که می‌شناسیم. بی کم و کاست.

لبخند موذیانه‌ی ژوزه، به خوبی شما را به بازی رفت می‌برد. برد 3-1 در جوزپه مئاتزا. ذکاوت و سرسختی در دفاع. تا پای جان. ضدحملات برق آسا. کوبنده. ماکیاولی به معنای حقیقی. ژوزه اندکی به سمت پپ خم شده و احتمالا نیشی به او می‌زند. و گواردیولا، با بی توجهی کار خود را می‌کند. در حقیقت با "نمایش بی توجهی". تصویری واضح از تمام جنگ‌های دو مربی. تز و آنتی تز. جنگ‌هایی که چند سال بعد در الکلاسیکو ادامه یافت. تبلور انگاره‌ی "بارسای پپ بازی خود را می‌کند و مورینیو تیم‌هایش را بر اساس ترکیب بارسلونا می‌چیند." دهان مورینیو باز است. کسی هست که ژوزه را با کنفرانس‌های خبری سرتاسر کنایه به یاد نیاورد؟

گواردیولا تنها کسی است که در قاب سه نفره می‌توان چشم‌هایش را دید. گواردیولا،  رو بازی می‌کند. هر چه دارد را به میدان می‌آورد. عقب نمی‌نشیند و بی واهمه به چشمان حریف خیره می‌شود.

گواردیولا، لباسی روشن بر تن دارد و مورینیو لباسی تیره. دیو و دلبر. ژوزه و پپ. دو عاشق، با کت و شلوار مرتب و کراوات به دنبال یک معشوق! معشوق ضلع اصلی ترکیب مثلثی عکس است. بدون لباس رسمی، با موهای نامنظم بلند که مهارشان سخت است. من زلاتان هستم...

مورینیو، گواردیولا، زلاتان

مهم‌ترین و جنجالی‌ترین فصل زندگی زلاتان ابراهیموویچ در کتاب او، به دو مرد حاضر در عکس باز می‌گردد. به رابطه‌ی زلاتان با مورینیو در روزگار بازی در اینتر، معاوضه‌یبا اتوئو در آغاز همان فصل و بازی زیر نظر گواردیولا در بارسلونا. بله، یک عشق مثلثی عصیانگر.

ما در بارسلونا، با پورش و فراری سر تمرین حاضر نمی‌شویم چه مزخرفاتی... من سوار هر ماشینی که بخوام می‌شوم...

زلاتان، فصل اول کتاب را آتشین آغاز می‌کند. به جملات گواردیولا پوزخند می‌زند و ادامه می‌دهد:

در همان روز اول او به من گفت:

ما در بارسلونا مغرور نخواهیم شد. یعنی سر به زیر هستیم..." با خودم گفتم این حرفها یعنی چه؟

چه می‌گویی؟

 پس از چند هفته به پپ گفتم:

ببین، نمی خواهم با تو دعوا کنم. نمی خواهم یک جنگ داشته باشم. فقط می خواهم با تو راجع به یه سری چیزها صحبت کنم

گواردیولا سرش را به نشانه مثبت تکان داد. اما به نظر می اومد که کمی ترسیده باشه. به خاطر همین، باز حرفم رو تکرار کردم.

اگر فکر می‌کنی به دنبال دعوا هستم، اصلاً صحبت نمی‌کنم. فقط می خواهم با تو صحبت کنم همین.

گواردیولا جواب داد:

مشکلی نیست، من هم دوست دارم با بازیکنانم صحبت کنم." من ادامه دادم:" گوش کن، تو از ظرفیت‌های من استفاده نمی‌کنی. اگر دنبال بازیکنی بودی که فقط گل بزند باید می رفتی دنبال اینزاگی یا کسی شبیه او. من به فضا نیاز دارم. من باید آزاد باشم. من نمی‌توانم در کل بازی، روی خطوطی که برایم مشخص شده من 98 کیلوگرم وزن دارم. برای این کار ساخته نشدم.

 

آن بازی

 فصل 2009-10 به روزهای پایانی می‌رسد. چرخش توپ ستاره‌دار لیگ قهرمانان و چرخش گوی‌های قرعه درامای آن فصل را تکمیل می‌کند.  نیمه‌نهایی. بارسلونا، رو در روی اینتر. پپ، برابر مورینیو. زلاتان برابر مربی قدیمی. فوران آتشفشان ایافیاتلایوکوتل در ایسلند (همان فوران آتشفشان ایسلندی ساده تر است!)، باعث لغو پروازها در اروپا می‌شود و بارسایی‌ها مجبورند با اتوبوس به میلان سفر کنند:

شرایط بدتر و بدتر می‌شد...  سفر به میلان، افتضاح بود. 16 ساعت سوار اتوبوس. برای بازی با تیم اینتر مورینیو. او، یک انسان فوق‌العاده است. یک مرد بزرگ. با پورتو فاتح اروپا شد و در اینتر مربی من بود. ژوزه در اولین ملاقات با هلنا همسرم در گوش او گفت :

هلنا، تو یک ماموریت داری! به غذای زلاتان برس، بگذار بخوابه و راضیش کن!" ژوزه هر چه می خواست می‌گفت! از او خوشم میاد. مورینیو، رهبر ارتشش است. مورینیو دقیقاً نقطه مقابل گواردیولاست.

در بازی برگشت، بارسلونا پس از باخت 3-1، میزبان اینتر مورینیوست. جدالی مرگبار با اتوبوس 11 نفره‌ی جلوی دروازه. اخراج تیاگو موتا، یکی از سربازان اینترمیلان را کم می‌کند. به نظر ژاوی، مسی و اینیستا می‌توانند کار را یکسره کنند اما.... مرگ یکی از سربازان، دفاع زنجیروار اینتر را متحد کرده. باید چاره‌ای اندیشید... گواردیولا، امید اصلی گلزنی تیمش را به کنار زمین فرا می‌خواند. زلاتان ابراهیمویچ، آنجاست. و مورینیو هم دوان دوان خود را می‌رساند. بعدها مورینیو درباره آن لحظه می‌گوید:

وقتی بوسکتس روی زمین افتاد، بین نیمکت خودمان و بارسا بودم. با اخراج تیاگو موتا از زمین، بارسایی‌ها روی نیمکت به آسمان پریدند. در همان لحظه، گواردیولا، زلاتان را صدا زد تا در خصوص روشهای بازی 11 در مقابل 10 با او صحبت کند. من به گواردیولا گفتم جشن نگیرید، بازی هنوز تمام نشده است..

 دقایق باقی مانده، به اندازه یک عمر می‌گذرد. نتیجه اما بی تغییر است. نوکمپ مغموم، گواردیولا بدون راه چاره، زلاتان در حسرت مردانی که آنسوی زمین، با لباسی که فصل پیش بر تن او بود جشن گرفتند و ... مرد پیروز بازی، بیخیال کت و شلوار و کراوات خود، دور زمین مشغول جشن گرفتن است. عشق مثلثی؟ مگر ماکیاولی هم عاشق می‌شود؟

برچسب ها
مطالب مرتبط
مشاهده همه
موردی یافت نشد!
tarafdariتمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به طرفداری است. شما می توانید از سایت طرفداری در صورت پذیرش مرام‌نامه استفاده نمایید.