لبخند ژکوند:چگونه این اثر هنری خلق شد | قسمت ۲

به نام خدا قسمت ۲ رو مشاهده می کنید امیدوارم لذت ببرید.قصد من فقط خندوندن شماست. قسمت" target="_blank" rel="noopener noreferrer">https://www.tarafdari.com/node/2502199">قسمت ۱ رو هم مشاهده نمایید.حمایت و تبلیغ فراموش نشه?⭐♥️ |
---|
بعد چند روز داوینچی در خونه مونالیزا رو شکست.مونالیزا گفت اوهوی چته.داوینچی گفت یا خدا چقدر این نقاشی جهانی شده همه میخوان بخرنش چقدر تو پر برکتی مونالیزا گفت خفه بابا دفعه پیش بخاطر صندلی شکستن قورتم دادی.داوینچی گفت بخورمت عه عه بخشید گفت دستاتو میبوسم ببخش مونالیزا گفت اوکی بعد گفت حالا میخوای چیکار کنیم داوینچی گفت بریم تمام دنیا رو بچرخیم و به همه نشون بدیم خودمونو.مونالیزا گفت با چی داوینچی گفت با اسب مونالیزا گفت هواپیما نداری مگه داوینچی گفت در حال اختراعه یهو سقوط می کنیم بعد باید بریم نقاشیمونو به خدا نشون بدیم مونالیزا گفت بریم کم زر بزن.سوار اسب که میخواستن بشن داوینچی میخواست زرنگی کنه و بزاره مونالیزا جلو بشینه که مونالیزا نقشه ی شیطانیشو فهمید و عقب نشست داوینچی گفت یه جلو نشستنت نشه؟مونالیزا گفت صیکتیر نه نشه.اول رفتن امریکا به موزه رسیدند که یه یارویی به اسم مایکل کیرنان رئیسش بود و گفت نقاشیتو بده اقای داوینچی تا در اینجا نگهداری کنیم داوینچی گفت از اسمت معلومه چی هستی صیکتیر.در حال رفتن به هند یهو اسب مرد داوینچی گفت حالا نقاشیمو کجا ببرم مونالیزا گفت بیا بریم فرانسه شهر و کشور من داوینچی گفت فرانسه شهر نیست مونالیزا گفت خفه منظورم همونه.داوینچی گفت الان ما در کجاییم مونالیزا گفت ایران(با لحنی ترسناک)بیا بریم تا ما رو فتح نکردن اینا اسم رهبر ما ناپلئون رو گذاشتن رو شیرینی هاشون داوینچی فرار کن.رسیدن به فرانسه که ناپلئون گفت بنجوق مادام سینیور داوینچی گفت فارسی بنال مخاطبای ما فارسی زبانن ناپلئون گفت لعنت به ایران که اسم منو گذاشته رو شیرینی مونالیزا گفت خفه دارن میبینن حرفاتو ناپلئون گفت خو به تخ...مونالیزا گفت بی ادب داوینچی گفت بگذریم میخوام این نقاشی رو بزارم تو موزه ی شما ناپلئون گفت این کیه نقاشیشو کشیدی چه قدر خوردنیه مونالیزا گفت بی پدر منم ناپلئون گفت شب بیا اتاقم تا نقاشی رو بزارم تو موزه خودم مونالیزا گفت به همین خیال باش.رفتن سراغ یه موزه دیگه موزه لوور(که اکنون این نقاشی اونجاست)رفتن پیش رئیس موزه که اسمش دیاباته ییانتونوسکوس بود. داوینچی گفت دیاباته فلان فلان اسمت چقدر طولانیه خانوادت چطوری اسمتو انتخاب کردن دیاباته گفت به سختی خخخخ مونالیزا گفت دهنتو ببند پشه میره توش .ما میخوایم این نقاشی رو بزاریم موزه لوور دیاباته گفت خب بزار اما دزدی زیاده میدزدنش گفت باشه بزار بدزدن برای همین اکنون بیشتر از ده ها بار دزدیده شده و دیگه برای کسی مهم نیست. مونالیزا و داوینچی برگشتن کشورشون و گفتن ممنون ایرانی ها که تا اخر با ما بودید برای حرص در اوردن ناپلئون که اثر هنری ما رو نذاشت موزه برین شیرینی ناپلئونی بخورید.داوینچی هم گفت اگر رفتید فرانسه و نقاشیمو دیدین یا در اینترنت نقاشی منو دیدید یاد این داستان بیوفتید.خدانگهدار مونالیزا گفت مگه مسلمانی داوینچی گفت چه ربطی داره خدا در همه دینا وجود داره مونالیزا گفت باشه طولش ندیم خدانگهدار. |
---|