⭐️ مرور تاریخچه ی طرفداری (قسمت ششم) ⭐️

برنامه master history به صورت بیطرفانه به بررسی تاریخ طرفداری میپردازه. تاریخ نگاری برنامه مون به این صورت هست که از همه ی کاربرانی که در اون واقعه ی تاریخی حضور داشتن و اکنون هم در دسترس هستن، سوال میشه و جواب هاشون اینجا پست میشه. البته کلمات رکیک و توهینی اگر باشه سانسور میشه.
در واقع هر کس از دید خودش تاریخ اون واقعه رو تعریف میکنه و برنامه ی ما قضاوتی راجب درست یا غلط بودن جواب ها نداره. جذابیت برنامه به همین هست که دیدگاه های متفاوت روبروی همدیگه قرار بگیرن و مانع از دید یک جانبه به تاریخ بشن.
" target="_blank" rel="noopener noreferrer">https://www.tarafdari.com/node/1883769">این قسمت : تاریخچه ی حزب مسترز |
خوشبختانه تونستیم در تلگرام با مستر جواد و مستر باواریا مصاحبه کنیم. امیردیکاپریو و احسان مارویک هم هنوز با مولتی در سایت حضور دارن و با اونا هم مصاحبه کردیم. بقیه هم که هستن. فقط سناتور ویلیامز و سناتور بیلبو تمایلی به مصاحبه نداشتن. من از همه ی مصاحبه شوندگان سوالاتی رو پرسیدم در جهت تکمیل مصاحبه ولی چون متن مصاحبه ها خیلی طولانی شده، برای منظم شدن این قسمت رو استثنائا بر حسب تاریخ دسته بندی و منتشر میکنم :
فلسفه حزب بازی، اهداف و دستاورد های مسترز |
---|
امیر اچ فاکس :
ببینید، حقیقتا سایت برای همه اوقات فراغت و تفریحه، هیچ کس جهت علم آموزی یا تحقیقات علمی اینجا نمیاد. حزب و حزب بازی رکنیه که سایت رو ده ها برابر سرگرم کننده تر میکنه و حتی از حالت تفریح ساده هم فراتر میره، تمام درگیری ها و حوادث داخل سایت جهت همین سرگرمیه، مثل یک بازی بزرگ که توش لول آپ میکنی، باس ها رو شکست میدی و امتیاز جمع میکنی. هدف سایت پر کردن وقت خالیه و حزب وقت خالیتو سرگرم کننده تر میکنه حالا مسترز در کنار اون خوشی با دوستان رکن تولید محتوا هم داشت، هر کس در زمینه ای که دوست داره حرفشو میزنه. برا خودم یه پل استارت بود و برای خیلیا محلی برای بیشتر دیده شدن و بازخورد گرفتن پست هاشون. |
مستر مارشال :
حزب که برای سرگرمی هست و همچنین باعث میشه رفقای بیشتری پیدا کنی که همیشه ازت حمایت میکنن. کلا شما هر محیطی رو که تیم کشی و گروه بندی کنی، رقابت و هیجانی ایجاد میکنه که اون محیط به مراتب سرگرم کننده تر میشه مثل اکیپ های دانشجویی در دانشگاه اما راجب مسترز اگه بخوام بگم فعالیت مسترز هم اونطور که گفته شده تولید محتوا و سرگرمی و ایجاد شور و هیجان در بخش کاربران طرفداری هست. انصافا هم مسترز به وعده هاش عمل کرد و ستون کاربران رو متحول کرد. همین که رقابت بین کاربران و احزاب، به جای فحاشی، به رقابت در تولید محتوا و برگزاری مسابقات کشیده شده خودش اتفاق مفیدی هست. بقیه احزاب هم از فلسفه ی مسترز پیروی کردن و به تولید محتوا و برگزاری مسابقات روی آوردن. خارج از احزاب، کاربران بی حزب هم تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفتن و سعی کردن تولید محتوا کنن. خب این نشون میده تاثیرگذار بودیم و خیلی چیزها رو در سایت باب کردیم. |
مستر بوندس :
اهداف هر کس از حزب بازی میتونه متفاوت باشه. خودمو اگه بخوام بگم حضور در دکتریون انقدر حال داد و انقدر سرگرم کننده بود که من به حزب بازی علاقه مند شدم. میخواستم حزب دکتران رو تبدیل به یه حزب بزرگ و متحد و بی رقیب کنم. حزبی که با تولید محتوا، ستون کاربران رو انحصارا در دست بگیره و مسئولین سایت نتونن ما رو نادیده بگیرن حتی در آینده از سایت سهم خواهی کنیم یا باهاشون قرارداد ببندیم. حزبی که انقدر قدرتمند باشه حتی بتونه فشار بیاره مدیر سایتو عوض کنه در این حد تاثیرگذار باشه نه مثل هالیوودی ها خنثی باشه و نه مثل مقامیون همش دنبال دعوا و تخریب سایت... یه چیزی فراتر از احزاب دیگه. این خودش جذابترین بازی استراتژیک هست که با مدیریت صحیح یه گروه کوچک رو تبدیل به یه گروه بزرگ و گسترده کنی. در دکتران به دلیل وجود رئیس نشد و مسترز بی رئیس فرصتی بود برای پیاده کردن این ایده. اون اوایل فقط عماد رو در تضاد با خودم میدیدم. عماد دوست داشت یه حزب کوچک و جمع و جور داشته باشه ولی در عوض اعضای حزب براش احترام زیادی قائل باشن در حالی که خیلی هم حاضر نبود مسئولیت خرابکاری های همون اعضا رو گردن بگیره. من برعکس عماد، یه حزب بزرگ و بی رقیب میخواستم و هر کسی که احساس میکردم استعداد زدن حزب جدید رو داره سعی میکردم نمک گیر مسترز کنم تا استعدادشو در مسترز پیاده کنه و رقیب جدی برای ما درست نشه. هر کی عضو مسترز میشد باهاش خوب رفتار میکردم و سعی میکردم با حمایت حزبی اونو به حزب وفادار کنم، چه اگه با کسی دعواش میشد و چه محتوا یا مسابقه ای اجرا میکرد شدیدا مورد حمایت قرار میگرفت. جمله «با اعضای حزب محترمانه رفتار کنید، رفتار بد میتونه دوست رو تبدیل به دشمن کنه» تکراری ترین عبارتی هست که من در شورا روش تاکید داشتم شاید بالای صد بار. بنابراین همون اوایل که عماد دو دل بود که بره یا بمونه، سعی کردم تشویق به رفتنش کنم و یه جوری حذفش کنم. البته بعد از 3_4 ماه عماد برگشت و عنتقام سختی گرفت و اون منو از حزب حذف کرد :))) قدم اول در پیاده کردن ایده ی حزب بزرگ و بی رقیب در مسترز تقریبا تا آخرای پاییز داشت خوب پیش میرفت، برگزاری مسابقات و تولید محتوا رو چنان گسترش دادیم که کل سایت تحت تاثیر قرار گرفت و مسترز همینجوری بزرگتر میشد و اتحاد خوبی بین اعضا برقرار بود. ولی کم کم مشکلات شخصی بین اعضا شروع شد. مثلا اختلاف بین جواد و کفتار یا اختلاف بین اسمیت و دیم تایم یا اختلاف بین من و عماد؛ عماد کاربر بااستعدادی بود و حرفای زیبایی میزد ولی به وقت عمل گشاد بود. یا یه سری کاربر بااستعداد رو میخواستیم بیاریم تو حزب بعد متوجه میشدیم که چند نفر از اعضای شورا با این شخص مشکل دارن و نمیشه. از اول هم مشخص بود از بیرون کسی رقیب این مسترز عظیم نمیشه مگه اینکه خودمون اختلاف پیدا کنیم. در کل برای اهداف بزرگ باید مشکلات شخصی رو کنار گذاشت و ما نتونستیم کنار بزاریم و مسترز هم شد یه حزبی شبیه حزب های دیگه. ولی قدم اول رو خوب رفتیم در همون مقطع پاییز مسترز تاثیرشو روی سایت گذاشت و فرهنگ تولید محتوا و برگزاری مسابقات رو باب کرد. فرهنگ کاربران انقدر بالا رفت که الان رقابت رو در تولید محتوا میبینن. الان اینطور نیست که حزب ها کلا یه برنامه مصاحبه با کاربران ارائه بدن و بگن ما کار حزبی کردیم، توقع از احزاب بالا رفته، الان کاربری که کار با ابزار ارسال پست رو بلد نباشه اصلا کاربر نیست. دیگه ستون کاربران به امیرحسین بهمنیارها نیازی نداره چون الان همه بلدن تولید محتوا کنن رقابت الان در کیفیت محتوا هست نه در خود محتوا هدف اصلی من (نه مسترز) هم تولید محتوا نبود. تولید محتوا وسیله ای بود تا در سایت به یه جایگاه و اعتباری برسیم تا بتونیم تاثیرگذار باشیم. از بهمن ماه هم من درگیر مشغله ی کاری در زندگی واقعیم شدم و حیف شد نتونستم ادامه بدم تا به هدف اصلیم برسم. اگه تمرکز و وقتم آزاد بود حتما ادامه میدادم حتی میتونستیم یه سایت مسترز هم درست کنیم و در سایت های دیگه هم شعبه بزنیم :)) در حال حاضر هم هدف مسترز فکر نمیکنم همون هدف های من باشه و ارشدهای مسترز دنبال اهداف دیگری هستن و این خاصیت مسترز هست، سیستم مدیریتی که در مسترز برقرار هست مانع از دیکتاتور شدن یک شخص با یک هدف خاص میشه. امیدوارم این سیستم چرخشی در آینده هم ادامه دار باشه تا با رفتن ارشدهای فعلی مسترز از سایت، چراغ حزب خاموش نشه. |
مستر باواریا (عماد) :
حزب در یک کلام تو «مسخره بازی» خلاصه میشه برا ما که بازی بوده ولی به شخصه همیشه یه سری اصولی رو در عین جاکش بودن سعی کردم رعایت کنم اختلاف من با بچه ها و بیشتر مستربوندس از زمانی شروع شد که من دوباره برگشتم به حزب و دیدم که مسترز تبدیل به ماشین تولید محتوا شده!!!! و تولید محتوا کردن بعد از اون اعتراضات که به نظر من احمقانه بود و مشخص بود یجای کار میلنگه چون واضح بود که نیاز به اصلاح داره . ما سر مسخره ترین مسایل باید ساعت ها تو شورا بحث و رای گیری میکردیم که واقعا تخمی بود و فکر کن این وسط که یک نفر میخواست نظم بده به اون شورای شلوغ به دیکتاتوری محکوم میشد :))) |
امیر دیکاپریو :
سلام و عرض ادب خدمت شما؛ حزب و حزب بازی برای من و اونایی که می شناسم واقعا چیزی جز تفریح و پر کردن اوقات فراغت نیست و الحق هم سرگرم کنندست. من افراط رو تو هیچ موضوعی نمی پسندم و قضیه حزب بازی تو این مدت ۸ ماهه بار ها به افراط کشیده و از کنترل خارج شده، البته که بازم با وجود رفتار افراط گرایانه که گاهی اوقات از خودمون نشون دادیم، باز هم باطن و هویت حزب بازی برای ما چیزی فراتر از تفریح و گذران وقت نبوده. در زمینه دستاورد ها، باید بگم برای مدتی باعث تحول در تعداد محتوا های تولیدی ستون کاربران شدیم . شاید با خودتون بگید بخش کثیری از محتوای تولیدی از جانب شما کپی از وب سایت های دیگه بودن که متاسفانه این انتقاد به ما وارد بود و شاید از هر 10 پست، 1 پست کپی بود. باقی پست ها نویسندگی، ترجمه و گردآوری بود. که البته این کپی هم چیز عجیبی نیست؛ وقتی کمیت بالا بره از همون طرف کیفیت هم افت می کنه و رفقا برای اینکه از کورس تولید محتوا جا نمونن سعی می کنن بازه زمانی میان پست هاشون رو کاهش بدن و همین مورد باعث می شه کیفیت کار دچار افت بشه. با تمام این تفاسیر ، الان که این موج خوابیده به نظرم حرکتی که زدیم خوب و مطلوب بوده و الان همه تحت تاثیر اون دوران، سعی بر تولید محتوای با کیفیت دارن . |
مستر اسمیت :
خب اگه بخواییم از نظر محتوا نگاه کنیم قطعا مسترز بزرگ ترین تحول رو توی ستون کاربرا ایجاد کرد. نو آوری هایی مثل مستر تاک (مصاحبه صوتی که متاسفانه تا اینجا سه تا شده و در صدد ادامه ش هستم ولی یه ماه و خورده ای مریضی دست و بالم رو بسته :|) و مستر فیلم (برنامه معرفی، نقد و نمره دهی به فیلم های معروف سینمای جهان که امیر دیکاپریو برگزارش میکرد و الان استپ زدتش) مستر تلنت (مسابقات استعدادیابی که فوق العاده مفید و آموزنده و تشویق کننده است و الان هم فصل دومش داره برگزار میشه) و ... که اگه بخوام دونه دونه نام ببرم طولانی میشه. چیزایی مثل این واقعا خاص بودن. برچسب "حزب استادان" هنوز هم توی این روز های افول سایت تولید محتوا های خودش رو حفظ کرده و روز به روز در حال پیشرفت محتوای مفید برای کاربران و حذف کردن کپی پیست های مزخرف هست. ما همیشه از انتقادات برای ارتقای سطح محتوا هامون استفاده کردیم و همچنان میکنم و به امید خدا خواهیم کرد. و اما حاشیه های حزبی... اینو از همین اول یبار برای همیشه بگم که ما وقتی درحال تشکیل مسترز بودیم، محوریت رو روی رفاقت و تولید محتوا گذاشتیم. یعنی هم برای خودمون مفید باشیم، هم دیگران. اما بالاخره حاشیه سراغ هرکسی میاد. |
https://uupload.ir/files/susl_masters_logo.jpg" />
تاسیس مسترز |
---|
مستر جواد :
خب دکمه استارت حزب مسترز از درگیری اسمیت و بوندس و عماد با دکتر ممد شروع شد. این ۳ تا پایه های اصلی مسترز بودن و سر قضایایی که بعدا معلوم شد خود دکتر بیشتر مقصر بود ، راهشون رو از حزب دکتریون که سر دعوا با مقاما چیزی ازش نمونده بود، جدا کردند. من یادمه دکتر ممد استا زد اسمیت اخراجه و اسمیت استا زد که حزب جدیدی رو میزنم که رئیس و از این چیزا نداشته باشه. بگذریم قضیه از اینجا شروع شد و حزب مسترز رو این ۳ نفر + سهند چلسی فن شروع کردند. اولای کار اسمیت از چند نفر دعوت کرد به اومدن و من اونموقع کم کم داشتم فعالیتم رو جدی میکردم تو سایت چون تا قبلش زیاد تو فاز این کارا نبودم. از قضا اسمیت از منم دعوت کرد و منم چون دوست داشتم ببینم فضای حزب چطوریه قبول کردم و شدم پنجمین عضو مسترز. بعد برای اولین بار چیزی تحت عنوان شورا راه انداخته شد. اولین شورا یه اکانت تو سایت بود. ما ۵ تا فقط فالوش داشتیم و قضایا اونجا ردیف می شد. |
مستر باواریا (عماد) :
تاسیس مسترز بیشتر جریانش زیر سر اسمیت بود ما از دکترین جدا شده بودیم و من به شخصه دوست نداشتم حداقل اونزمان عضو حزب و این داستانا باشم ولی اسمیت خیلی مشتاق بود و دائم صحبت میکرد از نقد هایی که من به دکتر ممد داشتم و میخواست که من برند خودمو بزنم من حتی گفتم تو برو حزب بزن من نیستم . ولی اسمیت اصرار داشت که تو نباشی حزبی هم نیست... از طرفی چون ریاستی نبود و ما شعار برابری و این چرت و پرتارو میدادیم عده زیادی درخواست میدادن هرچند که گاهی بمون میگفتن راجع به عضو ارشد و ما در جواب میگفتیم همه برابرن ولی ما برابر تریم :)) تو بخوای جریان جدید بزنی تو سایت دستت بسته است و طبیعیه که حجمه زیادی بیاد روت پس من به این فکر افتادم که کاربر هایی که معروف و بولد بودن رو جذب کنم ... خوب و پای کار هم بود هرچند اکثریت چهارچوب حزب دست من و اسمیت بود و بوندس معمولا اظهار نظری نمیکرد. قضیه بولد شدن داستان موسس عاملش من بودم هرچند که برامن اهمیتی نداره دیگه و مسخره بازی بود حتی همون زمان ک سایت بودم |
مستر اسمیت :
همه چیز در یه روز اتفاق افتاد. صبح ساعت 9-10 رفتم سایت و دیدم عماد باواریا پست زده جدایی از دکتریون. تازه یکی دو هفته بود به شورای دکترا اضافه شده بود و واقعا شوکه کننده بود. من عماد رو واقعا درست حسابی نمیشناختم البته، چون اکثر بحث های شورا رو انتقال داده بودن به تلگرام و من بخاطر گوشیم نمیتونستم تل برم (هنوز هم هر چند ماه یبار یه سیخ میزنم و گوشیم جواب میکنه و باز پاک میکنم?) . من از اول یسری مشکلات تفکری با فلسفه دکتریون داشتم ولی به عنوان یه نفر از شورای دکترا فقط رای خودمو داشتم و همه چیز به دکتر محمد ختم میشد. حالا بریم اصل مطلب (زدم جاده خاکی متاسفانه) . من ماجرای خروج عماد و دعوای داخلی رو از سه نفر پرسیدم: عماد (وادارش کردم واتساپ نصب کنه و با ویس توضیح بده) - محمد (واتساپش رو داشتم و پرس و جو کردم) - بوندس (خصوصی سایت) خلاصه قضیه ای که من از حرفای این سه نفر فهمیدم این بود که عماد گفته میخواد مصاحبه صوتی راه بندازه و توی یکی از قسمتا حتی آگاه رو دعوت کنه ولی دکتر محمد شدیدا مخالف بوده و کلا ایده رو با خاک یکسان کرده. از طرفی حضور 4 نفر از صنعتگران توی شورا دکتریون و حق رای داشتن شون بسیار نارضایتی داشته از نظر بعضیا (مخصوصا عماد) . امیر عقاب هم با عماد سر یه شوخی دعوای شدید کرده و کارشون به گیس و گیس کشی کشیده. خلاصه که بین ویس های من و عماد (زیر ده دقیقه نبود بینشون و کلا بالای 3 ساعت مذاکره فشرده بود) من با یه جمله یه ایده دادم: عماد، بیا حزب بزنیم ! عماد خیلی نه آورد و اصلا قبول نکرد. منم رو مخ رفتم و به رگبار بستمش. از ساعت 15:20 تا 16:30 انقد رو مخش دریل زدم که شل کرد :| نتیجه این شد که یه استا میزنم و بدون اسم آوردن از کسی، همه چیز شورای دکتریون رو با لحن خیلی تندی نقد میکنم. جوری که فقط خودشون موضوع رو بگیرن. اینو به خود دکتر محمد هم گفتم و اینم گفتم که اگه این اصلاحات انجام نشه، من و چندین نفر میکشیم بیرون. یکی دو ساعت بعد استا زده شد و توش همه مسائل نقد شد. از سیاست ها و اخلاق های چرند اعضای شورا تااا رنک بندی اعضا و برخورد زشت با خودیا و... . زیر اون استا فقط بوندس از من حمایت کرد (هماهنگ شده) و دامپزشک با یه استا گفت: "اسمیت و بوندس اخراج شدن" و عملا یک دروغ بزرگ گفت. ولی من و بوندس و عماد با تمام این هتک حرمت ها بدون حتی یک اسکرین از دکتریون خارج شدیم و برعکس بعضی بچه سالای احمق این دور و زمونه، به اخلاق و رفاقت گذشته خیانت نکردیم. حتی تا چند ماه اول، رفاقتمون با دکتر محمد برقرار بود. جالبه کل این ماجرا 12 ساعت هم طول نکشید :| از فردا من و عماد و بوندس شروع به جمع کردن اعضا کردیم. سهند پندراگون هم در چند روز اول توی شورای مسترز (اون موقع اسم نداشت) بود. ولی بعد از جذب جواد ام تی اس و انتقال شورا به واتساپ سهند کمرنگ شد و کم کم جدا شد. از صید های شخصی خودم در روز های اول جمع کردن حزب جدید میشه به جواد ام تی اس - امیر دیکاپریو - امیر اچ فاکس - دنزل واشنگتون و... اشاره کرد. اسم masters/استادان هم ابتکار عمل خودم بود ولی قضیه ستاره⭐ زدن ایده بوندس بود. اکثر سیاست های اولیه هم ایده های عماد بود (مثل رئیس نداشتن حزب و اداره شورایی) . جواد هم پرچم محتوا ها رو برداشت و وجه عمومی حزب رو نگه می داشت. از این تیم 4 نفره هم فقط من موندم توی شورا تا الان و یجورایی جنتی حزب محسوب میشم? |
مستر بوندس :
من تو همون دکتران تولید سرگرمی و محتوا رو میخواستم هدف اصلی حزب قرار بدم تا محبوب بشیم و محبوبیت زمینه رو برای بزرگتر شدن حزب فراهم کنه. بیانیه هایی که نوشتم دادم مارکو و حاج ممد و واتسون و ... راجب اهداف دکتران پست کردن، هنوزم هستن ولی در عمل نشد این برنامه ها رو گسترش بدیم. در واقع حواشی و درگیری های مداوم مانع بود. اختلاف نظری که با دکترمحمد داشتم این بود که من میگفتم دعوا با مقام آگاه فان و سرگرمی هست و هدف اصلی ما باید تولید سرگرمی و محتوا باشه. ولی دکترمحمد میگفت مگه من با کسی که بهم فحش ناموس داده شوخی دارم و این درگیری با مقام آگاه رو یه جوری مبارزه با فحاشی و هدف اصلی حزب میدونست. تفاوت هدف ها، عامل اصلی ایده حزب جدید بود. حزب ریاستی بدیش همین بود که هدف رئیس اولویت بیشتری نسبت به من داشت و من نمیتونستم آزادانه برنامه هامو اجرا کنم. اولین بار سر قضیه امیرعقاب و ارسلان بود که دکترمحمد اکانت شورا رو منحل کرد و من و سهند تصمیم گرفتیم یه حزب جدید بزنیم. از دکترمحمد اجازه گرفتم یه اکانت انجمن محتواسازان دکتران زدم تا اعضای عادی رو اونجا جمع کنم با هم محتوای حزب رو گسترش بدیم ولی در واقع هدفم این بود کل اعضا رو علیه دکترمحمد کنم تا رئیس حزبو عوض کنیم یا اصلا رئیس برکنار بشه و حزب بدون رئیس ادامه بده یا اگه هیچکدوم نشد همین جمع بریم یه حزب جدید بزنیم. که البته با جدا شدن عماد کار به اونجا نکشید چون در اون مقطع عماد رو خیلی دوست داشتم صدای فوق العاده ای داشت، سوزاننده تیکه مینداخت و مذاکره کننده ای قهار بود. بهش گفتم من و سهند میخوایم حزب بزنیم تو هم برنامه مصاحبه صوتیت رو بردار بیا ولی قبول نکرد و گفت حوصله حزب نداره. بعدش قضیه رتبه بندی اعضای ارشد دکتران پیش اومد. رتبه ی من خوب بود ولی سهند رتبه ی آخر و اسمیت رتبه ی یکی مونده به آخر بود. سهند درجا از حزب جدا شد. اسمیت هم که از رتبه اش ناراضی بود گزینه ی خوبی برای مخ زدن بود. پس رفتم بهش گفتم دکترمحمد دیکتاتوره، باورنکردنیه که عماد رو به خاطر برنامه ی مصاحبه صوتیش انداخته بیرون پس دیگه این حزب فایده نداره نظرت راجب زدن یه حزب جدید چیه. اسمیت هم رفت تحقیق کرد و خوشحال برگشت گفت به خاطر عماد و برنامه مصاحبه صوتیش حاضره هر کاری بکنه فقط اول باید با دکترمحمد اتمام حجت کنه. روز بعدش اسمیت یه استای انتقادی گذاشت و من زیرش به دکترمحمد فحش دادم که در نتیجه من و اسمیت اخراج شدیم. چهار نفری قرار گذاشتیم اول شهریور حزب جدید رو تاسیس کنیم ولی اسمیت و عماد برنامه رو جلو انداختن. یکی دو روز بعد (تقریبا اوایل مردادماه) اسمیت بدون هماهنگی با من یه استا زد گفت میخوایم حزبی بزنیم که در اون هیچ کسی نسبت به دیگری برتری نداشته باشه و همه چیز با رای گیری تعیین بشه. هر کی میاد بیاد و یه سری از افراد دکتران رو با این شعار های جذاب تونست جدا کنه برا حزب جدید. اسمیت تلگرام نداشت و بعدا فهمیدم با عماد در واتساپ هماهنگ کرده و اصلا قرار بوده منو حذف کنه(اینو همین یک ماه پیش به من گفت) در هر صورت من که بی خبر بودم خودمو یکی از موسسین اون حزب میدونستم. البته اگه همون موقع خبر دار میشدم باهاشون همکاری نمیکردم در تاسیس حزب و اصلا به فحش میکشیدم شون و میرفتم وقتمو در یه حزب دیگه سرمایه گذاری میکردم. سهند یه اکانت داد بهمون کردیمش شورای مسترز و اونجا کارای تاسیس حزب رو انجام دادیم. اسم masters و علامت اختصاری ستاره⭐ و ... رو اونجا با همفکری هم انتخاب کردیم. اسمیت اون اوایل کلی عضوگیری کرد و در استارت خوردن حزب بیشترین نقش رو داشت و جواد رو به محض عضویت آورد شورا. سهند نمیدونم به چه علتی نظرش عوض شد و برای تاسیس حزب با ما همکاری نکرد. فکر کنم چون با اعضایی که اسمیت میاورد رفاقت و صمیمیتی نداشت احساس غریبگی میکرد یا اصلا حوصله حزب بازی نداشت نمیدونم... در هر حال انجمن محتواسازان دکتران رو تبدیل کردم به انجمن مسترز و اونجا عمومی رای گیری کردیم و اسم حزب و علامت پیشنهاد شده تصویب شد (چون تو استای حزب جدید اسمیت وعده ی برابری و برادری داده شده بود باید همه چیز عمومی رای گیری میشد حداقل در ظاهر. اونموقع خبری از عضو ارشد و عضو عادی نبود و بقیه اعضا خبر نداشتن که ما شورا داریم) و حزب مسترز در اوایل مرداد 99 تاسیس شد. البته قرار گذاشتیم یک ماه بعد پست عضوگیری بزنیم و فعلا علنی نکنیم. |
https://uupload.ir/files/jfwh_5348652d-fa6d-4809-a336-64a98635235d.jpg" />
موسسان مسترز
مرداد 99 |
---|
امیردیکاپریو :
پیوستن من به حزب و این داستانا تو سایت همش نشأت گرفته از یک اتفاق بود ، چرا که تابستونی که دکتر و مقاما با هم درگیر و درنتیجه مستر تاسیس شد من اصلا حضور پر رنگی تو سایت نداشتم و روزی نهایتا ۱۵ دقیقه آن می شدم . با این حال حتی با در نظر گرفتن این زمان اندک ، جو منفی علیه حزب و حزب بازی که از دعوا و درگیری های میان مقاما و دکترا ریشه می گرفت بر من هم حاکم شده بود و با تمام وجود از همه کاربر هایی که به هر نحوی قاطی این بازی شده بودن بیزار بودم. اگه اشتباه نکنم مرداد ۹۹ بود که همراه با استایی با متن ( سلام ، راجع به استا پین شده اومدم ، هستی ؟ ) . منم که نه اصلا استا اسمیت رو دیده بودم نه می دونستم قصد تاسیس حزب داره، برای اینکه روش رو زمین نندازم جواب مثبت دادم . ۱۵ دقیقه بعدش فهمیدم علی رغم میل باطنی وارد حزب استادان شدم و باید ستاره بذارم تو اسمم. دیگه تو رودربایستی با اسمیت ستاره رو گذاشتیم و وارد حزب شدیم. شاید اون موقع حس نفرت عمیقی نسبت به حزب و ... داشتم ولی الان تقریبا می شه گفت نظرم برگشته و از بابت پیوستنم به مستر خوشحالم :) |
دنزل واشنگتون :
یه سری درگیری ها بین چند تا از دوستانم توی حزب دکتران پیش اومد که من تصمیم گرفتم کلا از احزاب جدا شم ولی بعد به حزب استادان ملحق شدم :/ الان هم خیلی وقته که عضوم ، یادم نیس چند وقته تا جایی که به من مربوط میشه و میدونم، حزب مسترز بر پایه ی رای گیری و تبادل نظر بین اعضا شکل گرفت و حتی اسم و نماد حزب هم همینطوری انتخاب شد، در واقع یه اکانت حزب استادان داشتیم که تصمیمات اونجا گرفته میشد، برای مشورت راجب هر موضوعی استا زده میشد و اعضا زیر استا موافقت یا مخالفتشون رو اعلام میکردن، همیشه این رو داشتیم، برای همه ی تصمیمات البته تا جایی که من میدونم. اما وقتی تعداد زیاد میشه، شما باید یه سری افراد رو برای کنترل کارها انتخاب کنید دیگه و اینطوری شد که مدیریت حزب به شورا سپرده شد. بعدش هم حزب روز به روز پیشرفت کرد و محتواهای عالی ای تولید میشد و هنوز هم میشه، بعضا دعوا ها یا اتفاقاتی میفته که نمک احزاب هست دیگه :) |
مستر بوندس :
چون اسمیت تلگرام نداشت مجبور شدیم شورا 4نفره مونو ببریم واتساپ. اسمیت اون اوایل انقدر خوب عضوگیری اولیه رو انجام داد و انقدر شوق و ذوق داشت که کسی رو حرف اسمیت حرف نمیزد. تنها کسی که سفت و سخت وایسادم رو حرفم تا از حزب حذفش کردم عمار بود. عمار از ساندیسی های معروف سایت بود که عضو مسترز شده بود و خیلی روی مسترز تعصب داشت و عضو جنگجویی بود ولی ساندیسی بود و من گفتم این حزب یا جای منه یا جای عمار، خودتون انتخاب کنید. و اسمیت دکمه ی عمار رو زد. سر کاربرلیگای تابستان اسمیت به مقام آگاه فحاشی کرده بود و مسدود شده بود. عماد با قدرت دیپلماسی خودش رفت با مقام آگاه مذاکره کرد و اسمیت رو آزاد کرد ولی همین باعث شد عماد قاطی مقامیون بشه و بعدا آتو بده دستشون. بعدش ابولی یه مدت کوتاهی اومد شورا و رفت. بعدش هم ایرلندی(بیلبو) و امیردیکاپریو اومدن. عماد هم به خاطر محرم و سفر از شورا لفت داد. |
مستر جواد :
قضیه حزب موقعی جدی شد که شورایی تو واتساپ زدیم با کلا ۳ عضو. سهند همون اوایل کار راهشو از ما جدا کرد و بقیه موندیم. اولش کارمون همین برنامه ساختن و پست گذاشتن بود. کم کم منم داشتم خسته می شدم از حزب و زده بودم به خاکی. تنها دلیلی که موندم دیدن اشتیاق اسمیت بود. اسمیت انقدر خوب و پر انرژی بود که اوایل فکر کردم کصخله. بعد منم آشنا شدم با فضا و کارو شروع کردیم. تو هفته دوم حزب حدود ۱۵ تا عضو رسمی داشت. به جز ما ۴ تا چند نفر دیگه مثل : امیر اچ فاکس ، پژمان سورنا فن ، ادموند گریزلی(جومونگ) ، شهاب آنتوانف، شیرفرهاد، دنزل واشنگتن و چند نفر دیگه که اسمشون یادم رفته متاسفانه، حضور داشتن و همون تایم برای اولین بار تو سایت اکانتی با عنوان انجمن زدیم و اونجا تصمیم می گرفتیم. دوجا کارای مسترز که حسابی گرفت. یکی سر قضیه مستر شو و مستر تاک و مستر فیلم که همشون با نهایت کیفیت ارائه شدن و یکی تولید محتواهایی که سایت ندیده بود تا حالا اونجور. دید بدی که دیتابیس سر قضیه دعوای دکترا و مقاما داشتن نسبت به حزبا داشت محو می شد کلا. |
https://uupload.ir/files/on12_masters_1.jpg" />
شهریور 99 |
---|
احسان مارویک :
اوایل ورودم به سایت بود که با امیردیکاپریو آشنا شدم و اخلاقش و طرز برخوردشو میپسندیدم. علت ستارهی تو اسمش رو پرسیدم و با سیاستای حزب آشنام کرد و همون موقع درخواست دادم خوشبختانه بچهها منم تو جمعشون راه دادن _ تقریبا اواخر شهریورماه بود |
مستر جواد :
از هفته دوم تا آخر شهریور نقش اصلی مسترز، مستر بوندس بود. تمام کارای جانبی حزب رو اون انجام می داد و خیلی کمک کرد به همه اعضا. ایده هاش رو مو به مو اجرا میکردیم و نتیجه هم گرفتیم باهاش. کم کم عماد هم زده شد از حزب و راهشو جدا کرد. ما هم به جبران این اتفاقا مجبور شدیم دو نفر دیگه رو به حزب اضافه کنیم. یکی کاربر ابوالفضل بوفون که اونموقع معروف بود و یکی کاربر بیلبو که اون زمان اسمش استاد ایرلندی بود. جفتشون رو آوردیم تو شورا و کارامون گسترده تر شد. بعد از یه مدت ابوالفضل بوفون هم رفت از حزب و به جاش امیر دیکاپریو اومد. همون موقع ها بود که اولین حاشیه حزب به وجود اومد. شاید بشه گفت اولین جرقه تغییر رویه حزب از دعوای مستر بوندس و کامران امباپه شروع شد. از اون طرف جاسم غلام نامی (همون کاپیتان سوکراتس) اومد یه طرف دعوا و اسمیت هم اینور پشت بوندس در اومد. سر یکی از دیوثانه ترین اتفاقای تاریخ طرفداری جاسم غلام که معلوم نیست هویت اصلیش چیه، زنگ زد خونه اسمیت و چیزی که خود اسمیت نقل کرد پای تلفن خانواده اسمیت به خصوص مادرش رو تهدید کرد. ما هم مقابله به مثل کردیم و نزدیک ۱۰ تا اکانت منسوب به جاسم رو ترکوندیم. استاهایی که برای مسدودیت جاسم زده می شد ۱۰۰ لایک رو رد میکرد. البته بعدش به طرز عجیبی اکانت کاپیتان سوکراتس آزاد شد. ما رفتیم پیگیری از هژبری کردیم گفت نمی دونم. رفتیم از اپراتور پرسیدیم گفت نمیدونم. از ناظر پرسیدیم گفت نمیدونم. یعنی معلوم نبود کدوم شیر پاک خورده ای تو این خراب شده جاسم رو آزاد کرد دوباره. سر اون ماجرا اسمیت مسدود شد. یعنی هم فحش خورد هم تهدید شد هم مسدود. اسمیت هم راهشو کج کرد از سایت رفت اما تو شورا موند. |
مستر بوندس :
خلاصه تولید محتوا که دیگه تعریف کردن نداره بعدش جواد پست معرفی حزب رو زد و علنا شروع به عضوگیری کردیم. تنها حاشیه ای که پیش اومد قضیه ی جاسم غلام بود. جاسم با مولتی هاش میومد به اسمیت تیکه مینداخت و ساندیس ساندیس میکرد. منم اخلاقم این بود که توی هر حزبی بودم از هم حزبی دفاع میکردم، پس رفتم با جاسم درگیر شدم و در نهایت تعلیق شدم. اسمیت هم یه استا زد رو پیج اپراتور و درخواست آیپی بن شدن جاسمو داشت. دیگه اون قضیه تماس جاسم با منزل اسمیت پیش اومد و عماد هم با اینکه عضو شورا نبود در اون مقطع اومد کمک زیادی کرد اکانت های جاسم مسدود شدن. اسمیت هم برای 4_5 ماه از سایت رفت. البته توی شورا بود همچنان. |
امیر دیکاپریو :
اونموقع که من با درخواست اسمیت ، تقریبا یک ماه بعد از ورودم به مستر وارد شورا شدم ، افرادی مثل ( عماد ، ابوالفضل بوفون ، اسمیت ، بیلبو ، بوندس ، جواد ) تشکیل دهنده شورا مستر بودن. از اونجایی که اولین بار بود که وارد این داستانا شده بودم تقریبا یک ماه اول حرفی برای گفتن نداشتم و نظاره گر صحبت های دوستان بودم . چند روز بعد از ورود من ، ابوالفضل بوفون و عماد به دلایل شخصی از حزب جدا شدن . در مورد این دوران صحبت خاصی ندارم چرا که همون طور که بالاتر اشاره کردم نقش ناظر رو داشتم و صد البته اتفاق قابل اشاره ای هم در این دوران رخ نداد . |
مستر باواریا (عماد) :
من بعد از یکی دو ماه مشکلات خانوادگی و کاری داشتم به حدی که به هیچ عنوان نمیرسیدم به سایت و حزب و رفتم به قصد اینکه برنگردم دیگه یمدت بود که من کم کار تر شدم و قصد داشتم با ی اکانت دیگه بیام سایت تا ببینم رفقا رو و ... |
مهر 99 |
---|
امیر دیکاپریو :
شاید بشه گفت اولین شک جدی که به شورا و حزب استادان وارد شد قضیه شرط و شروط برگشت عماد بود. عماد یه رهبر فوق العاده برای ما بود و همه ما از برگشت دوبارش استقبال می کردیم ولی خب به سبب یک سری شرط و درخواست بیجا مثل درخواست دکمه انحلال متاسفانه قضیه برگشتش به تعویق افتاد. عماد از ما خواسته بود در ازا برگشتش بهش یه سری قابلیت فراتر از بقیه اعضا متقبل بشیم که از اون شروط می شه به " دکمه انحلال " اشاره کرد . عماد به ما گفت که فقط در صورتی برمیگرده که هروقت خواست بتونه حزب رو برای همیشه نابود کنه . درنهایت با تصمیم جمع، درخواست عماد خان رد شد و همونطور که گفتم برگشت ایشون 2_3 ماهی عقب افتاد. |
مستر بوندس :
روزی که میخواستیم احسان مارویک رو بیاریم شورا، عماد هم به شورا برگشت. ما خوشحال شدیم ولی گفت برگشته تا از سایت خدافظی کنه به خاطر شروع دانشگاه و مشکلات خانوادگی و اینا. هشتگ خدافظ موسس رو همه استا کردیم و کلی جو دادیم و شلوغکاری کردیم تا قدردانی کوچکی براش باشه. ولی نمیدونم چی شد که یک هفته بعد عماد برگشت. میگفت مشکلاتش حل شده و از این به بعد میتونه در شورا فعالیت کنه و وقت بزاره به شرطی که این اختیار رو بهش بدیم که هر وقت اراده کرد حزب منحل بشه. در واقع یه قدرتی بالاتر از بقیه میخواست(حتی دکترمحمد هم در دکتران همچین قدرتی نداره) که در نتیجه بحث و درگیری شد و کلا از حزب لفت داد. |
احسان مارویک :
مثلا یکی از این حواشی بحث دکمهی انحلال حزب بود که عماد مطرح کرد و یه شوک بزرگ بود چرا که واقعا منحل کردن این حزب به این آسونیا هم نیست چون رابطهی دوستانهی شدیدی بین اعضای حزب برقرار هست. |
مستر جواد :
بعد از قضیه جاسم، حزب خیلی گسترده شد. تعداد ممبرا از ۵۰ رد میکرد و دیتابیس دگرگون شده بود. بعدش هم قضایایی با عماد پیدا کردیم و کم کم دوران قدرت نماییمون شروع شد. |
https://uupload.ir/files/mg65_masters_2_.jpg" />
آبان 99 |
---|
مستر جواد :
۳ ماه پاییز ۹۹ نقطه اوج حزب بود. تو شورا کاربرای معروفی مثل امیر دیکاپریو و احسان مارویک فعالیت میکردن. به قول معروف خدا رو بنده نبودیم تو سایت. تو همون دوران دکتریون حداقل سه بار خواستن برگردن ولی اصلا جلوی ما دیده نمی شدن تو سایت. انقدر برنامه هایی که ساختیم زیاد بودند که روزی 3 الی 7 پست از حزب پین می شد. اینقدر کارمون گرفت که حداقل ممبرامون ۱۰۰ نفر بودند. کاربرلیگای کامنتی که کاربر تورکم و سپاهانی برگزار کرد هر ۸ کاربر محبوب سایت از حزب ما بودن. اونموقع کاربرلیگا هنوز منفور نشده بود و سر رقابت هاش دعوا میشد. ناظر بخش کاربران هم کم کم اومد سمت ما و حمایت میکرد کارامون رو. البته اپراتور که رفیق گرمابه گلستان مقاما و عوامل جاسم غلام بود و میشه گفت دلش میخواست ضربه بزنه به حزب برا همین موقع برخورد با ستاره دار ها سخت گیرانه تر عمل میکرد. تو همون سه ماه کاربرایی مثل کفتار کندی که قبلش کاربرای ناشناخته ای بودن زیر پرچم مسترز به طرز شگفت انگیزی معروف شدند و از پرچمدار سایت بگیر تا کاربرای عادی همه از ما بودن یا مارو میشناختن. |
مستر بوندس :
بعد از اون دوره ی اوج مسترز آغاز شد. سه ماه پاییز حجم تولید محتواها رو انقدر گسترش دادیم شاید بگم 20 تا برنامه هفتگی رو همزمان برگزار میکردیم و حزب مسترز انقدر محبوب شد که هر روز کلی کاربر درخواست عضویت میدادن. کاربرلیگای پاییز اوجش بود که یهو تعداد اعضا به شکل تصاعدی رفت بالا. انقدر تعدادمون رفته بود بالا و انقدر کاربرای مهمی تمایل به عضویت داشتن که بعضیا به شوخی میگفتن فردا شاهد هژبری⭐ خواهیم بود :) همین کاربرلیگا باعث اولین درگیری بین ما و دکتران شد که طی اون چند تا از اعضای دکتران جدا شدن و به ما پیوستن. در این برهه جواد نقش اساسی داشت و بیشتر بار مسئولیت حزب رو دوش جواد بود. کانال تلگرام مسترز رو هم به تنهایی مدیریت میکرد و تا 200 عضو هم رسوندش. من و جواد و مارویک و امیردیکاپریو و اسمیت و ایرلندی(بیلبو) اعضای شورا بودیم. تنها نخاله شورا بیلبو بود که اصلا حرف نمیزد و هیچ ایده و نظری نمیداد فقط پیام ها رو میخوند و حزب بازی رو یاد میگرفت مارمولک :)) فقط به پست هاش برچسب حزب استادان میزد و مثل یک عضو عادی تولید محتوای عمومی میکرد کاری که ایدین و الفرد و ... هم میکردن. اولش فکر میکردیم مولتی سپاهانیم و بس مقام یا شاید مولتی علی اه یس و صنعتگران باشه. چند بار هم خواستیم از شورا حذفش کنیم که گفتیم بیخیال لج میکنه اسکرین های شورا رو پخش میکنه. در کل اون شورا خیلی شورای مختصر و مفیدی بود کلا روزی حداکثر پنجاه تا نوتیف میومد که همش ایده بود برای گسترش حزب. |
آذر 99 |
---|
مستر بوندس :
شورای باهوش و مختصر و مفیدی داشتیم تنها مشکلی که داشت عضو جنگنده تو شورا نبود و من دست تنها بودم. برای حل این مشکل اسمیت پیشنهاد داد یه شورای مخفی سه نفره بزنیم بین خودش و من و جواد تا کارای محرمانه تر رو اونجا هماهنگ کنیم تا شورای اصلی مسترز رو بتونیم شلوغ تر کنیم که اگه جاسوس و نفوذی زد خطر لو رفتن مکالمات محرمانه وجود نداشته باشه. در نتیجه دیم تایم و مارشال و ویلیامز و پویا لوکی به ترتیب وارد شورا شدن و شورا حسابی شلوغ شد. اسمیت کلا علاقه ی زیادی به شلوغ شدن شورا داشت، میگفت در دعواهای حزبی به درد میخوره که بعدا خودمم به این نتیجه رسیدم حرفای اسمیت در این زمینه درست بود. سیاست های ضدساندیسی مسترز هم تاثیر زیادی در محبوبیت حزب داشت. قانون ورود ساندیس ممنوع رو تصویب کردیم و درخواست عضویت محبوبترین کاربرهای مشکوک به ساندیس هم رد میشد از سرمحمدرضا جی اچ گرفته تا دکتر عبدی. حزب مسترزی که در اوایل تاسیس به ساندیسی بودن متهم بود الان نماد ضدساندیسی بودن محسوب میشد. تا جایی که حاج حسین انقلابی به محض عضویت، استا زد چشم سنادسه کور که به مسترز پیوستم. یا امیرحسین بهمنیار که اون اوایل با مسترز درگیر شده بود در این زمان خودش اومد به مسترز پیوست. یا قیام 22 آذر و زدن دکمه اربابم ارتتا و .... |
مستر جواد :
بعد از اون شورا هم شلوغتر شد و حدود 13 ممبر شدیم. یه بار سر یه اتفاق فک کنم 22 آذر بود حزب مسترز ضربه سفت و سختی به سنادسه و پایگاهی های سایت زد، اکانت های اربابم ارتتا هم مسدود شد و سر این قضیه محبوب کاربرا شدیم. البته حدود 20 نفری هم از بچه هامون تعلیق شدن. |
https://uupload.ir/files/2fiz_e69c8f21-e664-46eb-99c1-178c37d3193f.jpg" />
سه اسطوره ی بزرگ حزب مسترز (کلمات از توصیف عظمت این عکس عاجزن)
دی 99 |
---|
احسان مارویک :
چیزی که مشخصه این بود که هر اتفاقی تو حزب میفتاد سروصداش تو کل سایت میپیچید و سایت هم تحت تاثیر قرار میداد. مثلا یکیش انقلاب#بهبود_یا_بدرود بود که جواد و بوندس واقعا ترکوندند و اوضاع رو مدیریت میکردند کلی کاربر با مسترز همصدا شده بودند و همونطور که یه بار محمدعارف مهرجو گفت ، پس اون واقعه بود اخبار ستون نویسندگان تا حدودی پیشرفت کرد. یا حتی قبل تر از اون میشه به رفتن امیر دیکاپریو اشاره کرد، تا جایی که من یادمه کاربرای زیادی تو سایت اومدن و رفتن، ولی فقط امیر بود که با رفتنش حتی اکثر پستای ستون کاربرا هم به خودش اختصاص داده بود. |
مستر جواد :
حقیقتش خیلیا از ستاره اسمشون تو سایت سو استفاده میکردن بعد اون قضایا و کم کم زیر پامون شروع به لغزش کرد. یه بار اوایل دی سر قضیه خدافظی امیر دیکاپریو چنان بمبی زدیم تو سایت که لحظه ای یه نوتیف دربارش میومد. هرکی اعتراض میکرد بچه ها نفسش رو میبردین. سر اون قضیه و جدایی کفتار و دعواهایی که پیش اومد بین ما و دکتر ممد و بقیه، حزب منفور شد. کل زحمات ۶ ماهه ما با ۴ تا استا از بقیه نادیده گرفته شد. ترفندایی رو یاد گرفتیم که سایت ازشون خبر نداشت. خلاصه که راس قدرت بودیم. |
امیر دیکاپریو :
موضوع بعدی که می توان اون رو تا حدودی به حزب استادان و شورا حزب ربط داد ، موضوع انقلاب ۲۸ دی هستش که بعد از اینکه استارتش توسط افرادی مانند بهروز خان و پویا آتزوری زده شد ، تقریبا به صورت تمام و کمال مدیریتش به حزب استادان واگذار شد . من خودم به عنوان کسی که تازه اکانتم آزاد شده بود و بعد از مدتی قریب بر ۱ ماه به شورا برگشته بودم ، چیزی نگذشت که متوجه شدم که تمام فکر و ذکر شورا بر روی انقلابی که قرار بود حوالی ساعت ۸ کلید بزنیم متمرکز شده . اول از همه به نظرم باید یه مقدار راجع به این کلمه " انقلاب مجازی " صحبت کرد . در ابتدا ، از همون اول هم مشخص بود شانس موفقیت در این به ظاهر انقلاب به شدت پایین بوده و می شه گفت همه می دونستیم که بعد از این عملیات یک شبه به موفقیت به خصوصی دست پیدا نخواهیم کرد . اگه از من حداقل بپرسن هدف عملیات چی بود می گم ( در راس اهداف ما تمرین کار گروهی قرار داشت ) که از قضا به خوبی هم از پس انجامش برآمدیم . در کنار این ها شاید اون انقلاب از نظر تاثیر بر روی جو بی خاصیت به نظر بیاد ، اما اگه دقت کنیم متوجه خواهیم شد که حمله ما تاثیرات هرچند ناچیزی بر روی کیفیت ستون اصلی گذاشته و همین رو هم به نظر من باید غنیمت دونست . بگذریم ؛ تقریبا می شه گفت تمام اعضا حزب استادان به نحوی درگیر حواشی پیرامون این شب شدن و در کمترین حالت ممکن با حضور در تظاهرات خودی نشون دادن و به عبارتی تاثیرگذار بودن . در راس همه رفقا بوندس و جواد قرار داشتن که جواد خان به پرستیژ مختص به خودش و استا های به قولی امید بخش و بوندس با عمومی کردن اهداف و اطلاع رسانی به اکثر کاربران طرفداری در بخش خصوصی ؛ نقش یه سزایی در پیشروی این عملیات ایفا کردن. قیامی که توسط حزب استادان مدیریت و جلو برده شد باعث تحریک نویسندگان من جمله جناب حدادیان شد و اگه این تظاهرات کلید نمی خورد قطعا کار به این جا ها نمی کشید . لازم به ذکره درسته در نبرد جناب حدادیان و آقای هژبری ، شهروز خان بودن که در نهایت تسلیم شده و میدون رو واگذار کردن ؛ ولی ما کاربرا ( و صد البته حزب استادان ) تمام تلاشمون رو در راستا موفقیت ایشون کردیم و واقعا بیشتر از این از توان ما خارج بود. بالاتر به چندی از موفقیت های انقلاب اشاره کردم ولی حداقل از نظر من ، تظاهرات ۲۸ دی در مجموع برای سایت و حزب استادان شکست به حساب می اومد . در رابطه با سایت وقتی که رفقا بابت آزادی اکانت هایی که با جون و دل تو پست از دست داده بودن سراغ اپراتور رفتن ، رسما پا قرار داد شکست انقلاب رو امضا کرده و تمام زحماتی که برای به سر انجام رسوندن این انقلاب کشیده شده بود رو یک شبه یه فنا دادن ؛ که البته اگه تنها با اکانت های مولتی وارد این جریانات می شدیم این اتفاقات رخ نمی داد . از اون طرف هم حزب استادان دقیقا بعد از شکست نسبی در انقلاب و از دست دادن مهره های ارزشمندی مثل جواد خان وارد سر آشیبی پسرفت شد و مقداری از آبرویی که تو این مدت جمع کرده بودیم سر همین مبحث از بین رفت |
مستر اسمیت :
اولین حاشیه جدی حزب، به درگیری با دار و دسته میلانیا برمیگرده که دقیقا بعد از معروف ترین خداحافظی امیر دیکاپریو پیش اومد. ما خیلی ناراحت بودیم از رفتن امیر (لامصب خیلی جدی بود به طوری که باور کردیم) و درحال برون ریزی ناراحتی مون بودیم که یهو چند تا قزمیت (البته یکیشون الان دوستمه و از همین تریبون بوس به لپاش:|) شروع به استا گذاشتن ضد مسترز و امیر دیکاپریو و... کردن. مستر بوندس هم یهو قاطی کرد و رفت رو فاز فحش های بی تر عدبی :| هیچی دیگه، تا زانو رفتیم لا عن?♂️ سر همون قضیه چند هیتر ضد مسترز مثل امیررضا24 و محمد اس و علی اتلتی و... دم در آوردن. حتی الان هم میتونید ببینید که بعضیاشون جوری از ما طلب دارن انگار ارث باباشون رو ما خوردیم :| این قضیه که رفع شد دیگه چیزی یادم نمیاد تا قضیه امیرحسین دیم تایم. من توسط یکی متوجه شدم که ایشون(عضو شورا بود) در مسابقات بسی کصخل کننده بتل رپ تاگ لایف به سروش امدادی کمک میکرد برای دیس کردن ما ها (از جواد ام تی اس و امیر فاکس تا من و بوندس) . یعنی علنا توو روی ما میگفت که چیز توو سروش ولی پشتمون میرفت دیس میکرد و... . مهم اون دیس ها نبود، مهم اون خیانت در رفاقتی بود که در حق ما کرد. منم از شدت عصبانیت سر یه بحث کصشر بهونه گیر آوردم و شروع به فحاشی علیهش کردم و انقد ادامه دادم تا خودش از حزب لفت بده کلا (نمیخواستم لو بدم که میدونم اون قضیه رو) . قضیه 28 دی هم که دیگه گفتن نداره. فان ترین اقدام اعتراضی علیه حکومت طرفداری و به قول آقای ژ دار "جو سازی ضد سایت". خدایی خیلی حال داد ولی مسترز و کلا سایت رو بگای سگ داد اون قضیه :| |
مستر بوندس :
اختلافات در شورا حاج حسین انقلابی رو هم آوردیم شورا . کفتار هم در مسترز انقدر فعال بود که شدیدا اصرار داشتیم بیاد شورا. عضوی که میتونه همزمان سه تا مسابقه مناظره و شطرنج و پلاتو رو مدیریت کنه و در عین حال استاهای طنز و استاهای تخریبگرانه اش هم به راه باشه قطعا بهترین گزینه برای مدیریت حزبه. ولی خب مشکل این بود که مولتی بود و بچه ها بهش اعتماد نداشتن گفتن میره شماره هامونو پخش میکنه. امنیت بچه ها هم برای ما در اولویت بود مثل اینا نبودیم که بچه 13 ساله رو سپر خودمون کنیم بفرستیم جلو عکس و شماره اش پخش بشه. در کل آوردن اعضای بچه سال به شورا یکی از دلایل افول مسترز بود فقط بلد بودن بدون دلیل، رای مخالف بدن. این یکی از اشتباهات من بود که جلوی ورود این بچه سالا(همین موسسان سناتورز) رو به شورا نگرفتم و برعکس بهشون آموزش دادم و حمایتشون کردم. البته در حد توان زحمات زیادی کشیدن برای حزب ولی عاقل نبودن و به درد شورا نمیخوردن. خودمسدودی امیردیکاپریو امیردیکاپریو هم که خودمسدودی کرد تا چند روز ستون کاربران و استاهای سایت به طرز سرسام آوری به این قضیه اختصاص داده شد. این حجم از محبوبیت در تاریخ طرفداری بیسابقه بود. بعد چند روز صدای همه دراومد. مسترز در اون دوره انقدر قدرتمند بود که هر کس از ما انتقاد میکرد درجا سرکوب میکردیم. همین انتقاد پذیر نبودن و قلدر بازی مون باعث شد عموم کاربرا از ما متنفر بشن. مسترز محبوب دلها یک شبه محبوبیتش رو از دست داد مخصوصا که هر کس انتقاد میکرد به فحش میکشیدیم و اونا هم که در جواب فحش میدادن، من میرفتم فحش ناموس میدادم مثلا به علی اتلتی و دون امیر مادریدیستا و بابک و امیررضا و محمد آس ... این فحاشی های ناموسی اون روز هم یکی دیگه از بزرگترین اشتباهات من در مسترز بود چون حزب رو منفور کردم. یهو دیدم جواد اومد خصوصی قسم خورد که با اینکارام از حزب خارج میشه. احسان هم دعوا با بیلبو رو بهونه کرده و لفت داده بود. فهمیدم همه از فحاشی های ناموسیم ناراحتن. دیگه گفتم الکی منو اخراج کنید تا انگ فحاش ناموس بودن از مسترز پاک بشه بعدش من میرم با یه هویت دیگه برمیگردم. در نتیجه سوری اخراج شدم ولی تو شورا موندم و بعدا با مسترفاکر برگشتم. بازگشت عماد و خروج کفتار امیر اچ فاکس و امین راموس هم اضافه شدن به شورا و دیگه تعداد نوتیف های شورا سر به فلک کشید. جواد هم اصرار داشت که میخواد عماد رو برگردونه. اینبار شرط عماد برای برگشتن این بود که عنوان موسس حزب اختصاصا مال خودش باشه. منم یادمه شرط گذاشتم سر اعضا داد نزنه و یهو ول نکنه بره، ثابت قدم باشه. در نتیجه عماد برگشت. کفتار و جواد هم اختلاف پیدا کردن و کفتار رفت به دکتران پیوست. کفتار اونجا حزب مرده ی دکتران رو زنده کرد به تقلید از مسترز، اکانت انجمن زد براشون و تولید محتوا راه انداخت و شروع به اتهام زنی و تخریب مسترز کرد. با دروغ و تهمت کلمه ی کپی تادان رو انداخت تو دهن ملت. پست مسترآلفرد رو نماد کپی تادان قرار داده بود درحالی که همون پست، گردآوری بود کپی نبود. جاکش جوری علیه ما تبلیغات کرد که بچه های خودمون هم باور دارن که ما کپی میکنیم بدون اینکه خودشون برن بررسی کنن. در نتیجه ی این اتهامات کفتار، بین دکتران و مسترز درگیری شد که حسابی دکترمحمدو ترول کردیم و عماد هم با قدرت دیپلماسی خودش دکتر شرلوک رو از دکتران کشید بیرون تا بعدا بیاریمش مسترز. حزب جمهوری خواهان حزب جمهوری خواهان که تاسیس شد ما با مولتی هامون رفتیم عضو شدیم و مخ موسس حزبو زدیم و همون اول کار مدیریت این حزب افتاد دست ما. جالب اینه که کفتار هم یه تیم چند نفره از دکتران آورده بود توی جمهوری خواهان عضو کرده بود تا کنترل این حزبو به دست بگیره و علیه مسترز جنگ راه بندازه. غافل از اینکه کنترل این حزب جدید در دست مسترزه :)) بله دیگه کفتار و آنسل و باقی دکتران رو از حزب جمهوری خواهان اخراج کردیم. بعدش قیام 28 دی اتفاق افتاد و از این حزب مولتی برای قیام استفاده کردیم و همه اعضاش مسدود شدن و کلا نابود شد. قیام #بهبود یا بدرود 28 دی در قضیه 28 دی جواد رهبر قیام بود و کلا مسترز داشت قیام رو مدیریت میکرد حتی کانال تلگرام مسترز شده بود کانال اختصاصی قیام و همین باعث شد ناظر و اپراتور و هژبری از ما کینه بگیرن. یکی دیگه از اشتباهات من در مسترز اینجا بود که توی کانال تلگرام علیه ناظر پست گذاشتم و ناظر که دوست مسترز بود به دشمن مون تبدیل شد. کلا من در طول حضورم در مسترز 3_4 تا پست توی کانال تل گذاشتم که همشون باعث جنجال و دعوا و در نهایت پاک شدن. قیام 28 دی کمر مسترزو شکست. در واقع افول مسترز از همینجا شروع شد. |
https://uupload.ir/files/djao_masters-3.jpg" />
بهمن 99 |
---|
مستر بوندس :
بعدش من مشغله کاری برام پیش اومد و دیگه وقت نداشتم میخواستم از شورا بیام بیرون و عضو عادی باشم. جواد هم که قرار بود بعد از عید دیگه نیاد، به خاطر مسدود شدن اکانت هاش در قیام، تصمیمشو انداخت جلو تا همراه من از شورا خارج بشه. عماد هم به ما دو تا وصل بود و از اول هم گفته بود تا وقتی شما دو تا باشید منم هستم، اگه برید منم میرم. اینجوری شد که هر 3 تامون با هم از شورا لفت دادیم و مسترز رو به جوان ها سپردیم. بعد از ما اعضای شورا بین خودشون رتبه بندی گذاشتن(رتبه بندی آفت هر شورا و حزبی هست دکتران رو همین رتبه بندی نابود کرد) دیگه بعدش رو ما نبودیم توی شورا. در شورای مخفی بین من و عماد سر عنوان موسس حزب دعوا شد و اسمیت دهن لق وجود شورای مخفی رو به اعضای شورای اصلی لو داد و آشوب به پا شد. عماد هم علیه من توطئه کرده بود و اعضای شورا رو علیه من کرد طوری که بهم کم محلی میکردن. من تو شورا نبودم اصلا نمیدونم چه خبر بود. ولی مثل اینکه عماد به شورا گفته بود یا بوندس رو میندازید بیرون یا من میرم به مقامیون میپیوندم. در نتیجه من از حزب مسترز خارج شدم چون نمیخواستم دعوای من و عماد به مسترز لطمه بزنه. دعوامونو بردیم بیرون از مسترز تا مزاحم بقیه نشیم. اسمیت هم رفته بود طرف عماد و اصلا جواب منم نمیداد. از اونور هم با شورای مسترز دعواش شده بود و از حزب خارج شده بود میخواست با شرلوک و عماد حزب جدید بزنه. اصلا اوضاع شدیدا به هم ریخته بود همه داشتن همو میزدن. چند روز بعد چند تا از بچه های مسترز اومدن خصوصیم تهمت زدن که چرا اکانت انجمن رو دزدیدی و استا زدی حزب رو منحل کردی؟! پشمام ریخت هر چی هم گفتم کار من نبوده بعضی هاشون باور نمیکردن. تا اینکه روز بعد حزب سناتورز تاسیس شد و معلوم شد که دیشب بیلبو خیانت کرده و انجمن مسترز رو دزدیده. در واقع حزب مسترز به 5 قسمت تقسیم شده بود : 1. افراد وفادار حزب مسترز که هنوز باقی مونده بودن 2. عماد و اسمیت که قرار بود با هیمن و شرلوک حزب جدید بزنن 3. بیلبو و ویلیامز در این اوضاع به هم ریخته رفته بودن با امیرحسین دیم تایم و هیولای لندن حزب سناتورز زده بودن 4. من بی حزب که علیه عماد و اسمیت بیانیه میدادم و کاری به مسترز نداشتم 5. اعضایی مثل جواد و حاج حسین انقلابی و ... هم خودشونو کنار کشیدن از درگیری ها بعد از اینکه فهمیدیم دزدی اکانت کار بیلبو بوده بچه ها به من اطمینان پیدا کردن و یه گروه موقت زدن و من و اسمیت رو اضافه کردن اونجا. در اونجا همه با هم تصمیم گرفتیم اختلافات رو کنار بگذاریم و مقابله کنیم با سناتورز که همینجوری داشت اعضای مسترز رو میدزدید. اسمیت گفت :«من و عماد و شرلوک(نیگان) یه تیم سه نفره هستیم و شرط ما برای بازگشت به مسترز اینه که بوندس عضو شورای مسترز نباشه و در سیاست های مسترز دخالت نکنه و در واقع یه عضو عادی باشه. تفکرات بوندس باید از حزب محو بشه و از این چیزشعرا... اگه شرطو قبول نکنید ما سه تا میریم یه حزب جدید میزنیم» شورای مسترز اولش قبول نکرد که منو کنار بزارن ولی من بهشون توضیح دادم که سر کار میرم و وقت ندارم اصلا و همون بهتر که عضو عادی باشم. و اینجوری شد که همه دوباره به مسترز برگشتیم. چند روز بعد به درخواست اسمیت، از عماد بابت پخش کردن وویس هاش عذرخواهی کردم ولی عماد گفت وویس های پخش شده باعث آبروریزی شده و سناتورز هم یه گالن اسکرین از شورا میخوان پخش کنن پس بهتره که برای همیشه از سایت بره و کلا رفت. اسمیت هم از رفتن عماد ناراحت شد و فکر کنم دعواشون شد. اینایی که گفتم تا آخر بهمن ماه بود بقیه شو من خبر ندارم چون از همون گپ های موقت واتساپ هم لفت دادم و تبدیل به یه عضو کاملا عادی شدم. جا داره تشکر کنم از احسان مارویک که در این مقطع تاسیس سناتورز بیشتر بار مسئولیت حزب رو به گردن گرفت و با تلاش و مدیریت صحیح از فروپاشی مسترز جلوگیری کرد. البته همه عالی بودن ولی در این اوضاع به هم ریخته نیاز به یه فرمانده باهوش بود تا با سناتورز خائن مقابله کنه. |
امیر اچ فاکس :
جواد قضیه ی قیام رو برای این راه انداخت که میخواست از سایت بره. بعد از قیام هم وضعیت یه مقدار بغرنج شد و بوندس و عماد هم قصد عزیمت کردند، بعد از معلوم شدن قضیه مولتی های بوندس، عماد که از قبل با بوندس اختلاف عقیده داشت تلاش کرد بوندس رو حذف کنه. گروه زد و گفت که مولتی های بوندس برای نابودی حزبه و بوندس قصد تضعیف ما رو داره تا بازی و تفریحش تو سایت جذاب تر شه و از این حرفا.... |
مستر مارشال :
قالب جدید شورای مسترز طبق سلسله اتفاقاتی شکل گرفت که با ورود مجدد عماد(مستر باواریا) به شورا شروع شد. بعد از اومدن عماد یه سری اتفاقات افتاد که باعث جداشدن کفتار از حزب شد و بعد از اون کفتار رفت دکتران که اونارو سرپا کنه تا با ما مقابله کنه. بعدش عماد و بوندس بیرون از شورا دعواشون شده بود. عماد ما رو توی یه گپ موقت جمع کرد و لو داد که تورکم و سپاهانی مولتی بوندسه و بوندس با این مولتی داره به مسترز ضربه میزنه و این چیزا... بعدش ما رو قسم داد که به بوندس چیزی نگیم. میگفت باید بوندس رو اخراج کنیم به خاطر این مولتی بازیا و فحاشی های ناموسی به میلانی ها که حزبو منفور کرده. بعد ما زیر بار نرفتیم و گفتیم که ما تورو به عنوان موسس قبول داریم ولی نمیتونیم بوندس رو کنار بزاریم. بعد یه مدت و بر اثر یه سری اتفاقات ما بیلبو و ویلیامز رو به شورا برگردوندیم که اوناهم بعد از یه ماه با امیرحسین دیم رفتن حزب سناتورز رو زدن ما بعدش فهمیدیم که اونا از موقع حذف شدن این فکر رو داشتن و با ورود دوباره به شورا منصرف نشدن. خدمت دوستان بگم بخاطر همین بهشون میگفتیم خائن که حدود یه ماه تو شورا بودن ولی ایده حزب زدنشون رو داشتن اجرا میکردن. بعد از این اتفاقات ما رفتیم پیش اسمیت و اونو دوباره برگردوندیم و اون نیگان رو هم باخودش به حزب آورد و شورای جدید تشکیل شد(خودم،پویاکیا،اسمیت،مارویک،امیردیکاپریو،امیرفاکس،نیگان و راموس) حاج حسین هم بعد از تموم شدن ماجراهای درگیری بین بوندس و عماد هم شورا و هم حزب رو ترک کرد. |
مستر جواد :
بعد از قیام، شورا دستخوش تغییرایی شد. من طی یه طرح اشتباه خواستم ممبرای شورا رو بالانس کنم ولی با حرفای بوندس قانع شدم که دخالت نکنم و من و بوندس و عماد که برگشته بود، هر سه همزمان جدا شدیم از حزب. بعد اون یه ماجرایی سر گپ سیکرت روم پیش اومد و جنگ داخلی بین شورا گرفت. اینو بگم قبلش کاربر دیم تایم سر یه خیانت از حزب بیرون شد و اون ماجرا یکم اعضا رو دلسرد کرد. بعد از سیکرت روم اعضای شورا درگیر شدن و حسین انقلابی و اسمیت از حزب رفتن. مستر بیلبو و مستر ویلیامز از حزب بیرون شدند. البته بعدش دوباره هم اسمیت هم بوندس برگشتن به حزب. عماد هم کینه بوندس رو گرفت و با آتویی که من ناخواسته دادم یکی دوتا ضربه زد به بوندس و طی یه زد و بند طولانی بالاخره برای همیشه از حزب رفت. بعدش هم اتفاق خاص دیگه ای نیفتاد. مسترز کم کم رنگش رفت و جایگاهش رو از دست داد تا الان که فقط اسم مونده ازش. |
احسان مارویک :
عجیب ترین اتفاقی که یه مدت ذهن خودمم درگیر کرده بود اون گپ چهار نفره بود که تحت عنوان گپ مخفی یا شورای اصلی شناخته میشه و لو رفت که بله در مسترز یه شورای مخفی وجود داره که ما ازش بی خبریم. اون گپ بنظر من چیز خاصی نبود و بقول اسمیت یه دورهمی ساده از رفقای قدیمی بود اگه هم بخوایم از نظر حزبی بررسیش کنم بازم اتفاق ترسناکی نیس چون به نوعی دلسوزترین آدمای حزب جمع شده بودن و ایده هایی که توش مطرح میشد سبب پیشرفت میشد و نمیدونم چرا اون موقع خودمم شوکه شده بودم. |
امیر دیکاپریو :
موضوع بعدی که از نظر من حتی مهمترین و پر تنش ترین رویداد حضورم تو حزب استادان بوده ، یافتن راه حل برای جبران آسیب هایی که بعد از انقلاب بهمون وارد شد و در نتیجه آن ، جنگ داخلی میان بوندس و عماد و در نهایت تشکیل حزب سناتور ها بود . داستان از اینجا شروع شد که چند شب بعد از به پایان رسیدن انقلاب و خوابیدن حواشیش ، اعضا شورا حزب استادان ( در اون بازه زمانی متشکل از بوندس، جواد، عماد،اسمیت ،خودم ، احسان مارویک ، حاج حسین انقلابی ، پویا کیا ، حسین ویلیام ، بیلبو و امیرفاکس ) دور هم جمع شده و شروع به بررسی راه حل های ممکن برای بازگشت به اوج کردیم . لازم به ذکره که این جلسه مهم تنها به سبب انقلاب ۲۸ ام تشکیل نشده و در اصل در راس دلایل ما برای دور هم جمع شدن و بررسی حالات ممکن ، دعوا دیشب اسمیت و امیر حسین قرار داشت و تصمیم گیری به ظاهر خودسرانه اسمیت باعث شده بود باقی اعضا به خشم اومده و به دنبال راه چاره بگردند (اسمیت شب قبل از جلسه به دلیل اخباری مبنی بر همکاری امیرحسین با رقیب ، طی یک دعوا سوری بدون مشورت با دیگر اعضا حزب امیرحسین رو برای همیشه از شورا اخراج کرد . در واقع دعوا سوری اسمیت باعث شد امیرحسین داوطلبانه جمع شورا رو به مقصد بیرون ترک کنه ) . تو اون جلسه بعد از کلی بحث تصمیم گرفتیم جهت کاهش اعضا و ایجاد نظم در شورا با تعیین مولفه هایی که تو هرکدوم اعضا از ۱۰ امتیاز می گرفتن ، اعضا حزب رو ارزش گذاری کنیم و در نهایت دو نفر پایانی رو از حزب اخراج کنیم ( البته کلمه اخراج برای این حرکت یه مقدار بیش از اندازه اغراق آمیز به حساب میاد ، چرا که تقریبا قبل از شروع رای گیری همه تعهد داده بودن که پس از خروج ناراحت نخواهند شد و کسی به زور بیرون انداخته نمی شد ) . قبل از شروع کار ، بوندس و جواد و عماد هر سه با هم به دلیل مشغله کاری و فکری شورا و ترک کردن و فرمون رو به دست خودمون دادن . رای گیری به سرانجام رسید و با رای شورا بیلبو و حسین ویلیام برای کاهش جمعیت گروه ، شورا رو ترک کردن که البته باید گفت بیلبو با مقداری دعوا و حسین بدون درگیری از شورا خارج شدن تصمیم گرفتیم در قالب یک درگیری سوری اسمیت رو اخراج کرده و دست اعضا سکرت روم رو از شورا کوتاه کنیم و همین کار رو هم انجام دادیم . دو عضو اخراج شده بار دیگه برگردونده شدن و حزب بدون اون ۴ عضو خائن که شورای مخفی زده بودن، به کار خودش ادامه داد . بعد از اون هم خارج از حزب، عماد و بوندس کلی با هم درگیر شدن که همین اتفاقات هم منجر به رفتن عماد از سایت برای همیشه ( حداقل تا همین الان ) شد . چند شب بعد اکانت حزب دزدیده شد و باهاش استاتوسی با موضوع " پایان حزب استادان " کار شد و فردای اون روز هم اون دو عضو که میشه گفت این مدت قاچاقی تو شورا مونده بودن جدا شدن و همراه با امیرحسین حزب سناتور ها رو تاسیس کردن . ما برای جبران ضرر های وارد شده اسمیت رو برگردونده و امیرنیگان هم به عضویت شورا درآوردیم . بعدش هم همون طور که در جریانید اعضا دو حزب شروع به حمله به همدیگه کردن و با دعوا های مسخره شون جو سایت رو برای مدت ها مسموم کردن ( مسخره بودن درگیری ها نظر منه ، شاید باقی اعضا نظرشون مخالف من باشه ) . در واقع تشکیل حزب سناتور درنتیجه اشتباه خودمون یعنی ارزش گذاری روی اعضا بوده و اگه ما به سمت این حرکت نمی رفتیم قطعا خصومتی پیش نیومده و الان حزب سناتور هایی نداشتیم . بخش عمده مشکل اعضا حزب استادان با سناتور ها هم به اون مدت قاچاقی که تو شورا مونده و بر روی تصمیم گیری های گروهی تاثیر می ذاشتن بود و اگه اونا زود تر زود تر از قصد و نیت خودشون ما رو آگاه می کردن و وارد شورا نشده و روی تصمیم ها تاثیر نمی ذاشتن بعید می دونم درگیری به این وسعت در پیش داشتیم . زیاد حرف زدم :) . انشالله صحبت دیگر اعضا حزب های منو تکمیل می کنه |
اسمیت :
ناامیدیِ 28 دی باعث *صخل شدن یهویی مثلث EBJ (مخفف عماد و بوندس و جواد) شد که منجر به خداحافظی اونا از شورا به مدتی طولانی رو به ابدی شد (هنوز برنگشتن) . ما بازماندگان تصمیم به این گرفتیم که برای ادامه دادن پروژه مسترز از یک پروتکل کمکی استفاده کنیم تا ما رو به یک تیم جمع و جور تر برای پر سرعت تر شدن تصمیم گیری ها برسونه. این گونه شد که طرح حذف 2 نفر از طریق نمره دهی بر اساس 10 معیار انجام شد و بعد از حدود دو ساعت و سوگند یاد کردن همه اعضا به وفاداری بعد از کنار گذاشته شدن، نتایج اومد. بیلبو و ویلیامز رفتنی شدن ! بیلبو شروع به فحاشی کرد و به ما گفت عقده ای. منم زرت زدم جفتشون رو کیک کردم. بیلبو همون شخصی بود که در طول حضورش در شورای مسترز یه کار مفید حزبی نکرد ولی شورای مسترز براش قضیه هایی مثل مولتی میا ملانو که باهاش میرفت فحاشی ناموسی به همه رو ماست مالی کردیم (صنعتگران یه زمان میخواستن کون ما رو سر همین قضیه جر بدن که جمعش کردیم :|) . |
دکتر امیرحسین نشاط :
سلام. 15 بهمن حزب سناتورز تاسیس شد و بچه های زیادی از حزب رفتن . اما دلیلشون چی بود ؟! چند تا دلیل الکی پرونده بودن که هر احمقی که میرسید هم باور میکرد . به من گفتن که حزب جمهوری خواهان حزب مولتیان بوده و این تنها حرف درستی بود که به من اطلاع داده شد . یک لحظه هنگ کردم و معلوم شد بله . حزب جمهوری خواهان رو فقط بخاطر اینکه کفتار به دام بیفته تاسیس کردن و توی قیام ۲۸ دی نابودش کردن. چند روز بعد پویا فرگوسن اومد یکسری اطلاعاتی که فکر کنم غلط بود رو پیش من فاش کرد . اون اطلاعات غلط تا حدی شوکه کرد منو که دیگه به هیچ چیز جز اون فکر نمیکردم . موقعیت فوق سختی بود و شاید اگر یکم جوگیرانه باهاش رفتار نمیکردم الان تو مسترز کاره ای بودم. دیگه فریب خوردم و برنامه ریختیم که مسترز رو نابود کنیم که بعد ها مستر مارشال نذاشت و یک کمکی کرد که سر عقل بیام . از اون موقع به من میگفتن نفوذی . بعد ها لیست نفوذی ها رو در آوردن و رفتارشون با من عوض شد . از روی قصد به پست های من دیس میدادن اصلا رفتارشون رو درک نمیکردم . من بیشترین تلاش رو برای حزب کردم اما هیچی به هیچی . بعد همین چند روز پیش به من رسوندن حزب مسترز چجوری شکل گرفته : چندی از دوستان مثل اسمیت یک نوع خائن حساب میشن که انگ خائن هم به بقیه میزنن . روز های آخر دکتر واتسون تو طرفداری که مسترز تاسیس شد وضع یجور مثل وضع تشکیل سناتورز بود . اما فرقش این بود که صداش در نیومد زیاد و حزب دکتران تا نابودی رفت . بعد من به دلایلی زیادی از مسترز جدا شدم و به دکتران پیوستم . |
عماد :
من از یک سال قبل از هویت مسترباواریا تو سایت بودم |
مسترز جدید |
---|
مستر اسمیت :
مهم ترین هدف من به شخصه نگهداری حزب تا شروع تابستون هست. بطور اصولی توی سال ها حضورم در دیتابیس با هویت های مختلف فهمیدم که بهار و پاییز فصل های کاشت و داشت هستن و تابستون و زمستون فصل های برداشت. |
مستر بوندس :
الان هم من از پشت پرده مسترز خبر ندارم ولی اونچیزی که به عنوان یه عضو عادی در ظاهر میبینم، مسترگپ که زمان ما فقط یه مکان جهت چیزشعرگویی بود الان شده یکی از نقاط مهم حزب و تاثیر بالایی در هماهنگی و اتحاد اعضای مسترز داره و این اتحاد و هماهنگی بیشتر، مهمترین تغییر مثبتی هست که شورای جوان مسترز تونسته ایجاد کنه. تغییر منفی هم به نظرم عدم برنامه ریزی و عدم مدیریت صحیح برای گسترش محتوا هست در حالی که تولید محتوا و سرگرمی هدف اصلی مسترزه. |
دکتر امیرحسین نشاط :
حزب مسترز حزب خوبی هست ولی شورای خوبی نداره . من انتقاد دارم به کسایی که نباید تو شورا باشن. اونا یکسری تهمت زن هستند . دلسوزانه رفتار کنی و حزب رو بالاترین درجه ممکن برسونی و بهت بگن نفوذی خنده داره . دیگه اسم نمیبرم... ولی افراد نالایقی در مقطع کنونی در شورای مسترز هستند . اونها به حزب فکر نمیکنن . اونها یک مشت آدم دنبال منافع خود هستن و از حزب به عنوان سکوی پرش استفاده میکنن . باز هم بگم اسم نبرم بهتره اونها الکی میگن که برای حزب دلسوزی میکنیم. به غیر از یکی دو نفرشون، بقیه تو شورا از لحاظ تولید محتوا زیر منن . امیدوارم انگل ها بروند تا خوب ها و دلسوزها بتونن برگردن . |
https://uupload.ir/files/79kh_masters-4.jpg" />