داستان تنهایی

این داستان برای کسانی که عزیز شون از دست دادند است .
این داستان:
مردی بود به اسم احمد اسم همسرش نرگس بود همدیگر رو خیلی دوست داشتند.
چندسال شد صاحب فرزند شدند اسمش رو گذاشتند مهسا
پدر خیلی به دخترش اعلاقه زیادی داشت برای هرکاری میتوانست بکنه انجام میداد احمد اقا زیاد پولی در دست نداشت یک برادر داشت اونم تو استان دیگر بود وضع اینو داشت
کسی هم کمک نمیکرد ولی احمد به هیچکس دست دراز نمیکرد هروز تا شب کار میکرد تا بتوانه خانواده رو خوشحال بکنه و شاد نگه بداره.
چند روز شد مرد کار پیدا کرد اون کار تمیز کردند ماشین ها بود همسرش نرگس هم می دانست همسرش نمیتونه تنهایی کاری بکنه برای همین اونم رفت سرکار میرفت نگهداری از سالمندان میکرد همسرش احمد مخالف بود ولی بخاطر خواهش های زیاد نرگس قبول کرد چند ماه شد
احمد برای دخترش دوچرخه خرید دخترش همیشه میرفت مدرسه بچه خوبی بود
درس خودش رو میخوند .
چند سال شد دخترش میرفت دانشگاه
احمد اقا دعا میکرد دخترش قبول بشه .
ولی دخترش اومد گفت قبول شدم خانواده از خوشحالی شاد شدند احمد اقا میخواست برای هدیه دادند به دخترش چیزی بخره ولی تو خیابون اشتباهی تصادفی رخ داد؟
همون ساعت به خانواده تماس گرفتند گفتند تصادفی رخ داده لطفا بیاد بیمارستان.
پول بیمارستان رو دادند تصادف کردند اقا زیاد جدی نبود فقط پای چپش همیشه می درد میکرد خوب راه نمیرفت گذشت گذشت دختره مهسا با دوستش نامزد شدند ولی پدر دختره مخالف بود دلیلش هم معلوم نبود
نامزد مهسا اومد خونه احمد اقا با خانوداه اش؟
احمد اقا هم مهمان پذیری کردند.
نامرد دختره اسمش محمد بود خیلی با احمد دوست بود و با حرف زدند و خوشی قبول شد ازدواج بشه ؟
چند روز شد دختر به مادرش گفت اگر هم من رفتم نگران نباشید من هیچ وقت شما رو فراموش نمیکنم مامان.
احمد اقا گفت نگران ما نباش دخترش همیشه سر بلند شاد باشی.
مهسا گفت ای پدر ای پدر میدونی یا نه بخاطر اینکه وضع ما خراب بود بخاطر کار نکردند تو بود این یک حقیقت است مثل چراغ؟
احمد اقا گفت واقعا داری اینو میگی ؟
مهسا دخترش گفت اره.
احمد اقا گفت تو حتما فراموش کردی من وقتی شب میشد مثل سگ کار میکرد برای تو گرسنه نمونی هرکاری کردم
شاد باشی من از خودم هم زیاد کار میکردم تو و مادرت خوشحال باشند.
مهسا گفت اینا حقیقت نیست؟
اگر بود چرا مادر مجبور شد بره سرکار؟
اینو جواب بده؟
پدر دختره گفت فکر میکنی من مجبورش کردم بره؟
دخترش گفت اره.
مادر دختر در جواب گفت کار هیچکس نبود من خودم رفتم.
دختر بازهم باور نکرد حرف خودش رو میزد.
احمد اقا گفت مثل تا عمر داشتم از هیچکس نمیترسیدم نخواهم ترسید حتی ناراحت هم نمیشدم .
ولی تو خیلی میترسم و هم ناراحتم کردی خیلی تو ارزو دل من بودی حقیقت داره وقتی به دنیا امدی پیش ترین عمرم بود کار کردم تو شاد باشی اصلا هیچکس تو رو مسخره نکنه بگن فقیر فقیر؟
دختر گفت بحال ؟
چند سال شد ازدواج کردند صاحب فرزند شدند اونا هم....
بیمارستان خبر داد پدر دختر یعنی احمد اقا فوت کرده علت مرگش هم ناراحتی قلبی بود و فشار زیادی داشت از رفتند دکتر خود داری کرده بود علتش بود؟
دختر متوجه نشد باخودش میگفت چطور مگر فوت کرد بخاطر حرف من بهش زدم فوت کرد حقیقت نداره؟
تو اعزای مرحوم احمد اقا همه بودند ؟
مادر مهسا با خودش میگفت اخرش رفتی منو تنها گذاشتی چرا اخه.
مهسا گفت علت مرگ پدر خودداری از دکتر چی بود میشه بگید؟
نرگس مادر مهسا گفت
حقیقت اینه اون ۳ سال پیش ناراحتی قلبی داشت نمیخواست بره دکتر.
مهسا گفت چرا نمیخواست بره مگر پول نداشت اگر هم نداشت ما میدادیم؟
مادر مهسا گفت اصلا نه پول خودش رو میخواست نه پول شما رو خودش گفته بود چه بخپای چه نخپای ما رفتنی هستیم چه زود چه دیر اخرش میریم
بذار این پول برای دخترم باشه نمیخوام وضع بدبختی ما رو داشته باشه بخاطر بچه هایش سختی ما دیدیم اونم ببینه دوست ندارم دخترم سختی زندگی رو ببینه زندگی هرکس فکر مکینه آسون است دروغ زندگی خیلی سختی های داره باید تحمل کرد من توانستم خوشحالی دخترم رو ببینم چون بودم هرکاری از بر میاد رو انجام میدادم
ولی وقتی نباشم خدا میدونه دخترم چه سختی رو تجربه میکنه حتما پول که داشتم به دخترم برسه
بعدا نگه پدرم رفت هیچی برای ما نگذاشت فقط اینو میدونم انجام بدم ؟؟
مادر گفت وفتی پدرت رو شانه هایم داشت نفس نفس میزد میگفت دخترم دخترم
مادرش گفت میخواستم تو رو خبر کنم نفس اخر کشید رفت؟؟؟؟?
مهسا دردی بزرگی در دل داشت میخواست بمیره اون حرفی که پدرش رو ناراحت کرده بود جبران بشه میگفت من اشتباهی بزرگی در عمرم کردم نمیتونم خودم رو ببخشم
پدرم سختی واقعی رو دیده بود ولی من نه اشتباه من این بود ناراحتش کردم????؟.
داستان تموم شد .
این مثل چراغ نور روشن است وقتی کسی رو دارید ناراحت نکنید وقتی از دستش بدید ارزش داشتن اونو می فهمید?
الان کسی رو دارید خدا شکر بگید
داشتن پدر مادر یکی از بزرگ ترین نعمت خداوند است اینو باید بدونید???????