فواید آزادی اقتصادی شهروندان
مخالفت با اصل آزادی ریشه و اساس اکثر ضدیتها با بازار آزاد است. بازار آزاد همان چیزی را فراهم میکند که مردم میخواهند نه آن چه که گروه خاصی مصلحت میداند.
این گروه خاص که بخش بزرگی از سیاستمداران و دیوانسالاران را شامل میشود خیلی اوقات انسانهای خیرخواهی هستند که به طبیعت آدمی بیاعتمادند، پس شهروند عادی را شایسته تصمیمگیری برای زندگی خویش و در نتیجه تعیین سرنوشت نمیدانند.
لذا با مداخله در بازار میکوشند تا با سرکوب طمع کاسب و افسار زدن به سودای بازرگان و وضع مقررات برای کمک به ناتوانی صنعتگر در رقابت و مداخله دستوری برای خنثی کردن سادگی عوامالناس، آینده روشنتری بسازند. با تحکم، کارفرما را به انسانیت و با دستور و توصیه اخلاقی، کارگر را به قناعت تشویق میکنند.
به تناوب به تحریک عرضه و تقاضا مشغولند و ترجیح میدهند که آینده مملکت تابعی از برنامههای متخصصان و دیوانسالاران باشد، تا ترجیحات ملون و غیرقابل پیشبینی کارگر و کارمند و بقال و نانوا. دستور میدهند قیمتها بالا نرود، صف تشکیل نشود، بودجه کم نیاید، تولید سقوط نکند، مستمریها افزایش یابد و تورم از کنترل خارج نشود؛ اما دریغ.
بزرگترین مانع مقابل این گروه خواص برای برپایی آینده روشن و مدینه فاضله، علم ضدحال یعنی اقتصاد است.
در این روزهای سخت، گردن نهادن به علم اقتصاد و دست کشیدن از اقتصاد دولتی، درمان وضعیت کنونی کشور است و هرچند تلخ، اما از آن گزیری نیست. دست کشیدن از نظام برنامهریزی متمرکز و مداخله در بازار و تصدیگری دولتی به معنای به رسمیت شناختن آزادی همه مردم است برای تعقیب خوشبختی خویش و مشارکت داوطلبانه و خیر رساندن به یکدیگر. راه، سخت و پردستانداز و مشکلات بسیار است اما پاسخ به تمامی در یک لغت گنجیده است: آزادی.