قیام سربداران؛ قیام خراسانی هایی که تن به ذلت نمی دهند

جنبش در خراسان غربی قبل از اینکه شیخ حسن جوری فرمانی دهد شروع شد رفتار نامتناسب یک مغول در روستای باشتین در نزدیکی سبزوار صبر روستاییان را پر و انفجار و سرپیچی را که از مدت ها قبل رسیده بود. پنج مرد مغول در خانه حسین حمزه و حسن حمزه رفتند و کارشان تا جایی رسید که به میزبان خود بی احترامی کردن دو برادر به یکدیگر گفتند دیگر طاقت این بی آبرویی را نخواهیم کرد بگذار سر ما در اثر این کار قطع شود.
مجسمه شیخ حسن جوریhttps://s8.uupload.ir/files/sheykh_hassan_juri_neyshabur-1_c0hm.jpg" /> شمشیر را از غلاف کشیدند و هر پنج مرد مغول را کشتند و جنبش به این صورت شروع شد. در این موقع که پسر یکی از مالکان محل بود وارد شهر باشتین شد و با ایلچی که از طرف خواجه علاء الدین هندو برای بردن حسن و حسین آمده بود مقابل هم قرار گرفتند. او بعد از اطلاع از اتفاقاتی که در شهرش اتفاق افتاده بود ، با تصمیمی پایدار جهت روستاییان را گرفت و آنان را به خروج علیه سربازان مغول طلبید. در روز ۱۲ شعبان سال ۷۳۷ هجری جمعیتی از روستییان شجاع مسلح شده و عبدالرزاق باشتین را که به دلیل نیروی جسمانی و جلادت اش معروف بوده به فرماندهی خود انتخاب کردن و نام جنبش را سربداران گذاشتند. محمد هندو هزار سوار مسلح برای لطمه به سربداران فرستاد اما روستاییان آن ها را شکست دادند، پس از آن شورشیان تصمیم گرفتند تا محمد هندو را بکشند. وی با سیصد هزار نیرو به استرآباد که جایگاه امیر شیخ علی حکمران خراسان بود فرار کرد ولی سربداران در محدوده کوهسار کبود گرگان به او رسیدند و به قتل رساندند. در آن موقع نیروی جنگی سربداران از جمله از هفتصد نفر مسلح در شروع کار سربداران بر ضد مالک های بزرگ مغول یا هواداران ایشان به نبرد نابسامان می پرداختند. در شروع حکومت یحیی کرابی در سال ۷۵۴ هجری طوغای مغول که تنها منطقه گرگان و مازندران حکمرانی می کرد او را به اردوی خود دعوت کرد تا عهد صلحی امضا کند و قسم بخورند که از پیروی ایلخان سرپیچی نکند. این دعوت فریب و حیله ای بود از طرف طوغای قصد او این بود ، که با یک ضیافت و سرودن کرد و از آنها پذیرایی کرد ولی آن موقع آنها را باز داشت کرد و آنها را کشت. پس دو طرف نامه هایی بین خود دادند و قرار شد دیدار در اردوگاه ایلخان انجام شود. یحیی کرابی به همراه دیگر فرماندهان سربدار از جمله حافظ شغانی و سیصد نفر ارتش سربدار داخل اردوی حاکم شد. سه روز و سه شب اسباب ضیافت و سرور در اردوی ایلخانان پهناور بود. سربداران که از حیله ایلخانان با خبر شده بودند با مصمم شدند و قبل قسم خوردن و عهد بستن به او هجوم آوردند تا به قسم شکنی مجرم نشوند. در آخر روز سوم همین که در خیمه ایلخان پذیرایی می کردند یحیی کرابی دست بر سر خود گذاشت حافظ شغانی تا این که دید این نشانه را ضربه خطرناکی به طوغای زد و دیگر سربداران به مغولان هجوم آوردند.