قسمت آخر پایتخت 6 و شیطنت هایی که از چشم مردم مغفول ماند

همواره سعی کرده ام همه مردم دنیا را دوست بدارم جدای از ملیت و نژاد و دین اما میهنم جای خود را دارد
سریال پایتخت ۶ ثابت کرد چگونه فوت یک نویسنده می تواند تاثیر عجیب و غریبی بر یک سریال شاد و جذاب داشته باشد...
کاری به تمام ضعف اخلاقی کار از مواد مخدر و توهین و بد دهانی به والدین و ....ندارم...
اما گاه اندیشیدن به این هست که چه کسانی نویسندگان فیلمنامه این قسمت هستند
دیالوگ های عجیبی در قسمت موقت آخر شنیدم که بسیار عجیب و قابل توجه است
آیا پشت فیلم نامه و پخش این سریال ها هوشمندی هست یا به صورت کاملا تصادفی و از روی جهل بعضی دیالوگ ها ردو بدل میشوند
۱_شخصی با نام کوروش که در انتها احتمالا کلاهبردار و دلال هست
۲_بارها شخصیت ارسطو در سریال از لفظ عجیب( تو اسکندر زمانی) استفاده میکند و یکی از این بارها روبروی کوروش اتفاق می افتد الحمدلله نویسنده بسیار همسو با اروپا و یونان هست و شخصیت حقیقی پادشاهانی مثل کوروش را بر روان شخصیت انسانی مثل اسکندر می کند
اگر مرامو معرفت و مردانگیست ما کمنداریم قهرمانان و پهلوانانی چون رستم وگیو و گودرز وپوریای ولی .....
باید خطاب به اینان گفت:
چو خواهی که نامت رود درجهان
مکن نام نیک بزرگان نهان
۳_شخصیت بهتاش در خطاب به ارسطو که یک کت با تزئینات براق بر تن دارد برای تمسخر میگوید لباس هخامنشیان پوشیدی در حالی که بر نگاره های باقی مانده پوشش سربازان و پادشاهان این بوم اهورایی ثبت شده است
و..... هدف شما چیست؟
مشکل شما با ملیت ایرانی و غرور ملی چیست؟
روزی ایرانشهر رویایی مقدس بود که انواع اقوام را به دور هم جمع کرده بود این اتحاد چرا برای گروهی سنگین می نماید
در انتها همچو نیاکانم دعا میکنم مزداهورا کشورم را از دیو دروغ و خشکسالی در پناه خود بدارد
jorjani.v