سفر در زمان و توانایی روانی انسان

سفر در رمان و توانایی روانی انسان
حتما درباره اینکه اساسا مفهموم زمان توهم هست یا حقیقت و یا اینکه نظریه هایی مانند نظریه نسبیت و دانش ما نسبت به زمان از جمله مفاهیم: گذشته، اکنون، آینده، و ابدیت چقدر درست هستند و یا اصلا امکان سفر در زمان با راه هایی مثل حرکت با سرعت نور در فضا-زمان یا استفاده از کرمچاله یا راه های کمتر شناخته شده وجود داره یا نه، فرض بگیریم سرانجام انسان توانایی سفر در زمان را بدست بیاره،
آیا دیگه مشکلی برای سفر در زمان نداریم؟ ذهن انسان خردمند امروزی چقدر توانایی تجزیه و تحمل خطرات احساسی و عاطفی سفر در زمان را داره؟
اگر محدودیت هایی مانند فرصت تنها یکبار سفر در زمان داشته باشیم چه؟ کی از این تنها فرصتمان استفاده کنیم؟ همین امروز یا بگذاریمش برای روز مبادا؟ به گذشته برویم یا آینده؟ اگر به گذشته نزدیک خودمان رفتیم قرار است دوباره جای خودمان زندگی کنیم یا تنها نظاره گر زندگی گذشتمون باشیم؟ اگر جای خودمان باشیم با بار عاطفی و احساسی تجربه دوباره ی همه آنچه برما گذشته چکار کنیم؟ حس دوبار از دست دادن عزیزان چگونه هست؟ اگر نظاره گر باشیم اونوقت حس دیدن معشوق با خود گذشته ام چیست؟ هر چه باشد آن من گذشته دیگه من نیستم. منِ به گذشته آمده تنها نظاره گر هستم، هویت انسان به گذشته سفر کرده چیست؟ جدای از اینها، جدا شدن از دلبستگی ها و دوستان و خانواده ی اکنون چقدر سخته؟
حال اگه به آینده بریم چی؟ چه زمانی را انتخاب کنیم؟ به آینده ی نزدیک بریم یا خیلی دور؟ چرا به نزدیک بریم درحالی که فقط چند سالی صبر لازمه و تازه تنها فرصت سفرمون رو از دست میدیم، رفتن به آینده ی دور چگونه هست؟ انقدر دور که هیچیک از عزیزانمان دیگر وجود ندارند و هیچ چیز آشنایی نمانده هدف از این سفر دردآور چیه؟ شما بگویید.
اگر بی نهایت فرصت سفر در زمان داشته باشیم با وجود حس طمع و پشیمانی همیشگی انسان که همه ی این مشکلات چندین برابر هم میشه.
فرض بگیریم انسانِ آینده توانایی سفر در زمان رو کسب کرد چرا به گذشته (اکنونِ ما) نمیاد تا همه ی دانش کسب شده رو یکجا در اختیارمون بگذاره تا مشمول گذر زمان نشیم؟ برای مثال چرا به 300 سال پیش نرفته تا حتی دانشی بیشتر از هرچه که امروز داریم رو در اختیارشون بگذاره؟ مباحثه کنید.