یک خاطره جالب از زبان کمالوند مقابل دوربین طرفداری
ناصر حجازی چرا روزنامه فراز کمالوند را پاره کرد؟

تعریف ناصر حجازی از تخریب با پاره کردن روزنامه، خاطره ای جالب از درس ناصر حجازی بود که فراز کمالوند در گفتگو با طرفداری آن را نقل کرد. ارتباط فراز کمالوند با ناصر خان حجازی و خاطرات او، تنها قسمت جذاب بخش دوم گفتگو با کمالوند نیست. در این بخش از کمالوند پرسیدیم شایعه حضور او در استقلال به عنوان مدیر فنی تا چه اندازه به واقعیت نزدیک بوده است؟ همچنین از گمانه زنی هایی گفتیم که کمالوند را مشاور فرهاد مجیدی معرفی می کند، مشاوری که در طول بازی های اخیر استقلال از طریق اپل واچ با مجیدی در ارتباط است. این بخش جذاب از گفتگو با فراز کمالوند در برنامه ملاقات با چهره ها فردا منتشر می شود، پیش از آن قسمت کوتاهی از این برنامه را مشاهده می کنید.
خاطره جالب کمالوند از مرحوم ناصر حجازی را ببینید و بخوانید:
خدا رحمت کند ناصر خان حجازی را. بسیار به ایشان علاقه داشتم. روزهایی بود که ناصر خان حال شان خوب نبود، آقای زنوزی ناصر خان را دعوت کرد. برای یکی از بازی های گسترش فولاد به تبریز و داخل استادیوم آمدند. شب تا دیر وقت در هتل پارس کنار ناصر خان بودیم. ناصر خان یک چیز عجیب و غریبی یک مرتبه برای من تعریف کردند. اجازه بدهید من این دستمال کاغذی را بردارم و عین چیزی که خدا بیامرز تعریف کرد، بگویم.
مطلبی در روزنامه نوشته شده بود. فرض کنید این یک برگه روزنامه است (اشاره به دستمال کاغذی). گفت این برگه را می بینی فراز؟ گفتم بله! گفت این روزنامه برای اینکه این روزنامه به دست مردم برسد، چه تعداد آدم کار می کنند؟ گفتم تحریریه و تصحیح و حروف چینی و ... مثلا 50 نفر. گفت این ها هرکدام چقدر زمان می گذارند؟ گفتم حدودا شش ساعت. گفت 50 را ضرب در شش کن. یک عددی شد، 300 ساعت. گفت حالا انقدر طول کشیده که این روزنامه درست شود، درست است فراز؟ گفتم بله. گفت حالا (روزنامه را پاره کرد)، به سطل آشغال انداخت. گفت حالا چقدر طول کشید؟ گفتم 5 ثانیه. گفت تخریب یعنی همین!
خیلی قشنگ گفت. گفت برای ساختن چیزی انقدر زحمت می کشی، یک نفر می گوید این چه تعویضی بود آقای حجازی کرد؟ به همین سادگی تخریب می کنی. همین مسئله که راجع به فضای مجازی گفتم. شما یک ساختمان 10 طبقه بخواهی بسازی سه سال طول می کشد، بخواهی تخریبش کنی 24 ساعت. همواره تخریب آسان است. این خاطره ای بود که از خدا بیامرز قشنگ یادم است. راجع به ناصر خان فقط می خواهم بگویم خیلی آدم حسابی بود. درجه یک بود، در همه چی، نوع برخورد، نجابت، صداقت، اصلا انسان سیاسی کاری نبود، شفاف بود، مثل کف دست، مثل آب زلال، من خیلی دوستش داشتم. خدا انشاءالله روحش را شاد کند. مطمئن هستم جایگاه او بهشت است چون ناصر خان صداقت کامل بود.