چگونه فوتبال تماشا کنیم؛ هر دوشنبه و پنجشنبه در طرفداری
کتاب رود گولیت (۱۲): هنر دفاع کردن

طرفداری | https://www.tarafdari.com/node/2605186" target="_blank">قسمت یازدهم کتاب رود گولیت، اختصاص داشت به سبک مبتنی بر ضد حمله لسترسیتی در فصل ۱۶-۲۰۱۵ و همچنین او برای ما از ناکامی تیکی تاکا در فوتبال آلمان گفت. این شما و این ادامه ماجرا:
هنر دفاع کردن
روبرتو دی متئو، بهعنوان مربی چلسی، بهخوبی آگاه بود که تیمش مناسب ارائه یک سبک تهاجمی نیست. علاوه بر این، تیمش راحت کار نمیکرد. بازیکنانش فاقد خلاقیت و کلاس لازم برای بازی در نیمه زمین حریف بودند و در عقب زمین، سرعت کافی برای پوشش دادن چهل متر فاصله بین مدافعان و دروازهبان را نداشتند. بنابراین دی متئو با وفاداری به ریشههای ایتالیایی خود، دفاع کردن را به یک هنر تبدیل کرد. چلسی در لیگ برتر سرگردان بود؛ اما در لیگ قهرمانان، باشگاه ایستادگی کرد، بهسختی از سد ناپولی گذشت و دو بار بنفیکا را شکست داد.
حمله کردن در نیمهنهایی مقابل بارسلونا، حتی با وجود برگزاری بازی در استمفوردبریج، خودکشی بود؛ بنابراین چلسی در اطراف محوطه جریمه خود سنگر گرفت. بازیکنان تا حد توانشان تلاش کردند و در دیدار برگشت در نوکمپ نیز همین کار را تکرار کردند. در نهایت، نتیجهای گرفتند که مردم را متحیر کرد: چگونه ممکن بود؟ چون حتی فرناندو تورس، که اصلاً فرم جالبی نداشت، توانست نامش را در جدول گلزنان ثبت کند. برای یک مربی، این دستاوردی در سطح جهانی بود.
صعود چلسی به فینال لیگ قهرمانان اروپا با کسب تساوی 2-2 مقابل بارسلونا در نیوکمپ (24 آوریل 2012) / ویدیو
متأسفانه، اکثر مردم _ بهجز هواداران چلسی _ نمیتوانند دستاورد شگفتانگیز این باشگاه و دی متئو را تشخیص دهند. دقیقتر بگویم: نمیخواهند آن را ببینند. چرا؟ چون برای تماشاگر بیطرف، این منظره زیبایی نیست. صد البته، بازیها در آن مرحله از لیگ قهرمانان را بیشتر تماشاگران بیطرف میبینند، تا هواداران متعصب.
با این حال، مهمترین ملاحظه در سطح اول ورزش این است که هر چه برای بردن لازم است را انجام دهید؛ بهویژه اگر حریفتان قویتر باشد. چلسی هرگز نمیتوانست صرفاً بر اساس تواناییهای تهاجمی تیمش مقابل بارسلونا پیروز شود. با اتخاذ کردن رویکردی خاص برای آن بازی، شانس چلسی برای بردن بسیار بیشتر بود. دی متئو تاکتیکهای بینقصی طراحی کرده بود و به همین دلیل توانست برنده شود. شاید عملکرد تیمش زیبا نبود، اما ارائه چنین عملکردی غیرممکن بود. دی متئو شایسته تقدیر زیادی برای تنها قهرمانی چلسی در لیگ قهرمانان اروپاست. او پاشنه آشیل بارسلونا را پیدا کرد، روی آن دست گذاشت، اسپانیاییها را غافلگیر کرد و موفق به حذف آنها شد. یک اقدام شگفتانگیز.
به هر حال، چلسی تیمی فوقالعاده با بازیکنانی بالاتر از حد متوسط بود؛ وگرنه هر تاکتیکی هم که به کار میبرد، هرگز نمیتوانست بارسلونا را شکست دهد. در نهایت، این بازیکنان هستند که تعیین میکنند ایدههای شما قابل اجرا باشند یا نه. نبوغ دی متئو در این بود که توانست تعادل کاملی بین تواناییهای بازیکنانش و نیازهای کلی تیم پیدا کند.
دفاع سادهلوحانه
گاهی از سادگی باشگاههای هلندی، چه در سطح ملی و چه بینالمللی، عصبانی میشوم. آنها اصرار دارند برای هر موقعیت راهحلی زیبا پیدا کنند و هنگام طراحی حملات، ریسکهای غیرضروری میکنند. مثلاً دروازهبانها در حالی به مدافعان پاس میدهند که بازیکن حریف، آنها را تحت فشار گذاشته است. در بازیهای بینالمللی، این کار بهسادگی انجام نمیشود. چرا فکر میکنید مهاجمان به مدافعان فشار میآرند؟ چون دریبلزن هستند؟ این باعث میشود آدم تعجب کند: چه خبر است؟ اصلاً چه کار میکنند؟
چند کلیپ از مانوئل نویر یا پیتر اشمایکل، که شاید کاملترین دروازهبان پنجاه سال اخیر باشد، ببینید. او هرگز به مدافعی که تحت فشار بود، پاس نمیداد. در عوض، توپ را به سمت مهاجمان شوت میکرد.
اغلب میبینیم تیمها سعی میکنند بهویژه مقابل بارسلونا، برای هر موقعیت راهحلی زیبا پیدا کنند. هیچ باشگاهی نمیتواند فقط با مهارتهای فوتبالی با بارسا مقابله کند. باید جنگنده باشید، موقعیتهای تکبهتک ایجاد کنید، آنها را آزار دهید، تکل بزنید و از تاکتیکهای فشرده استفاده کنید. آنوقت حداقل شانس دارید. تکیه بر مهارت خالص یعنی تسلیم شدن، چون اگر مهارت فردی بازیکنانتان به اندازه کافی بالا بود، برای بارسلونا بازی میکردند، نه برای شما.
اتلتیکو مادرید، و در سال ۲۰۱۵ سلتاویگو و اسپانیول هم، وقتی با بارسلونا بازی میکنند، هرگز جلوی دروازه خودشان پاس نمیدهند. سلاح آنها سختکوشی، رویارویی، ارعاب و استراتژی مداوم از لبه محوطه جریمه است.
سلتا ریسک کرد و مهاجمانش را برای تحت فشار قرار دادن مدافعان بارسلونا، جلو فرستاد. بدین ترتیب به آنها وقت ندادند که توپ را به هافبکها برسانند و خطوط پاس را پوشاندند. این تاکتیک، آسیبپذیری جرارد پیکه را آشکار کرد و ناتوانیاش در بازیسازی را نشان داد.
میتوان با چنین برنامهای وارد بازی شد، اما حفظ آن برای نود دقیقه داستان دیگری است. باید گل بزنید. عقب افتادن، بارسلونا را مجبور میکند تهاجمیتر بازی کند، ریسک کند و فضای بیشتری در عقب زمین ایجاد کند. اگر بتوانید این شرایط را به دست آورید، حتی آنها هم شکستپذیرند.
سلتاویگو برد، اسپانیول مساوی کرد و اتلتیکو مادرید در خانه با اختلافی اندک باخت.
من درباره تیمهایی صحبت میکنم که به اندازه رئال مادرید، یوونتوس، بایرن مونیخ و پاری سن ژرمن قوی نیستند. چلسی در نیمهنهایی لیگ قهرمانان ۲۰۱۲ رویکرد متفاوتی داشت. انگلیسیها عقب زمین را قفل کردند و منتظر از راه رسیدن یکی-دو فرصت ماندند. برای بخش اول این استراتژی، به کمی شانس نیاز دارید. خب، چلسی یک فرشته آبی بزرگ روی تیر دروازهاش داشت. شما به قاتلانی نیاز دارید که تفاوت را ایجاد کنند. در نیوکمپ با گلهای رامیرس و تورس، دقیقاً همین اتفاق افتاد.
بهطور سنتی، بارسلونا بازیکنان زیادی ندارد که فیزیکی باشند و از درگیریهای تن به تن لذت ببرند. خاویر ماسکرانو واقعاً تنها بازیکن با این خصوصیات است و پیش از او هم کارلس پویول بود.
آیندهوون در سال ۲۰۱۶ به همان سبکی بازی میکند که در زمان گاس هیدینک بازی میکرد. آنها به طرف مقابل حس امنیت کاذب میدهند؛ این حس که فضایی برای بازی کردن وجود دارد و حتی ممکن است نتیجه بگیرند و سپس غافلگیرش میکنند. تفاوت اینجاست که آیندهوونِ امروزی، مهارتهای فردی کمتری دارد و نمیتواند دفاع را بهطور کامل نفوذناپذیر کند. تیمی که فیلیپ کوکو هدایتش میکند، گلهای زیادی دریافت میکند.
البته بازی کردن با این سبک مبتنی بر صبر، برای تیمهای تهاجمی مثل بارسلونا و آژاکس دشوار است. شکستن این الگوی ریشهدار، این باور عمومی پذیرفتهشده در سطح بینالمللی، در ذات بازیکنانی که همیشه میخواهند حمله کنند، جایی ندارد. از سوی دیگر، این به بلوغ تاکتیکی خاصی هم مربوط است. جالب میبود ببینیم آیا بارسلونا میتوانست این کار را بکند. اما در واقعیت، حتی نمیخواهم بارسا این را امتحان کند. شاید آژاکس هم چنین نکند؛ گرچه آژاکس بدون توانایی تطبیق، کیفیت لازم برای رقابت در سطح بینالمللی را ندارد.
ما در میلان، آنقدر در چینش ۲-۴-۴ به تبحر رسیده بودیم که میتوانستیم همه را شکست دهیم. خوشبختانه میتوانستیم در سیستم خودمان به الگوهای بازی متفاوتی تغییر سبک دهیم. در واقع مجبور بودیم، چون فشار آوردن به حریف هنگام در اختیار داشتن مالکیت توپ، در آن زمان سختتر از امروز بود؛ چرا که قانون قدیمی به دروازهبان اجازه میداد پاس به عقب را با دست بگیرد. تعقیب کورکورانه توپ بیفایده بود؛ در عرض چند ثانیه، دروازهبان آن را در دستانش داشت. پس ما ترفندهای تاکتیکی توسعه دادیم تا حریفان را به خطوط کناری بکشانیم و آنجا آنها را تحت فشار بگذاریم. این هم نیازمند تطبیق بود.