نام | جولیوس رابرت اوپنهایمر |
---|---|
درگذشت | ۱۸ فوریه(۶۲ سال) |
زاده | نیویورک سیتی ایالات متحده |
تولد | ۲۴ آوریل ۱۹۰۴ |
تعداد فرزندان | ۲ |
تحصیلات |
کالج هاروارد (بیای)
|
اوپنهایمر در دانشگاه هاروارد تحصیل کرد و ۱۹۲۵، مدرک کارشناسی شیمی گرفت. سپس در دانشگاه کمبریج و پسازآن در دانشگاه گوتینگن در رشته فیزیک تحصیل کرد و ۱۹۲۷ از آنجا دکترا گرفت. او در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و مؤسسه فناوری کالیفرنیا سمتهای دانشگاهی داشت و نقش بهسزایی در فیزیک نظری از جمله در مکانیک کوانتومی و فیزیک هستهای داشت. در جنگ جهانی دوم، او برای کار در پروژهٔ منهتن استخدام شد و ۱۹۴۳، مدیر آزمایشگاه لُسآلاموس در نیومکزیکو شد و در ساخت جنگافزار هستهای به کار پرداخت. او از جمله نخستین شاهدان آزمایش ترینیتی بود که در آن نخستین بمب اتمی در ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵ با موفقیت منفجر شد. او بعدها گفت که هنگام این انفجار بهیاد قطعهای از بهگود گیتا افتاده که گفته: «خودِ مرگ شدهام، ویرانگر دنیاها.»[۳] در اوت ۱۹۴۵ از بمب اتمی برای بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی استفاده شد.
|
اوپنهایمر پس از پایان جنگ، رئیس کمیتهٔ مشاوره عمومی کمیسیون تازهتأسیس انرژی اتمی ایالات متحده آمریکا شد. او بهمنظور کنترل بینالمللی انرژی هستهای و در راستای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای و مسابقه تسلیحات هستهای با اتحاد جماهیر شوروی تلاش بسیاری کرد. در خلال بحث دولتی در سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۰ او با توسعهٔ بمب هیدروژنی مخالفت کرد و دربارهٔ مسائل دفاعی موضع گرفت که خشم برخی جناحها در دولت و ارتش ایالات متحده را برانگیخت. در دوره مککارتیسم، موضعگیریهای او در کنار ارتباطات گذشتهاش با افراد و سازمانهای وابسته به حزب کمونیست به لغو مجوز ورودش به جلسهای بسیار بحثبرانگیز در ۱۹۵۴ انجامید. او که از نفوذ مستقیم سیاسی برکنار ماند، به سخنرانی، نوشتن و فعالیت در فیزیک ادامه داد. ۹ سال بعد، رئیسجمهور جان اف. کندی، جایزهٔ انریکو فرمی را به او بهعنوان اعاده حیثیت اعطا کرد. در سال ۲۰۲۲ پنجاه و پنج سال پس از مرگش دولت ایالات متحده تصمیم سال ۱۹۵۴ را باطل و وفاداری اوپنهایمر را تصدیق کرد.
|
دستاوردهای اوپنهایمر در فیزیک، شامل تقریب بورن–اوپنهایمر برای توابع موج مولکولی، کار روی نظریه الکترونها و پوزیترونها، فرایند اوپنهایمر-فیلیپس در همجوشی هستهای و نخستین پیشبینی تونلزنی کوانتومی است. همچنین او و دانشجویانش، سهم برجستهای در نظریهٔ مدرن ستارههای نوترونی و سیاهچالهها، و مکانیک کوانتومی، نظریهٔ میدانهای کوانتومی و برهمکنشهای پرتوهای کیهانی داشتند. به عنوان معلم و مروج علم، او را پایهگذار مکتب فیزیک نظری آمریکایی میدانند که در دههٔ ۱۹۳۰ به شهرت جهانی رسید. او پساز جنگ جهانی دوم، مدیر مؤسسهٔ مطالعات پیشرفته در پرینستون، نیوجرسی شد.
|
اوپنهایمر یک علمجوی خستگیناپذیر و عاشق کنجکاویهای علمی در تمام مسیرها بود. او پس از آنکه بهواسطهی دوستش ریچارد تولمان با اخترفیزیک آشنا شد، مقالههایی را دربارهی اجرام نظری کیهانی منتشر کرد. این مقالهها شامل محاسباتی دربارهی ویژگیهای کوتولههای سفید (لاشههای درخشان و متراکم ستارههای مرده) و حد جرم تئوری ستارههای نوترونی (تودههای متراکم باقیمانده از انفجار ابرنواختر) بود.
|
هوش خیرهکننده و توانایی بالای یادگیری اوپنهایمر همیشه بر ناپختگی عاطفی و سادهلوحی سیاسی او غلبه نکرد. یکی از این موارد، اختلاف او با آلبرت انیشتین در اوج وحشت از رواج کمونیسم در عصر مککارتیسم بود. اوپنهایمر پس از ملاقات با انیشتین در مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون، با همکار خود دربارهی تلاشهای فزاینده برای لغو مجوز امنیتیاش صحبت کرد.
|
---|
اوپنهایمر در طول دوان تحصیل برای دکترای فیزیک در آزمایشگاه کاوندیش کمبریج انگلستان، روزهای سختی را سپری میکرد. مشکلات روحی شدید و احساس انزوا او را به سمت دورهی افسردگی عمیق سوق داد.
|
---|
هری اس. ترومان، رئیسجمهور ایالاتمتحده ژنرال داگلاس مکآرتور، فرماندهی ارتش ایالات متحده (تولد ۱۸۸۰ درگذشت ۱۹۶۴) و هری اس ترومن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده (تولد ۱۸۸۴، درگذشت ۱۹۷۲)، در صندلی عقب خودرویی در ویک آیلند، ۱۸ اکتبر ۱۹۵۰ اوپنهایمر در شرایط آرام، شخصیت بسیار متقاعدکنندهای داشت اما تحت فشار، کنترل خود را از دست میداد. درست دو ماه پس از انداختن بمب اتم بر هیروشیما و ناکازاکی، اوپنهایمر با هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا در دفتر کار بیضیشکل او ملاقات کرد تا از نگرانیهایش دربارهی جنگ هستهای احتمالی آینده صحبت کند. ترومن نگرانیهای اوپنهایمر را بیمورد دانست و به او اطمینان داد که شوروی هرگز نمیتواند به بمب اتم برسد. اوپنهایمر که از بیتفاوتی رئیسجمهور خشمگین شده بود، دستهای خود را به هم گره کرد و با صدایی آهسته گفت: «آقای رئیسجمهور، حس میکنم دستم به خون آلوده شده است.» ترومن با این حرف خشمگین شد و بلافاصله به ملاقات پایان داد. او گفت: «دستش به خون آلوده است، لعنتی! دستهای او حتی نصف من آلوده به خون نیست.» ترومن بعدا به دین اچسون، وزیر امور خارجهی خود گفت: «دیگر نمیخواهم آن کثافت را در دفترم ببینم.» رئیسجمهور آمریکا که در ملاقاتهایش با اچسون مرتبا دربارهی اوپنهایمر صحبت میکرد، در سال ۱۹۴۶ نوشت پدر بمب اتم یک دانشمند نازکنارنجی است که حدود ۵ یا ۶ ماه پیش به دفترم آمد و بیشتر وقت خود را صرف فشردن دستهایش کرد و به من گفت بهخاطر کشف انرژی اتمی، دستانش آلوده به خون شده است.» |
---|
رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان نظری در حال تدریس در دانشگاه کیوتوی ژاپن، ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۰ اوپنهایمر، فیزیکدانی خونگرم و معاشرتی بود. او برای درک جهان صرفا به ریاضیات متکی نبود، بلکه برای توصیف آن به شکلی سودمند و کاربردی، از کلمات هم کمک میگرفت. توانایی کلامی و برتری اوپنهایمر در حوزههایی خارج از فیزیک، او را به سخنرانی جذاب تبدیل میکرد. اوپنهایمر در ساخت جملههای زیبا و معنادار بسیار بااستعداد بود و دانشجویان را مجذوب خود میکرد. برخی از دانشجوهای اوپنهایمر به قدری مجذوبش شدند که حتی مانند او لباس میپوشیدند و از رفتارش تقلید میکردند. او معمولا کت و شلواری خاکستری و کفشهای سیاه زمخت میپوشید و سیگار چسترفیلد مورد علاقهاش را میکشید. نام مستعار دانشجویان شیفتهی او، «پسران نیمنیم» بود: زیرا با دقت بالایی زمزمههای «نیمنیم» اوپنهایمر را تقلید میکردند. |
---|
اوپنهایمر عاشق چالشهای فکری بود و از هر فرصتی برای کسب دانش استفاده میکرد. او به شش زبان یونانی، لاتین، فرانسوی، آلمانی، هلندی (که تنها در شش هفته برای سخنرانی در هلند آموخت) و همچنین سانسکریت، زبان باستانی هند مسلط بود. اوپنهایمر همچنین کتابهای زیادی را خارج از حوزهی تخصصی خود مطالعه کرده بود. برای مثال، کتاب سهجلدی «سرمایه» کارل مارکس را در سفری سهروزه به نیویورک خواند. او همچنین کتاب در جستجوی زمان گمشده اثر مارسل پروست را برای درمان افسردگی خود در سفر به جزیره کرس خواند و زبان سانسکریت را آموخت تا بتواند بهاگاواد گیتا، کتاب مقدس هندوها را مطالعه کند. اوپنهایمر با خواندن کتاب گیتا یکی از معروفترین جملههای خود را به زبان آورد. او در مصاحبهی ۱۹۶۵ شبکهی NBC، دربارهی افکارش هنگام دیدن ابر قارچ در آزمایش بمب اتم گفت: میدانستیم دنیا مانند قبل نخواهد شد. تعداد کمی از مردم خندیدند، تعداد کمی گریه کردند و اکثریت سکوت کردند. در آن زمان خطی از کتاب بهاگاواد گیتا را به یاد آوردم. ویشنو تلاش کرد شاهزاده را متقاعد کند تا به وظایف خود عمل کند و برای تحت تأثیر قرار دادن او، شکل چنددستی را بهخود میگیرد و میگوید حالا من خود مرگ شدم، نابودگر جهانها. |
---|
به دلیل جذابیت کریستالها و برهمکنش آنها با نور، اوپنهایمر از سن هفت سالگی مجذوب آنها شد. او به مجموعهدار متعصبی برای سنگهای معدنی تبدیل شد و از ماشین تحریر خانوادگیاش برای شروع مکاتبههای دقیق و طولانی با زمینشناسهای محلی استفاده کرد. یکی از زمینشناسها که نمیدانست در حال مکاتبه با کودکی ۱۲ ساله است از اوپنهایمر دعوت کرد تا در انجمن کانیشناسی نیویورک سخنرانی کند. اوپنهایمر از پدر خود خواست به این انجمن توضیح دهد که پسرش تنها ۱۲ سال دارد؛ اما پدر او را تشویق کرد که این کار را انجام دهد. وقتی حاضران متوجه شدند مکاتبهکنندهی مرموز، پسری ۱۲ ساله است در ابتدا شگفتزده شدند و خندیدند؛ اما بلافاصله جعبهای چوبی زیر پای اوپنهایمر قرار دادند تا به تریبون برسد. اوپنهایمر سخنرانی خود را انجام داد و با تشویق حاضران روبهرو شد. |
---|
در محل آزمایش هستهای نزدیک به آلاموگوردو، نیو مکزیکو، دانشمندان بمب اتمی در حال اندازهگیری رادیواکتیو در ذرات شنی خشکشده، ۲ ماه پس از انفجار، زمانی که روزنامهنگارها برای اولین بار آثار بمب اتم را دیدند. اوپنهایمر برای اولین بار جین تاتلاک را در سال ۱۹۳۶ ملاقات کرد. رابطهی عاشقانهای بین این دو شروع شد که تا ازدواجش با کاترین پوئنینگ ادامه یافت و با مرگ تاتلاک در ۱۹۴۴ به پایان رسید. وقتی تاتلاک و اوپنهایمر برای اولین بار ملاقات کردند، جین عضو فعالی از حزب کمونیست بود و اوپنهایمر را تشویق کرد که نگرانیهای او دربارهی فقر را درک کند. وجههی اوپنهایمر به عنوان یکی از هواداران کمونیست خیلی زود توجه FBI را جلب کرد و مأمورانی برای تعقیب و استراق سمع او درنظر گرفته شدند. در سال ۱۹۴۴ جسد تاتلاک در آپارتمانش پیدا شد. علت مرگ، اوردوز دارویی اعلام شد. جین تاتلاک در بخش زیادی از عمر خود از افسردگی رنج میبرد. او یادداشتی بدون امضا از خود به جای گذاشته بود و بنابراین مرگ او خودکشی تشخیص داده شد. با این حال بر اساس نظریههای توطئه از جمله حدسهای برادر تاتلاک، سازمانهای جاسوسی در مرگ خواهرش دست داشتند. تاتلاک اوپنهایمر را با اشعار جان دان، شاعر انگلیسی آشنا کرد. او اسم رمز «ترینیتی» به معنی سهگانگی را از یکی از اشعار دان با عنوان «به قلبم ضربه بزن، خدای سه نفره» انتخاب کرد. نظارت FBI بر اوپنهایمر و تاتلاک بعدها در طول دادرسی ۱۹۵۴ کمیسیون انرژی اتمی، به ضرر او تمام شد. در آن زمان رابطهی او با کمونیستها در اواخر جنگ جهانی دوم آشکار شد. نتیجهی این دادرسی، باطل شدن مجوز امنیتی اوپنهایمر و واردشدن آسیب به حیات سیاسی او بود. به این ترتیب اوپنهایمر به یکی از قربانیان برجستهی مککارتیسم تبدیل شد. |
---|
کاری از حزب متحدین