ی دختر عمو داشتم به شدت عاشق رونالدو بود یعنی هر کاری میکرد تکرارش میکرد سر اون قضیه که رونالدو نوشابه رو کنار زد آب رو آورد بالا از اون روز دیگه نوشابه نخورد...

این دختر عموم تمام عکسای رونالدو تو دیوار اتاقش بود 

طرح جامدادی و کیف مدرسم رونالدو بود

یبار تو کنسرت گلزار با دخترای دیگه گیس و گیس کشی کرده بود چون بهشون گفته بود رونالدو از گلزار خوشتیپ تره

فوتبال هم حرفه ای دنبال میکرد و میگفت ی روز میخواد تو تیم رونالدو بازی کنه پاس گل بده بهش (خخخخ)

حتی میرفت باشگاه تا سیکس پک درست کنه مثل رونالدو بشه

وقتی گفتن بدن رونالدو مثل جوون ۱۷ سالست خوشحال شد گفت یعنی مثل من

هر دفعه تو دایرکت به رونالدو پیامک میداد همش منتظر بود جواب بده (و همیشه هم منتظر موند)

سر این یورو قبلی که ثلتون کوکا کولا رو کنار گذاشت آب رو آورد بالا این دیگه گفت من نوشابه نمیخورم رونالدو الگوی منه و از این به بعد روزی ۲۰ ۳۰ لیوان آب میخورم

ی شب خونشون دعوت بودیم ناهار

گفتم هنوزم نوشابه نمیخوری؟

گفتش جون میدم ولی آرمان های رونالدو را زیر پا نمیگذارم

پلی استیشن بازی میکردیم یهو غذا آماده شد صدامون زدن

همون لقمه ی اول رو که گذاشت استخون ماهی پرید تو گلوش داشت خفه میشد!

سریعا براش نوشابه ریختیم نخورد

نفسش داشت قطع میشدا ولی مقاومت میکرد!!!

من دوییدم براش آب بیارم آب قطع بود!

زدن پشتش استخون نیومده بیرون خواستن نوشابه رو بزور بدن بخوره دهن خودشو محکم بسته بود

یدفعه کلا نفسش قطع شد...

هیچوقت اون لحظه یادم نمیره چه آشوبی شد

بابای دختره رفت تمامی عکسای رونالدو که اتاق بود رو انداخت تو چاله توالت سیفون کشید روش

عده ای آشناهاشون خواستن با پنالتی ارتباط بگیرن بگن این در راه دلقک بازیای تو شهید شده حداقل ی امتیازی به این خانواده بده ولی اون تلفنو قطع کرد ?...

ولی یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی پایان

استخون پرید گلوش از دنیا رفت ولی حداقل روزهای کمتری طرفدار این شخص بود