کارآگاه پشندی دندونش درد میکنه باباش بهش میگه مسواک بزن بعد ساعد هم میگه قربان مسواک چیز خوبیه من تو قزوین مسواک میزدم اومدم اینجا جا گذاشتم دیگه از سرم افتاد بعد کارآگاه پشندی میگه چاییییییتو بخووور
۸۵ بازدیدشنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - 0۷:۵۲
۲ دیدگاهکارآگاه پشندی دندونش درد میکنه باباش بهش میگه مسواک بزن بعد ساعد هم میگه قربان مسواک چیز خوبیه من تو قزوین مسواک میزدم اومدم اینجا جا گذاشتم دیگه از سرم افتاد بعد کارآگاه پشندی میگه چاییییییتو بخووور