از نبردهای پرهیاهوی خدایان تا کلاسهای آرامشبخش افلاطون؛ آشنایی با دنیای پر پیچ و خم یونان باستان

یونان، کشوری که امروز هرگز به عنوان یک ابرقدرت تعیینکننده شناخته نمیشود زمانی برای دنیا تصمیم میگرفت. این کشور که یکی از پیچیدهترین و موثرترین حکومتهای تاریخ جهان را در خود جای داده است، مدتها پیش با ساختمانهای عظیمش، خدایان عجیبش و مشاهیر موثرش بیانگر زیبایی تاریخ بود. این سرزمین، از آکروپولیس تا ساحلهای اژه، هنر، فلسفه، علم و سیاست را با هم تلاقی کرده و گنجینهای بیپایان از دانایی و زیبایی را به جهان هدیه داده بود؛ میراثی فوقالعاده ماندگار برای آیندگان.
تاریخ کشور یونان که پر از بخشهای متنوع، مختلف و هیجانانگیز است به ما این اجازه را خواهد داد تا برای دقایقی هم که شده دنیای امروزی را فراموش کنیم و تصور کنیم که میخواهیم فقط از دانستن وضعیت تاریخی تمدنهای مختلف لذت ببریم. در این مطلب ما نگاهی جامع به دوران پرشکوه یونان باستان، مشاهیر این سرزمین و فرهنگ مردمان این کشور تاریخی خواهیم داشت.
یونان باستان؛ از زمان ظهور تا زمان سقوط چه عناصری در تشکیل این حکومت نقش داشتند؟
ظهور حکومتهای ابتدایی
شکلگیری اولین تمدنهای قدرتمند در سرزمین یونان تا حد زیادی به دریای اژه وابسته بود. این دریا که میان شبه جزیره یونان و آناتولی (ترکیه امروزی) جای گرفته است، محل رشد اولین تمدنهای باستانی کشور یونان بودند که معروفترین این تمدنها، تمدن میسنیها و تمدن مینوسیها نام دارد.
تمدن مینوسیها، یک تمدن بزرگ اژهای بود که در جزیره کرت به اوج شکوفایی رسید. این تمدن حدودا بین سالهای 2700 تا 1500 پیش از میلاد در مناطق امروزی کشور یونان ساکن بود. اصطلاح مینوسیها حدودا در سال 1900 میلادی و توسط یک باستانشناس به این حکومت قدیمی اطلاق شد چرا که در تاریخ از شخصی به نام مینوس، به عنوان پادشاه افسانهای جزیره کرت یاد میکنند. مینوسیها به ساخت معبدی به نام کنوسوس مشهورند و همچنین به سیستم نوشتاری و بهرهبری بالا از دریا شناختهشده هستند. طبق نظر باستانشناسان این تمدن به وسیله بلایای طبیعی جدی یا به واسطه حملات میسنیها از بین رفته است.
تمدن میسنیها نیز یکی دیگر از تمدنهای اژهای بود. میسنیها در شبه جزیرهای به نام پلوپونز ساکن بودند و حدودا بین سالهای 1900 تا 1100 به عنوان یک حکومت مهم و ابتدایی یونانی شناخته میشدند. تمدن میسنیها تقریبا به عنوان دوران آغاز فرهنگ یونانی شناخته میشود. آنان در سیستم نوشتاری و معماری نسبت به قبل پیشرفت کردند و همچنین بخش زیادی از خدایان و اساطیر یونانی را در دوره خود مورد ستایش قرار دادند. این اعتقاد به مرور ساختار مذهبی یونان باستان را در دوران مدرن خود شکل میدهد. گفتنی است، آگاممنون یکی از مشهورترین شخصیتهای یونان باستان و همچنین واقعه بحثبرانگیز جنگ تروا تا حد زیادی به میسنیها مربوط بوده است.
جنگ تروا جنگی بین آخاییها (یکی از تیرههای بزرگ یونان) و مردم تروا در آسیای صغیر بود. در این جنگ، آگاممنون، پادشاه میسنیها، فرمانده یونانیها بود. پس از سالها جنگ بینتیجه، یونانیها اسب چوبی بزرگی میسازند و سربازان خود را در آن پنهان میکنند. ترواها که گمان میکنند این هدیه پیروزی آنهاست، جشن میگیرند. شب هنگام، زمانی که بسیاری از سربازان تروایی مست هستند، یونانیها شبیخون زده و تروا را فتح میکنند.
زوال میسنیها و آغاز عصر تاریک یونان
حوالی سالهای 1100 پیش از میلاد، دوریانها، یکی از چهار تیره بزرگ یونانی (آخاییها نیز که پیشتر اشاره شد، یکی از این قبایل به حساب میآیند) به محل سکونت میسنیها حمله میکنند و باعث فروپاشی آنها میشوند. در کنار این واقعه مورخان احتمال زوال میسنیها به علت بلایای طبیعی یا جنگ داخلی را نیز مطرح میکنند.
با وجود اینکه دوریانها، جنگجویان و فاتحان قابلی بودند اما هرگز همانند میسنیها به یک ساختار حکومتی ایدهآل نرسیدند. آنان اهداف متفاوتی از سکونت در سرزمین میسنیها داشتند و به تسلط کامل در آن سرزمین دست پیدا نکردند؛ بنابراین حکومت یکدست میسنیها به حکومتهای متعدد محلی و ضعیف تقسیم شد و دوریانها عملا حکومت مرکزی نداشتند. دوریانها اگرچه سیستم نظامی مدونی را ایجاد کردند اما در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و رابطه با دنیا با مشکلات جدی دست و پنجه نرم میکردند و همین معضلات، نهایتا منجر به آغاز عصر تاریکی یونان شد که در تاریخ به سالهای 1100 تا 800 قبل از میلاد مسیح در کشور یونان قدیم اشاره میشود.
دوران سیاه تاریکی
عصر تاریک یونان که با پایان عصر برنز و آغاز عصر آهن تقریبا همدوره بوده است، با پایان حکومت میسنیها آغاز میشود. در عصر آهن مردمان جهان به تدریج از برنز فاصله گرفته و به سمت ساخت سلاحها و وسایل خود با فلز آهن پرداختند.
کاهش قابل توجه جمعیت، تقسیم تمدن یکدست میسنی به بخشهای متعدد و محلی، ضعف حکومت مرکزی، ویران شدن بخش زیادی از آثار باستانی میسنیها، نابودی مسیرهای تجاری، انزوای مردم، افت سرعت پیشرفت یونان در علم و فرهنگ، افت سطح اقتصاد و کشاورزی و قطع ارتباط یونانیها با خارجیها اصلیترین معضلات دوران تاریکی بود. به طور قطع میشود گفت یونان با از دست دادن حکومتی مثل میسنی و آغاز دوران تاریکی زیر و رو شد. این زیر و رو شدن در لحظه ضررهای زیادی به کشور وارد کرد و همانطور که خواندیم معضلات متعددی را برای یک سرزمین متمدن و باستانی ایجاد نمود، اما در بلندمدت موجب شکلگیری یک تمدن قدرتمند، یکدست و تاریخی شد که یونان را به عنوان یک ابرقدرت سیاسی، فرهنگی و علمی در دنیای آن موقع مطرح نمود.
پایان عصر تاریک یونان؛ پیش به سوی دوران باستانی
با تجدید قدرت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی سرزمین یونان، عصر تاریک این کشور در سال 800 پیش از میلاد مسیح به پایان رسید.
معضلات نبود یک حکومت یکدست و قدرتمند، ساختار فکری مردم یونان و مشکلات عصر تاریکی این کشور، یونانیان را بر آن وا داشت که به مرور در ادبیات، اقتصاد، معماری، هنر و ارتباطات خارجی پیشرفت کنند.
یونانیان همچنین از سیستم حکومتی قبلی که بیشتر بر پایه فرمانروایان بود، فاصله گرفته و به سمت تاسیس دولتشهرها (پولیسها) رفتند. در دوران باستانی و پس از تاسیس دولتشهرهای مختلفی مانند آتن، اسپارت، کورنت و آرگوس هر دولتشهر به خودمختاری و استقلال در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی رسید و بدین وسیله سیستم حکومتی دچار تغییر گسترده شد و به یک جامعه سازماندهیشده تبدیل شد.
اثرات گسترده دوران باستانی یا آرکائیک
به دورانی که در آن این تغییرات گسترده و اصلاحات اساسی در تاریخ یونان اتفاق افتاد، دوران آرکائیک میگویند که از آن با عنوان دوران باستانی نیز یاد میشود. این دوره بین سالهای 800 تا 480 پیش از میلاد مسیح تداوم داشت. مطالبی که تا کنون مطرح شد فقط سرآغاز پیشرفت یونان باستان در دوران آرکائیک بود.
در دوران آرکائیک یونان باستان، ساختار سیاسی تغییرات اساسی کرد. در آتن، اصلاحگرانی مانند سولون و کلئیستنس دموکراسی را به جای حکومت آریستوکراتیک (حکومتی که در آن قدرت در دست خانوادههای اشراف است) معرفی کردند. این تحول در دوران کلاسیک به مشارکت بخش زیادی از مردم آتنی در تصمیمگیریها منجر شد. در حالی که آتن دموکراسی را به عنوان حکومتی فرهنگی به یادگار گذاشت، در اسپارت همچنان قدرت در دستان دو پادشاه و یک شورا باقی ماند و در سایر دولتشهرها نیز شیوههایی شبیه به آریستوکراتیک برقرار بود.
یونانیان در دوران آرکائیک در تجارت دریایی و کشاورزی نیز پیشرفت کردند. در این دوران، صادرات و واردات کشور از طریق دریا شکوفا شد و یونانیها به تجارت کالاهایی مانند شراب، روغن زیتون و سرامیک پرداختند. همچنین کشاورزی، به ویژه کشت غلات، انگور و زیتون، باعث رشد اقتصادی و تولید مواد غذایی فراوان شد.
در دوران آرکائیک یونان باستان، معماری و ادبیات پیشرفت زیادی کردند. معابد بیشتری ساخته شد و اشعار تاریخی یونانی گسترش پیدا کرد. ارج نهادن به خدایان یونانی گسترش یافت و پیشزمینههایی برای ظهور فلسفه و فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو شکل گرفت. همچنین، با ایجاد الفبای یونانی از الفبای فنیقی، ثبت آثار تاریخی تسهیل شد. فیثاغورس، ریاضیدان مشهور، نیز در این دوران زندگی میکرد. آغاز المپیک در سال ۷۷۶ پیش از میلاد یکی دیگر از پیشرفتهای مهم این دوران بود.
دولتشهرهای یونانی در اطراف دریای مدیترانه و دریای سیاه مستعمرههایی را نیز ایجاد کردند که باعث انتقال فرهنگ و بهدست آوردن حجم زیادی از منابع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد. قابل ذکر است که همانطور که آتن به عنوان یک قدرت فرهنگی برای تاریخ یونان معرفی میشود، دولتشهر اسپارت هم به عنوان یک قدرت نظامی برای یونان باستان به حساب میآید.
در حدود 550 پیش از میلاد، کوروش بزرگ ایونیا، سرزمینی یونانینشین، را به تصرف درآورد؛ این پیشزمینهای بود بر دوران پرتنش جنگهای ایران و یونان. در سال 499 پیش از میلاد، آریستاگوراس، حاکم ایونیا، علیه هخامنشیان شورش کرد و حمایت آتن و ارتریا، دو دولتشهر قدرتمند یونانی، را جلب نمود. در واکنش به این پیشرویها، داریوش بزرگ در سال 494 پیش از میلاد ایونیا را بهشدت سرکوب کرد و سپس نقشهای برای حمله به یونان کشید که در سال 492 پیش از میلاد آن را به مرحله اجرا درآورد.
با این وجود در نبرد ماراتن که دو سال بعد رخ داد، ایرانیان شکست سختی خوردند و بخش عمدهای از سرزمینهای تصرفشده را از دست دادند. پس از مرگ داریوش، پسرش خشایارشا مسئول به ادامه حملات به یونان شد و در نبرد ترموپیل یونانیان را شکست داد. با این حال، در جنگ سالامیس، نیروی دریایی یونان و شرایط نامساعد طبیعی، پیروزی را از خشایارشا گرفت و آن را به یونانیان هدیه داد.
در نهایت، یونانیان با پیروزیهای نهایی در نبردهای پلاته و میکال توانستند بخشهای زیادی از سرزمینهای خود را از هخامنشیان بازپس گیرند و این سلسله اصیل و بزرگ را به عقبنشینی از اروپا وادار کنند.
دوران کلاسیک
دوران آرکائیک با تحولات سیاسی و نظامی اساسی در یونان به پایان رسید و این تحولات در جنگهای ایران و یونان و پیروزیهای مهم یونانیها به اوج رسید. این پیروزیها، همراه با تحولات فرهنگی و اجتماعی در یونان، موجب شد که مورخان این دوره را بهعنوان نقطه آغاز دوران کلاسیک معرفی کنند، دورانی که در آن یونان بهعنوان یک قدرت بزرگ سیاسی، نظامی، فرهنگی و علمی شناخته میشود. این دوران از 480 پیش از میلاد شروع و در 323 پیش از میلاد به اتمام رسید.
در دوران کلاسیک یونان، آتن تحت رهبری پریکلس به دموکراسی گستردهتری دست یافت و پس از پیروزیهای آخر در برابر هخامنشیان، به لحاظ نظامی تقویت شد. 150 تا 173 دولتشهر یونانی در جزیره دلوس پیمانی امضا کردند که در برابر حملات خارجی متحد شوند و پریکلس آن را به آتن منتقل کرد. این پیمان روی دیگری از پیشرفتهای نظامی دوران کلاسیک بود.
در زمینه فلسفه، بزرگان افلاطون، ارسطو و سقراط ظهور کردند و بقراط نیز به توسعه علم پزشکی کمک کرد. در این دوران، تئاتر و ادبیات پیشرفت زیادی داشتند. در هنر، فیدیاس مجسمهساز مجسمههای معروفی مانند آتنا در پارتنون و زئوس در المپیا ساخت و معابد باشکوهی چون پارتنون ساخته شد. معماری کلاسیک بر اساس تناسب، تقارن و تعادل طراحی میشد و در کل توسعه یافت. یونانیان همچنین با تجارت دریایی و روابط تجاری خود اقتصادشان را تقویت کرده و ضرب سکه را آغاز کردند.
در دوران کلاسیک یونان، با وجود آسیبهای حملات ایرانیان، این جنگها به یونانیان کمک کرد تا در برابر تهدیدات خارجی متحد شوند. آتن که در دوران آرکائیک با حملات خطرناک زیادی از سوی ایران مواجه بود، به تدریج به قدرتی برجسته در دنیای قدیم تبدیل شد. قطعا پریکلس، سیاستمدار یونانی در تغییر دوران باستانی به کلاسیک و تقسیمبندیهای اساسی یونان باستان نقش محوری داشته است
مطالبی که تا به اینجا بیان شد، به روند توسعه کشور یونان اختصاص داشت، اما همانطور که پیشتر اشاره شد، آتن و اسپارت دو دولتشهر برجسته یونان بودند که هرکدام با شیوههای حکومتی متفاوت خود، مملکتداری میکردند. تشکیل اتحادیههای مختلف، رقابتهای اقتصادی-فرهنگی آتن در مقابل قدرت نظامی اسپارت، اختلافات نظامی دو دولتشهر، مخالفت اسپارتها با توسعه دریایی آتنیها و درگیریهای محلی از جمله عواملی بودند که منجر به رویارویی این دو قدرت بزرگ شدند. این درگیریها در سال 431 پیش از میلاد آغاز شد و در تاریخ به جنگهای پلوپونزی معروف گردید. اسپارتیها با بهرهگیری از اختلافات داخلی آتن و حمایت مالی ایران از خود، پس از 27 سال نبرد، در 404 پیش از میلاد آتن را شکست دادند. این شکست پایان دوران طلایی آتن بود که تأثیرات عمیقی بر یونان و جهان بر جای گذاشت.
پس از این پیروزی، اسپارتها بر آتن مسلط شدند و نظام دیکتاتوری را در آنجا برقرار کردند. اما خود اسپارتها نیز پس از مدت کوتاهی در برابر دولتشهر تبس شکست خوردند. تبس، که به مدت کوتاهی بر اسپارتها حاکم شد، نتوانست بهطور پایدار بر آن قلمرو حکومت کند و در نهایت دچار بحران داخلی شد. در این شرایط، با تضعیف دولتشهرهای یونانی، فیلیپ دوم، پادشاه مقدونیه تصمیم به حمله به یونان گرفت و در جنگهایی پیروز شد، بهطوریکه بسیاری از شهرهای یونانی را به تصرف خود درآورد.
در سال 336 پیش از میلاد، با مرگ فیلیپ دوم، فرمانروایی مقدونیه و یونان به پسرش اسکندر مقدونی رسید. اسکندر با فتوحات عظیم خود در آسیای کوچک، مصر، ایران، هند و دیگر مناطق، قلمرو وسیعی را به امپراتوری خود افزود و علاوه بر این، یونان را با فرهنگ و فلسفهاش به نقاط مختلف جهان گسترش داد. دوران کلاسیک یونان با مرگ فاتح تمامعیار و جوان یعنی اسکندر مقدونی به پایان رسید.
دوران هلنیستی
مورخان و محققان ، دوران هلنیستی را به عنوان یک دوره جداگانه از دوران کلاسیک تعریف میکنند، زیرا این دوران با تغییرات عمدهای در سیاست، فرهنگ، و جغرافیا همراه بود. این تغییرات، بهویژه تقسیم امپراتوری اسکندر و گسترش فرهنگ یونانی به مناطق جدید، باعث میشود که دوران هلنیستی از دوران کلاسیک متمایز شود و بهعنوان یک دوران جدید در تاریخ یونان و جهان باستان شناخته شود. به سالهای 323 تا 30 پیش از میلاد در یونان قدیم، دوران هلنیستی میگویند.
در این دوران فرهنگ یونانی با فرهنگ سایر ملل ترکیب خواهد شد. ریاضیدانان برجستهای چون اقلیدس و ارشمیدس ظهور میکنند. به لحاظ هنری یونان نسبت به دوران کلاسیک تغییرات گستردهای را احساس میکند و معماری هلنیستی نیز به سمت ساخت بناهای بزرگ و مجلل گام بر میدارد. برای یونانیان قدیم که در بخشی از دوران هلنیستی بخش اعظمی از جهان را در اختیار داشتند، عقاید ایرانی، یونانی، مصری و هندی ترکیب و تطبیق شده و میتوان گفت که بسیاری از اعتقادات دچار انحراف شدند. دوران هلنیستی بیشتر با وقایع سیاسی و تصرفات منطقهای زمانه شناخته میشود تا پیشرفتهایش و ما در ادامه این وقایع سیاسی را میخوانیم.
گستره امپراتوری عظیمی که به واسطه فتوحات اسکندر مقدونی بهدست آمده بود تماما به چند ژنرال رسید که در تاریخ از آنان با عنوان دیادوکها یاد میشود. دیادوکها بر سر ممالک تحت تصرف اسکندر جنگیدند و نهایتا کاساندر، اختیار یونان و مقدونیه را بهدست گرفت. دیادوکی به نام بطلیموس در مصر به قدرت رسید و سلسله بطلیموسی را تاسیس کرد و سلوکوس نیز ایران و برخی از کشورهای اطرافش را بهدست گرفت و سلسله سلوکی را بنیان گذاشت.
توسعه در همه زمینهها توسط یک همسایه بزرگ و متمدن کار سرزمینهای تمامی دیادوکها را به دردسر میاندازد. آن همسایه روم باستان است. در کنار عوامل داخلی که موجب تجزیه سرزمینهای اسکندر مقدونی شد، رومیان به مرور زمان به یکی از طلاییترین دوران خود نزدیک شده و در زمینه نظامی نیز مانند زمینههای دیگر به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا میکنند.
بیشتر بخوانید:
- با" target="_blank" rel="noopener noreferrer">https://www.tarafdari.com/node/2566593">با گلادیاتورها بجنگید، با امپراتوران قدم بزنید؛ بررسی اسرار و حقایق حیرتانگیز تاریخی پیرامون روم باستان
- زمانی" target="_blank" rel="noopener noreferrer">https://www.tarafdari.com/node/2563554">زمانی که دنیا زیر پای فراعنه بود؛ کشف رمز و رازهای دنیای اسرارآمیز مصر باستان