داستان دنیای وارکرافت ( world of warcraft) بخش اول سراغاز افرینش و تایتان ها

دوستان برای شروع روی قطعه ی زیبای "نغمه ی شب" دنیای وارکرافت کلیک کنید تا همزمان با خوندن مطلب از این موسیقی زیبا هم لذت ببرید .
مقدمه :
خیلی ها شاید وارکرافت رو با بازی dota یا اون فیلم بد ساخت ضعیف چند سال پیش بشناسن ولی دنیای وارکرافت ( شاید بهترین ترجمه براش جهان جنگ پیشه باشه ) خیلی بیشتر بزرگ تر و حماسی تر از اون چیزی هست که فکر میکنید داستان به حدی بزرگ و پیچیده هست که بیشتر از 30 تا کتاب و داستان در موردش چاپ شده ، حتی به خودم این جرات رو میدم که بگم داستان تنه به تنه فانتزی های بزرگ معاصر میزنه . وارکرافت بسیار از اثار تابکین الهام گرفته و به جای نیروهای خیر و شر مرسوم همیشگی شخصیت های داستان بیشتر خاکستری هستن . هدف از ایجاد این سری پست ها هم اشنا کردن دوستان فانتزی باز با دنیای حماسی وارکرافت و داستان زیبای اونه . مطلب امروز در مورد سرآغاز این دنیا خواهد بود با ما همراه باشید .
شروع جهان :
در آغاز فقط روشنی (light ) و نیستی (void ) وجود داشتن ، از در هم آمیختگی این دو انرژی های بزرگی شکل گرفت که در نتیجه اونها انفجارهای کیهانی به وجود امد که اولین جرقه های به وجود امدن کائنات بودن از برخورد روشنی و نیستی جهان مادی متولد شد انرژی های در سر تا سر کیهان پخش شدند و فرم های مختلقی از زنگی رو در بیشمار جهان به وجود اوردن ، جهان انبساط پیدا میکرد و نیرو های کیهانی جدیدی به وجود میومدن که حیات های جدید رو شکل میدادن در میان این مخلوقات تایتان های غول پیکر بودند تایتان ها که از اونها به عنوان روح جهان یاد میشه در هسته های اتشین تعداد انگشت شماری از جهان ها متولد شدند اونها پس از هوشیاری با کمک یک دیگه معبد پانتئون رو ساختن و در پی یافتن تعداد بیشتری از همنوعانشون شروع به جستجو در فراسوی تاریکی های بزرگ کردن اونها در حین این جستجو نظم رو در سیاراتی که پیدا میکردند به وجود میاوردند .اما همه ی نیروهای کائنات مثل تایتان ها نبودند.
http://uupload.ir/files/lgof_a9kzser.jpg" width="113" />
اربابان نیستی و خدایان قدیم : از همان لحظه برخورد روشنی و تاریکی ارواح تـــــــــاریک که به نام اربــــــــــــــابان نیستی (void lords) شناخته میشن در صـــــــــــــدد این بودند که جـــــــــــــــــهان مـــــــادی رو به قلـــــــمرو عذاب ابدی تبــــــدیل کنند (eternal torment) بـــــرای زمانی طولانی اونـــــها نظاره گر تایـــــــتان ها بودند که چــــــگونه به جـــــــــــهان ها نظم میدن اربابان نیســــــــتی به قدرت تایتان ها رشــــــــــک میبـــــــــــردند چون توانایی مقابله با تایتان ها را نداشـــــــتند سعی کردند تا یکی از تایـــــــتان ها اغوا و از قدرتش برای مقابله به سایر تایتان ها استفاده کنند. در ابــــــــــــتدا در صدد اغئا یک تایتان بالغ بر امـــــــــدند ولی خیلی زود متــــــــوجه شــدند که قــــدرتشـــــان برابر با تایــــــتان ها نیـــــست پس به جای اون تصــــــمیم گرفتن سیاره ای پیدا کنند که یک تایتان در حال رشــــــد در هســـــته ی اون باشــــــه . مثل خود تایتان ها اربابان نیستی هم اطلاعی نداشـــــتتن که تایــــــــــــتان ها در کدام یــک از سیاره ها در حال رشد هستن اونها نیروهاشـــــون رو با هم ترکیب کنند و موجوداتی رو به نام خدایان قدیم (old gods) خلق کردند اربابان نیستی تصمیم داشتند با استفاده از اونها تا هر اندازه میتـــــــونن جهان های اطراف رو به فساد و هرج و مرج بکشن . انها امیــــــدوارم بودن چند تا از این دنیاهایی که غرق در فســـــاد میشه درونش خودش تایتـــــانی داشته باشهتایتان های پانئــــــون از وجود انـــــــرژی های تاریـــــــک اگاه بودند ولی چــــــــــیزی از این نقشــــــه شـــــوم اربــــــــــابان نیســــتی و خــــــــدایان قدیم نمیدونستن تمام توجه اونــــــــــــــها معطوف به یک نیروی تاریک دیگه بود . |
سارگراس قهرمان پانتئون :
از قلمرویی به اسم twisting nether شیاطینی پر از کینه و نفرت زاده شده بودند که به هیچ چیز جز نابودی حیات فکر نمیکردند . پانتئون تصمیم گرفت تا برترین مبارزشون سارگراس شریف رو برای مبارزه با اونها بفرسته (sargeras) برای سالهای طولانی سارگراس به دنیاهایی که شیاطین یورش میبردن حمله میکرد و انجا را ازاد میکرد ولی در گذر زمان اون متوجه چیز عجیبی شد اون دوباره با همان شیاطینی که در گذشته مبارزه و نابود کرده بود دوباره مواجه میشدچیزی که سارگراس نمیدانست این بود که در واقع شیاطین فقط در صورتی به طور کامل میمردند که در قلمرو خودشون twisting nether کشته بشن تمام چیزی که او فهمیده بود این بود که شیاطین و نیروهای تاریک به طور کامل نمیمیرن پس تصمیم گرفت که اونها رو در بعدی دیگه به نام ماردوم (mardum) زندانی کنه زندان شیاطین در حال پر شدن بود و ارامش به کائنات در حال بازگشت، حملات شیاطین ادامه داشت ولی انها قدرت خودشون رو از دست داده بودند .دنیایها به دست تایتات ها روز به روز بیشتر احیا میشدند تا اینکه سارگراس فهمید تاریکی تا چه اندازه میتونه بزرگ باشه او در مسیرش به سیاره ای برخورد که توسط خدایان قدیم تسخیر شده بود ولی این سیاره مثل بقیه نبود این سیاره یک تایتان در حال نمو در خود داشت در میان قدرت های تاریک این سیاره سارگراس شروع به جستجو و کاوش در مورد خدایان قدیم کرد و در نهایت به هدف انها پی برد سارگراس با خود اندیشید اگه قدرت های تاریک بتوانند یه تایتان متولد نشده رو فاسد کنند در اینده موجودی تاریک و غیر قابل سخن گفتنی متولد خواهد شد که مانند سایر نیروه عای تاریکنامیرا خواهد بود و هیچ قدرتی توانایی مقابله با او رو نخواهد داشت در گذر زمان تایتان فاسد خوابیده در هسته این جهان تمام انرژی و ماده این جهان رو جذب خواهد کرد و تمام هستی و زندگی رو به تسخیر اربابان تاریکی در خواهد اورد. در ان لحظه بود که سارگراس قهرمان شکست نخورده تایتان ها برای اولین بار ترس رو حس کرد اون با قلبی پر از درد و اندوه تصمیم گرفت که این جنین تایتان اجازه بیدار شدن ندارد . شمشیر پر قدرت او این جهان رو به دو نیم کرد قدرت انفجار خدایان قدیم و انرژی های تاریک رو بلعید و تایتان خفته در ان را هم کشت .وقتی سارگراس دوباره در پانتئون با تایتان ها دیدار کرد اون چه که فهمیده بود و انجام داده بود رو بازگو کرد تایتان ها از تصمیم سارگراس خشمگین شدند، فقط چند تایتان در این کیهان بزرگ وجود داشت انها نمیتونستند باور کنن که سارگراس یکی از همنوعانشون رو کشته شاید انها با کمک هم میتونستن تایتان فاسد شده رو تطهیر کنن یا سیاره رو نجات بدن . جرو بحث شدید میان تایتان ها شکل گرفت در پایان سارگراس قانع نشد او با خود اندیشید که فقط با نابودی همه ی حیات گیتی میشه جلوی نقشه اربابان نیستی رو گرفت در ذهن سارگراس یک جهان بی زندگی بهتر از یک جهان در سیطره نیستی بود روشنی قبلا یکبار در کیهان ریشه دوانده بود چرا دوباره نتواند این کار را بکند و پس از نابودی همه مخلوفات دوباره حیات رو احیا کند ؟! پانتون هیچوقت این را قبول نمیکرد پس سارگراس راه خود را در پیش گرفت زندانی که به زحمت برای شیاطین ساخته بود رو در هم شکست و شیاطین محبوس در ان رو به خدمت خود در اورد اکنون زمان یک جهاد بود یک جهاد سوزان با لژیون سوزانش برای نابودی تمامی فساد .
آزروس و نبرد با امپراطوری سیاه :
وقتی که سارگراس در حال محیا کردن ارتشش بود پانتئون همچنان به ماموریت خود برای پیدا کردن تایتان های بیشتر و نظم دهی به دنیاها ادامه میدادند سرانجام انها به سیاره ای رسیدند که روح یک تایتان در ان در حال رشد بود ولی توسط خدایان قدیم تسخیر شده بود اسم این سیاره آزروس بود (azeroth) به جای نابود کردن این سیاره انها تصمیم گرفتند که به ان با نظم بخشی به سیاره کمک کنن سارگراس قبلا نشان داده بود که قدرت یک تایتان بیشتر از حد نیاز برای نابودی خدایان قدیم هست ولی تایتان ها هراس داشتند اگه این قدرت رو خودشان به کار بگیرند نتوانند ان را کنترل کنند و به تایتان خوابیده در هسته سیاره صدمه ای وارد شود . پس انها به جای این کار خدمتکارانی از خود پوسته ی ازروس خلق کردند این تایتان زادگان با رهبری نگهبانان تایتان جنگی رو بر علیه امپراطوری سیاه (BLACK EMPIRE ) خدایان قدیم اغاز کردند این امپراطوری توسط 4 خدای قدیمی به نام های نضاث ، کاثون ، یاکسران، یاشراش اداره میشد ( Y'Shaarj, C'Thun, Yogg-Saron , N'Zoth) در ابتدا انها با اربابان عناصر مبارزه و اونها رو اسیر کردن (ال اکیر ارباب باد ، ترازان مادر سنگ ، راگناروس ارباب اتش و نپتلون شکارچی موج ) کشتن اونها راه حل نبود چون این عناصر به روح سیاره پیوند خورده بودند، مثل راهکار سارگراس برای شیاطین تایتان ها بعدی کوچکی ساختن و انها رو در اونجا به بند کشیدن نبرد با خدمتگذاران و در نهایت با خود خدایان هولناک ادامه پیدا کرد اولین اونها شاشراشدر گوشته و پوسته سیاره ریشه دوانده بود و چنان قدرت مند بود که تایتان ها ترسیدند که شاید خدایان قدیم تمام ارتششان را ببلعند این ترس باعث شد انها خود وارد عمل شوند و او را از پوسته سیاره بکنند چیزی که انها میترسیدند رخ داد زخمی بزرگ بر روی سیاره باقی ماند و خون حیات تایتان نابالغ بر روی پوسته سیاره جاری شد حالا انها مطمئن بودند که جدا کردن خدایان قدیم از سیاره باعث کشده شدن تایتان درون ان خواهد شد پس زندانی کردن دوباره بهترین راه حل بود 3 خدای باقی مانده و قلب یاشراش که هنگام کندن او از سیاره روی ان افتاده بود هر کدام در تالاری جادویی زندانی شدند جنگ بر علیه امپراطوری سیاه با پیروزی پایان یافته بود با وجود نیروهای تاریکی که زیر پوسته سیاره زندانی بودند صلح و ارامش برای اولین بار ازروس رو در بر گرفت ولی در سویی دیگر از کیهان سارگراس اماده بود تا نبردش رو آغاز کند ...
زحمت زیادی برای تایپ و ترجمه و گرد اوری کشیده شده بدون ذکر نام کپی نفرمایید تشکر .❤