تاریخچه امپراطوری روم

در امپراطوری روم که با وجود تغییرات بلندی و پستی زیاد از حدود سال ۲۷ قبل از میلاد تا ۴۷۶ بعد از میلاد طاقت آورد. تقریبا تمام شهر نشین های قدیم مغرب از لحاظ سیاسی متحد شد، و مردم نسل به نسل در سایه صلح و آرامش می زیستند. رم مرکزی بود که در نواحی آن از هر طرف دنیایی که در آن زمان مکتوم و معلوم بود حلقه وار احاطه کرده بود. امپراطوری اساسا مرکب بود از سواحل دریای مدیترانه دریایی که اتوبان وسایل نقلیه و مواطات بود و به جز گالیای شمالی و بریتانیا و حوزه رود راین هیچ ناحیه ای از امپراطوری فاصله اش با این سواحل بیش از دویست میل نبود. این دودمان متحد الشکل بود، و یک کشور از کشور دیگر ممتاز نبود و تنها اختلاف فرهنگی بنیادی این بود که در شرق ایتالیا زبان مهم یونانی بود و در ایتالیا و غرب آن به لاتین حرف می زدند. همه جا شهرهایی به وجود آمده بود که در آن ها مردم به خرید و فروش و تعویض آرا وافکار با یکدیگر سرگرم بودند، عده این شهر ها در شرق به درجات زیادتر بود زیرا بیشتر صنایع دستی در آنجا رونق داشت و بیشتر مردم در این قسمت از امپراطوری ازدحام کرده بودند اما در مغرب خود می بالند که در دوران حکومت رومی ها وجود داشته اند. رومی ها استعداد عجیبی در سازمان دادن اداره امور دولت شیوه قوانین داشتند، که هرگز در تاریخ سابقه نداشت که سپاه را این طور با نظم و ترتیب در دوران کهن طویلی نگه دارند و با فرستادن یک دستور آنان را به چنین فاصله بعیدی اعزام دارند و با آرایش و حرکت دادن آن ها تا این اندازه در میدان های جنگ هویتشان استفاده کنند. هرگز سابقه نداشت که از یک پایگاه واحدی به این همه فراوان جماعات مردم فرمانروایی نمایند. به لحاظ محلی شهرها و دولت و در غزارت از امور داخلی خودشان مستقل و خودگردان بودند. اما بالاتر از این ها جمعیت زیادی از امرای پادشاهی به عنوان مثال لگاتوس قرار داشتند که از نظر مقام و مرتبه تدریجا بالا می رفتند تا می رسید به شخص امپراطور روم دستگاه امپراطوری همچنین حافظ صلح بود و حتی تا اندازه ای عدالت را درمیان وابستگان بیشمار خود مجری می دانست و قانون گذار به تدوین و شیوه اصولی می پرداختند که بعد از آن به قوانین روم مشهور شدند. امپراطوری روم شامل بر دنیای تمدن دار قدیم از جمله یونان، آسیای صغیر و سوریه بود که هر کدام ایالتی از حکومت روم شدند و در هیچ کدام روم نفوذ کامل برجا نگذاشت مگر از لحاظ سیاسی در کشور غربی اش یعنی مناطق امروز مانند پرتغال،تونس،فرانسه، بلژیک رومی ها اگرچه در تصرف و استیلای خود رحم و محبت نشان نمی دادند اما دست کم قاصد فرهنگ بودند و به عبارتی دیگر به این مناطق عقب افتاده عصاره فرهنگ قدیم رومی را تحویل دادند. رومی شدن این مناطق چنان شدید بود که زبان لاتین در مغرب زبان رواج مردم شد. بعدا در آفریقا عربی جای لاتین را گرفت، اما در سایر مناطق به خصوص در ایتالیا و پرتغال تا به امروز آثار تبدیل شده لاتین باقی مانده است. تا قبل از قرن دوم پیش از میلاد رومی ها در شکل جمهوری روم بیشتر مناطق شرق و شمال آفریقا را تحت سلطه داشتند، و با فرستادن دستور میلان در ۳۱۳ میلادی کنستانتین یکم نوع فرمانروایی تغییر نموده و شیوه نوین مسیحیت در آن رایج یافت.
کنستانتین یکم
https://s6.uupload.ir/files/statua_di_costantino_ai_musei_capitolini-1_wsvh.jpg" />