چگونه فوتبال تماشا کنیم؛ هر دوشنبه و پنجشنبه در طرفداری
کتاب رود گولیت (۱۷): سردرگمی لواندوفسکی و فن نیستلروی پس از تحول فوتبال

طرفداری | در https://www.tarafdari.com/node/2612579" target="_blank">شانزدهمین قسمت از کتاب رود گولیت، به سیستم محبوب ۳-۳-۴ و مثلثهای جدایی ناپذیرش پرداختیم. حالا به ادامه داستان میرسیم.
بازی انعطافناپذیر
من به عنوان سرمربی در چلسی، نیوکاسل یونایتد و فاینورد همواره هنگام طراحی چیدمان تیم، بر ویژگیهای بازیکنانم تمرکز میکردم. هیچیک از این باشگاهها سبک بازی خاصی را دیکته نمیکردند. به نظر من آژاکس تنها باشگاه در جهان است که از سرمربی خود میخواهد از آرایش 3-3-4 استفاده کند. تمام تیمهای باشگاه، از بازیکنان شش ساله گرفته تا تیم اصلی، با این سیستم بازی میکنند. ترسیم کردن مسیری برای سرمربی مزایایی دارد، اما من هرگز در هیچ کجا ندیدهام که به این اندازه سفت و سخت به آن پایبند باشند، آنگونه که در آژاکس وجود دارد.
در فاینورد، کارم را با استفاده از آرایش 3-3-4 آغاز کردم، زیرا در حضور درک کویت، یک مهاجم واقعی را در اختیار داشتم. در سمت راست، سالومون کالوی جوان را داشتم که در آن زمان هنوز نوجوان بود؛ یک بازیکن ساحل عاجی فوقالعاده با استعداد، با توانایی شگفتانگیز در پاس دادن، سریع، مؤثر و با شم گلزنی. در سمت چپ، بارت گور، بازیکن ملیپوش بلژیکی را داشتم، یک موتور دیزل و یک شوتزن عالی که هرگز از رفت و برگشت دست نمیکشید. روی کاغذ او یک وینگر چپ بود، اما در واقعیت یک وینگر کاذب بود که در هنگام مالکیت توپ، آزادی زیادی داشت.
در هلند، آژاکس همچنان به سیستم 3-3-4 پایبند مانده است، به طوری که وینگرها به جای حرکت مداوم به داخل برای همسو شدن با مدافعان پیشرونده، سر جای خود میمانند. حتی زمانی که باشگاه در لیگ قهرمانان یا لیگ اروپا بازی میکرد، فرانک دی بوئر به عنوان سرمربی تیم، تغییری در این رویکرد ایجاد نکرد. این عموماً منجر به حذف سریع آژاکس میشد، زیرا دفاع در برابر این سیستم نسبتاً آسان است.
علاوه بر این، آژاکس توان مالی لازم برای رساندن استعدادهای جوان خود به بلوغ کامل، قبل از انتقالشان به جاهای دیگر را ندارد. آژاکس قطعاً منابع لازم برای خرید بازیکنانی با کیفیت کافی برای بازی با نسخه قدیمیتر سیستم 3-3-4 که چهل سال پیش بسیار خوب کار میکرد را ندارد. جهان از آژاکس پیشی گرفته و این باشگاه را پشت سر گذاشته است: از نظر مالی، فیزیکی و تاکتیکی. از نظر فیزیکی، زیرا آژاکس از بازیکنان جوانی استفاده میکند که هنوز به بلوغ نرسیدهاند. از نظر تاکتیکی؟ این مسئله صرفاً یک لجاجت است: در آژاکس، افراد در گذشته زندگی میکنند.
در آمستردام، آنها دوست دارند به بارسلونا اشاره کنند، اما واقعاً هیچ مقایسهای وجود ندارد. بارسلونا میتواند 3-3-4 بازی کند بدون اینکه مجبور باشد تیم حریف را در نظر بگیرد. بازیکنان آنها از نظر فردی قدرتمند هستند؛ چه از نظر فنی و چه از نظر تاکتیکی. در آژاکس، این فراتر از توانایی آنهاست.
دیوانگی یا نبوغ؟
ویمبلدون در اواسط دهه 1990 به «دار و دستهٔ دیوانه» معروف بود. اما آنها اصلاً دیوانه نبودند. فلسفه پشت سیستم 3-3-4 آنها بسیار سنجیده بود. آنها به طور هوشمندانه از قابلیتهای خود استفاده میکردند. من این را از روی تجربه میدانستم، زیرا چلسی در بهار 1997 در نیمه نهایی جام حذفی مقابل ویمبلدون بازی کرد.
آنها در آن تیم هیچ کاری را بدون دلیل انجام نمیدادند. قطعاً مسئله همانطور که بسیاری تصور میکردند، «بکش زیرش» نبود. آنها از دروازهبان به مدافع میانی توپ میرساندند، که توپ را به وینگر، کمی جلوتر از دفاع راست نفوذ کرده، پاس میداد. با یک پاس قطری کوتاه رو به جلو، مارکوس گیل، وینگر تیم، مهاجم را در کنار خط طولی پیدا میکرد. او یک بازیکن غول و به اندازه یک گاو نر قوی بود، که به دنبال درگیری بود و با تمام قوا وارد هر چالشی میشد. هدف او مجبور کردن حریف به پرتاب اوت در نیمه زمین خود یا گرفتن کرنر بود. سپس سه هافبک برای جمعآوری توپهای برگشتی، رو به جلو حرکت میکردند.
مهاجمان اغلب در سیستم 3-3-4 امروزی با این نوع مشکل روبرو میشوند، به طوری که تیمها سعی میکنند بازی را در نیمه زمین حریف نگه دارند. اگر با استفاده از این سیستم به نیمه زمین خود عقب نشینی کنید یا به ضدحمله تکیه کنید، مهاجم در نقش دشواری قرار میگیرد. مهاجمان باید بتوانند مسافتهای زیادی را طی کنند تا در پشت دفاع حریف صاحب توپ شوند و همچنین باید بتوانند در حالی که تعدادشان کمتر است، توپ را حفظ کنند. در واقع، مهاجم یک هدف است؛ محوری برای بازی در عمق.
این روشِ دیگری برای تفسیر نقش مهاجم است. حداقل پانزده یا بیست سال پیش، معمولاً از بازیکنان کناری انتظار میرفت که از مهاجم تیم حمایت کنند. امروزه، هنگامی که تیم توپ را از دست میدهد، وینگرها عملاً مجبور به ایفای نقش دفاع راست و چپ میشوند، زیرا باید حریف مستقیم خود (هافبکهای دفاعی) را که به حمله میپردازند تعقیب کنند، در حالی که مدافعان راست و چپ واقعی هنگام شکلگیری ضدحمله به مرکز زمین و اغلب تا لبهٔ محوطهٔ جریمه، حرکت میکنند. گاهی اوقات میبینید که حدود پنج یا شش بازیکن یک خط دفاعی یا یک هلال منظم تشکیل میدهند.
این فصل همچنان ادامه دارد...