غروب - سیاوش قمیشی | یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می‌کوبه...

 

چشمای منتظر به پیچ جاده 

دلهره های دل پاک و ساده

پنجره ی باز و غروب پاییز

نم نم بارون تو خیابون خیس

 

یاد تو هر تنگ غروب 

تو قلب من می کوبه

سهم من از با تو بودن 

غم تلخ غروبه

 

غروب همیشه واسه من

 نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه 

جز اون چیزی نمونده

 

چشمای منتظر به پیچ جاده

 دلهره های دل پاک وساده

پنجره ی باز و غروب پاییز

 نم نم بارون تو خیابون خیس

 

یاد تو هر تنگ غروب 

تو قلب من می کوبه

سهم من از با تو بودن 

غم تلخ غروبه

 

غروب همیشه واسه من 

نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه 

جز اون چیزی نمونده

 

تو ذهن کوچه های آشنایی 

پر شده از پاییز تن طلائیتو 

نیستی و وجودم و گرفته 

شاخهء خشک پیچک تنها

 

یاد تو هر تنگ غروب 

تو قلب من می کوبه

سهم من از با تو بودن

 غم تلخ غروبه

 

غروب همیشه واسه من 

نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه 

جزءاون چیزی نمونده

 

یاد تو هر تنگ غروب

 تو قلب من می کوبه

سهم من از با تو بودن

 غم تلخ غروبه

 

غروب همیشه واسه من 

نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه 

جزءاون چیزی نمونده