و سپس باری دیگر بازنگشت؛ به یاد پرویز قلیچ خانی

۱٬۰۴۸ بازدیدیکشنبه ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۴
۱۱ دیدگاه
و سپس باری دیگر بازنگشت؛ به یاد پرویز قلیچ خانی
ماهان آزاد
ماهان آزاد

 

پرویز قلیچ خانی، ستاره‌ی درخشان و بازیکن اسبق تیم ملی در این روز ۷۸ ساله می‌شود. روزی که ما را به یاد آن روزهای درخشان در امجدیه، قهرمانی در جام ملت‌ها و آن بازی‌های چشم نواز می‌اندازد. به یاد پرویز قلیچ خانی، مردی که گویی در آغوش فراموشی آرام گرفته است.

فعالیت سیاسی، گلزنی مقابل اسرائیل، رد پیشنهاد نورنبرگ و بوی گوگرد، تمامی ویژگی‌هایی که به ستاره‌ای که درخشید ولی به شکلی عجیب خاموش شد، اشاره دارد. از بهترین بازیکنان تاریخ ایران، مردی که سالیانِ سال در تیم‌های مختلف درخشید و عملکردی در سطح بین المللی به نمایش می‌گذاشت، مردی که هیچ ابایی از بیان دیدگاه‌های سیاسی‌اش ندارد و مدت‌ها گراننده‌ی مجله‌ی سیاسی آرش بود، مردی که بداقبال بود که از تیم ملی کنار گذاشته شد و با اقبال کمتر شانس بازی در تیم بایرن مونیخ را از دست داده است، امروز ۷۸ ساله می‌شود. کیانی شجاع فوتبال ایران مدتی است کمتر به اندازه‌ی لیاقتش دیده و پرداخته می‌شود و در بند فراموشی است. سردار قلیچ دیگر مدت‌ها است که از تیتر اول مجله‌ها و روزنامه‌ها رنگ باخته است. اما فوتبال همواره به یک قلیچ خانی نیاز دارد. فوتبال همیشه به بهترین‌ها نیاز دارد. قلیچ خانی، ستاره‌ای است که گرفتار بداقبالی به حقیقی‌ترین معنای ممکن شد. به هر حال، حتی  سرنوشت کیانی شجاع نیز می‌تواند به گونه‌ای رقم بخورد که کسی گمان نمی‌کند.
 

https://s6.uupload.ir/files/۲۰۲۳۱۲۰۱_۱۹۳۴۰۰-min_9cf.jpg" />
قلیچ خانی در کنار اووه زیلر، دیداری که شاید می‌توانست در بوندسلیگا رقم بخورد!

پرویز اهل محله‌ی صابون پزخانه بود؛ محله‌ای که شغل اکثر ساکنانش به گونه‌ای با صابون ارتباط دارد. مردم یا در کارخانه‌ی پخت صابون و در میان بوی غلیظ گوگرد کار می‌کنند و یا صابون فروش هستند و صابون‌های پخته شده را می‌فروشند. در این میان، پرویز پسر صابون پزی فقیر به دنیا آمد. قلیچ خانی در ابتدا به والیبال علاقه‌مند و تمامی وقت خود را به این ورزش اختصاص می‌داد. همراه با دوستانش (تقی شبانی، اصغر شیروانی، محمد دارانی و...) در محله/خیابان شهباز (خیابانی که امروزه با نام ۱۷ شهریور شناخته می‌شود) والیبال بازی می‌کرد و این کار را به صورت مستمر انجام می‌داد. با این حال، روزی که پرویز خان اولین مسابقه‌ی فوتبال عمرش را تماشا کرد، نتیجه‌ی دیگری گرفت‌. او خودش را در میان آن زمین‌های گل‌آلود می‌دید. برای وی شوت زنی جذاب‌تر از آبشار زدن، تکل زدن جذاب‌تر از دریافت کردن، دوئل‌های هوایی جذاب‌تر از دفاع کردن و دریبل زدن جذاب‌تر از هر چیز دیگری در والیبال بود. بدین ترتیب، قلیچ خانی مسیرش را از والیبال به فوتبال تغییر داد. در دبیرستان عضو تیم فوتبال بود و تا آن زمان حرفه‌ای ترین سابقه‌ی فوتبالش به مسابقات بین تیم‌های فوتبال مدارس برمی‌گشت. به لطف درخشش پرویز خان، تیم فوتبال دبیرستان ادیب ابتدا قهرمان مسابقات میان دبیرستان‌های تهران شد و سپس در مسابقات کشوری (با حضور تیم‌های برتر دبیرستان‌های کشور) نیز به قهرمانی دست یافت. سپس به دبیرستان حکیم رفت و آنجا نیز قهرمانی را تکرار کرد. پس از آن فوتبال حرفه‌ای وی را آغاز کرد و سال‌های درخشانی را در کیان، تاج، پاس عقاب دارایی، پرسپولیس و سن خوزه گذارند. اما مهم‌ترین اتفاقات دوران فوتبالی پرویز در چند پرده خلاصه می‌شود.
 

 

 

پرده‌ی اول؛ نامی که در سراسر امجدیه شنیده می‌شود، "کیانی شجاع" است!


کیان نام باشگاهی است که صدری میرعمادی، بنیان‌گذار ورزش نویسی حرفه‌ای در ایران آن را تاسیس کرد. باشگاه کیان سه تیم فوتبال در سه سطح فوتبال تهران داشت؛ ببر در دسته‌ی سه، البرز در دسته‌ی دو و کیان در دسته‌ی اول. پرویز قلیچ خانی ابتدا کارش را در البرز و تحت هدایت علی الهی آغاز کرد. کمی بعد، منصور امیرآصفی، بازیکن اسبق کیان که استعدادهای زیادی را به فوتبال ایران معرفی کرده است، قلیچ خانی را به دلیل استعداد و جنگندگی به تیم اصلی انتقال داد؛ آن هم در حالی که قلیچ خانی تنها ۱۷ ساله بود. سردار قلیچ در بازی‌های مختلف در ورزشگاه امجدیه، معبد خاطره انگیز فوتبال ایران که خاطرات زیادی برای فوتبال دوستان ایرانی دارد، پرویز را بیش از پیش مشهور کرد. سردار قلیچ به سرعت پله‌های ترقی را طی می‌کرد. دو سال بعد، پرویز به تیم ملی دعوت شد. با این وجود، او باید تنها به نیمکت نشینی مقابل تیم ملی هندوستان بسنده می‌کرد.

چندی بعد و در بازی‌های المپیک تابستانه‌ی ۱۹۶۴ در توکیو، تیم ملی ایران در گروهی نه چندان آسان، با آلمان شرقی، رومانی و مکزیک هم گروه می‌شود. همگان به خوبی می‌دانستند که آلمان شرقی و رومانی تیم‌های دردسر سازی هستند و این موضوع اندکی از میزان امیدها کاسته بود؛ اما محرومیت ۶ تن از بازیکنان مهم تیم، امیدها را میزان قابل توجهی کاهش داد. ۶ نفر از بازیکنان تیم شاهین (که جزو قدرتمندترین تیم‌های ایران در آن دوره بود) در جریان سفر به شوروی (که پیش از بازی‌های المپیک و برای آماده سازی بود) به حضور مدیر باشگاه دارایی در این سفر اعتراض می‌کنند و تیم را همراهی نمی‌کنند. همین اتفاق موجب محرومیت آنها و در نتیجه سفر تیم به توکیو بدون این بازیکنان می‌شود. بدین ترتیب، حسین فکری (سرمربی تیم ملی) تصمیم می‌گیرد تا به تعدادی از جوانان فوتبال ایران بها داد. پرویز قلیچ خانی که نامی برای خود دست و پا کرده و سابقه‌ی بازی برای تیم ملی نیز داشته بود، تبدیل به گزینه‌ای قابل توجه برای حسین فکری می‌شود. در نتیجه، حسین فکری تصمیم می‌گیرد تا سردار قلیچ را در هر سه بازی در ترکیب اصلی و در کنار بازیکنان مسن‌تر و باتجربه‌تر قرار دهد. تیم ملی در مجموع تنها یک تساوی کسب می‌کند و در جدول تیم چهارم می‌شود. اما در طرف دیگر، پرویز خان آنقدر جسور و دلنشین بازی کرد که لقب "کیانی شجاع" را در نزد هواداران کسب کرد و این چنین شد که نام کیانی شجاع در زبان‌‌ها چرخید و قدرت خود را از دست نداد!
 

https://s6.uupload.ir/files/kiani-shojae_ql3u.jpg" />
کیهان ورزشی به معرفی کیانی شجاع می‌پردازد

 

پرده‌ی دوم؛ جام ملت‌ها با آن رویایی زیباتر می‌شود!


در سال ۱۹۶۸، ایران برای اولین بار میزبان جام ملت‌های آسیا است‌. امجدیه به عنوان بزرگترین و شکوهمندترین ورزشگاه ایران، نقش برگزاری بازی‌ها را بر عهده می‌گیرد. بازی‌ها به صورت گروهی و با حضور ۵ تیم برگزار می‌شود؛ ایران، میانمار، تایوان، اسرائیل و هنگ کنگ. پرویز قلیچ خانی که دیگر کیانی شجاع نام دارد، اعتماد محمود بیاتی (سرمربی تیم) را کسب می‌کند. ایران با نتایج خوبی ۳ بازی از ۴ بازی را با پیروزی پشت سر می‌گذارد. تا قبل از بازی پایانی در مقابل تیم اسرائیل، همایون بهزادی ستاره‌ی بی‌ چون و چرای تیم به حساب می‌آمد. بهزادی که پرافتخارترین بازیکن تاریخ کشور ایران است، با ۳ گل در کورس آقای گلی بود. بهزادی، مشخصه‌‌ای مهم و تاثیرگذار داشت. ضربات سر بهزادی واقعا شگفت انگیز بود. بگذریم، درباره‌‌ی همایون بهزادی نیز می‌توان بسیار نوشت. در بازی آخر، تیم ملی برای قهرمانی باید با تیمی هجومی تقابل داشته باشد. در لیست بهترین گلزنان آن دوره‌ی رقابت‌ها، نام چند بازیکن از تیم ملی اسرائیل خوش می‌درخشید. موشه رومانو تا بدان زمان با ۴ گل عنوان آقای گلی را در اختیار داشت و همایون بهزادی و گیورا اشپیگل نیز در تعقیب وی بودند‌. اما در میان درخشش‌های همایون بهزادی و ثبت ۲ گل توسط حسین کلانی و اکبر افتخاری، بازیکنی وجود داشت که قلب تپنده‌ی تیم بود. با وجود اینکه در پست هافبک و گاهاً کمی عقب‌تر بازی می‌کرد، از او انتظار می‌رفت تا یکی از آن شوت‌های سرکشش را به تور دروازه‌ی حریفان بچسباند‌. بی‌شک پرویز قلیچ خانی نیز به اصطلاح در پوست خود نمی‌گنجید تا در امجدیه، در تهران و در مرکز ایران حداقل یک گل به ثمر برساند. بازی با اسرائیل شروع خوبی نداشت‌. گیورا اشپیگل روی پاس مردوخا اشپیگلر در دقیقه‌ی ۵۶ گلی را به ثمر رساند و خود را همانند موشه رومانوی هم تیمی، چهار گله کرد. در دقیقه‌ی ۷۵ و در صحنه‌ای بحث برانگیز، همایون خان بهزادی نیز به گل می‌رسد تا از قافله‌ی آقای گلی جا نماند. این یک امتیاز برای قهرمانی کافی بود، اما هواداران در امجدیه برای تماشای تساوی نیامده بودند. تنها چهار دقیقه مانده به پایان بازی، ۳۰ هزار نفر به پرویز قلیچ خانی چشم می‌دوزند و پرویز خان با شوتی امجدیه را منفجر می‌کند. و ماموریت تیم تکمیل شد؛ ۴ برد از ۴ بازی.
 

https://s6.uupload.ir/files/parviz-ghelichkhani-national-team_m7ow.jpg" />
پرویز قلیچ خانی در لباس تیم ملی

 

پرده‌ی سوم؛ پیشنهادات اروپایی و اقبالی که همراه نبود!


در سال ۱۳۴۴، تورنمنت جدیدی به خاطر قرارداد عمرانب منطقه‌ای بین سه چهار ایران، ترکیه، عراق و پاکستان تاسیس شد. در اولین دوره.ی این رقابت‌ها، حسین فکری مربی تیم ملی قلیچ خانی را مسئول مهار مهاجم سمت چپ ترکیه به نام "اور" کرده بود. اور گلزن بسیار ماهری بود. در این بازی، وی بخاطر تلاش‌های قلیچ خانی در گلزنی و خلق موقعیت ناکام بود. عملکرد بسیار خوب قلیچ خانی موجب جلب توجه باشگاه گالاتاسرای برای جذب او شد و آنها دلالی را برای امضای قرارداد با سردار قلیچ به تهران فرستادند. قلیچ خانی مایل به انتقال به گالاتاسرای نبود، اما تمایل داشت که فوتبال حرفه‌ای در اروپا را آغاز کند. بدین ترتیب، پرویز با مسئولان ترتیب بدنی کشور مشورت کرد. روز بعد، پاسخ قلیچ خانی به مطبوعات چاپ شد که او می‌گفت:

من هنوز بسیار جوان هستم و حتی هنوز برای بسیاری از کارهایم باید از پدر و مادرم اجازه بگیرم. به نظرم ادامه‌ی فوتبال حرفه‌ای در خارج از کشور برای من بسیار زود است.


کمی بعد، تیم نورنبرگ آلمان در یک بازی دوستانه در برابر تیم منتخب تهران قرار گرفت. بازی پرویز چشم آنها را نیز گرفت و پیشنهاد پیوستن به باشگاهشان را به پرویز دادند. و پاسخ قلیچ خانی منفی بود. سال بعد اما در جریان بازی‌های دوستانه‌ی تیم ملی در منطقه در ترکیه، پیشنهادی از بایرن مونیخ به قلیچ خانی ارسال شد. قلیچ خانی برای این انتقال مایل بود، اما در آن زمان به بازیکنان فوتبال پاسپورت آبی دیپلماتیک که دارای مدت اعتبار محدودی بود، داده می‌شد که او برای این انتقال نیازمند پاسپورت معمولی بود. با این شرایط، انتقال کیانی شجاع به مونیخ منتفی شد. البته که بعداً و در جریان بازی دوستانه‌ی بایرن مونیخ مقابل پاس تهران، قلیچ مقابل آلمانی‌ها خوش درخشید و در نتیجه‌ی تساوی ۱-۱ تاثیر بسزایی گذاشت.
باری دیگر و  در زمان عضویت در تاج، تیم ارتش قلیچ را برای مسابقات جام ارتش‌های جهان به آاک یونان می‌رود. تیم ایران با درخشش قلیچ خانی سوم می‌شود. در جریان این رقابت‌ها بود که تیم آاک آتن یونان به سردار قلیچ پیشنهاد رسمی می‌دهد. به دلیل مشکلات پاسپورت و همچنین مخالفت تیمسار پرویز خسروانی (رئیس سازمان تربیت بدنی و بنیان‌گذار تاج)، قلیچ مجبور به رد پیشنهاد یونانی‌ها شد. البته پرویز بعدها مدتی در تیم سن خوزه‌ی آمریکا بازی کرد.

https://s6.uupload.ir/files/parviz-ghelichkhani_m7c9.jpg" />
قلیچ خانی در بازی‌های ملی، وقتی که نظر خارجی‌ها را جلب می‌کند

 

پرده‌ی چهارم؛ من خود را از مکتب تختی می‌دانم!


اینکه فوتبال آنقدر جذاب بود که والیبال را برای پرویز بی‌اهمیت کرد و سیاست آنقدر جذاب‌تر بود که فوتبال را از پرویز گرفت‌، نظری است که درباره‌ی پایان تلخ پرویز در فوتبال بیان می‌شود. در هر حال، سردار قلیچ همیشه مایل بود تا دیدگاه‌های سیاسی‌اش را بیان کند. قلیچ خانی گرایش سیاسی چپ داشت و از اختلاف طبقاتی بیزاری می‌جست. قلیچ بعدها به اشتباهش در ورود به سیاست اعتراف می‌کند، اما فایده‌ای ندارد‌. دستگیری، خداحافظی اجباری از تیم ملی، کناره گیری دوباره از تیم ملی (به خاطر قانون ۲۷ ساله‌ها) و... دیگر جبران ناپذیر نیستند. شاید اگر این سیاسی بازی‌ها اتفاق نمی‌افتاد، پرویز قلیچ خانی یک قدم به جایگاه واقعی‌اش نزدیکتر می‌شد. اما دیگر این اما و اگرها بی‌فایده است. اما باز هم سخن پرویز یک چیز است:

من در نوجوانی با انسانی آشنا شدم، یا در واقع انسانی الگوی زندگی من شد که در تاریخ ورزش ایران هیچگاه فراموش نخواهد شد و او جهان پهلوان تختی بود. تختی از همان نوجوانی برایم الگوی زندگی شد. خوشحالم که سرنوشت این کمک را به من کرد و من را به راهی کشاند که به انسان‌های بغل دستی‌ام بیشتر از خودم توجه کنم؛ به همساده‌ام، به فامیلم، به خانواده‌ام و به مردمم.


بعدها، پرویز در مجله‌ی آرش از اندیشه‌هایش می‌نویسد؛ از سیاست، از دیدگاه‌های سیاسی. اما به طرز عجیبی از یادها می‌رود؛ همان گونه که از مستندها، عکس‌ها و... حذف و سانسور شد. قلیچ، تنها و تنهاتر می‌شود. ستاره‌ی بی‌مانند فوتبال ایران ارزش خود را در میان مجلات، رسانه‌ها و‌... از دست می‌دهد. پرویز دیگر تیتر اول اخبار نیست و دیگر جایی در میان جلد مجلات ندارند. نام پرویز قلیچ خانی در تاریخ گم می‌شود. دیگر کمتر کسی است که به یاد آورد که آذر ماه مختص به مردی است که درخشید و درخشان بود و اگر بداقبال نبود، شاید جایش در اروپا و تیم‌های بزرگ بود. آذرماه سال ۱۳۹۳، پرویز قلیچ خانی برای آخرین بار روی جلد یک مجله دیده شد؛ مجله‌ی دنیای فوتبال. و سپس پرویز باری دیگر به جلد مجلات و روزنامه‌ها بازنگشت. شاید نام پرویز قلیچ خانی در میان سرمای آذر یخ زد؛ شاید.

https://s6.uupload.ir/files/parviz-ghelichkhani_0a_0a_pfcn.jpg" />
شماره‌ی آذر ماهنامه‌ی دنیای فوتبال؛ آخرین باری که قلیچ خانی روی جلد قرار می‌گیرد

 

برچسب ها
مطالب مرتبط
مشاهده همه
موردی یافت نشد!
tarafdariتمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به طرفداری است. شما می توانید از سایت طرفداری در صورت پذیرش مرام‌نامه استفاده نمایید.
و سپس باری دیگر بازنگشت؛ به یاد پرویز قلیچ خانی