بازنشر یک یادداشت قدیمی
چرا هواداران لیورپول سرود ملی بریتانیا «خدانگهدار ملکه باشد» را هو میکنند؟

طرفداری | پیش از شروع بازی جام خیریه برابر منچسترسیتی در ومبلی، افراد زیادی از هواداران لیورپول بطور معمول سرودهای خود را میخوانند. سپس همین افراد سرود ملی انگلستان را در حضور شاهزاده ویلیام هو کردند. جف گلدینگ نظر تعدادی از هواداران، نویسندگان و مجریان برنامههای رادیو و تلویزیون را در این خصوص جویا شد.
وقتی گویندهی ورزشگاه اعلام کرد «لطفا به احترام سرود ملی از جای خود بلند شوید، من و پسرم بلافاصله نشستیم. ما همیشه این کار را میکنیم. چون نمیخواهیم برای ترانهای وقت بگذاریم که با تزریق تقدسی ساختی، میخواهد از زنی (ملکه) محافظت کند که بر همه روشن است نیازی به محافظت ندارد1!. سرود کشورمان نه برای ماست و نه دربارهی مشکلاتمان. حتی اگر هم داشتن سرود ملی را الزامی میدیدم، این ترانه مناسب آن نبود. این، تنها آهنگی مربوط به سلطنت است. ما کاملا منتظر بودیم تا «تو هرگز تنها قدم نخواهی زد» (You’ll Never Walk Alone) را بشنویم. از اوایل دههی ۸۰ در هر بازی فینالی از لیورپول، من این سرود باشگاه را شنیده بودم.
درعوض، من صدای بلند و بیوقفهی هوکردن شنیدم. شاید اشتباه میکنم ولی قبلاً این اتفاق نیفتاده بود و میتواند. نشانهای از پافشاری قابل توجه لیورپولیها در نگرششان نسبت به هستهی قدرت2 در کشور باشد. واکنش رسانههای ملی و هواداران غیرلیورپولی در شبکههای اجتماعی کاملاً قابل پیشبینی بود اما عجیب بود که این سوال واضح برای آنها پیش نیامد که چرا شهروندان یکی از شهرهای بزرگ بریتانیا باید چنین احساس عدم تعلقی به کشوری داشته باشند که ساکن آن هستند. چرا این اتفاق، خودنگری عمیق رسانههای ملی و افراد یا رسانههایی که نقشی موثر در شکلگیری افکار عمومی ایفا میکنند، را در پی نداشت؟
بجای اقدامی برای فهم علل این اتفاق، ما شاهد تمسخر، خصومت و توهین از طرف آنها بودیم که همهی اینها فقط باعث تشدید دیگربودگی (Otherness) آنها (جایگاه آنها بهعنوان دیگری) نزد مردم شهر لیورپول میشود.
ریشهها
آوازهی لیورپولیها بخاطر سرکشی و اعتراض به سالها پیش برمیگردد. در سال ۱۹۱۱، طی اعتصاب حملونقل، وینستون چرچیل، وزیر امور خارجهی وقت، یک قایق مجهز به توپخانه را با هدفِ بمبارانِ مرکز شهر لیورپول به رود مِرزی اعزام کرد. سربازها به خیابانها آمدند تا تظاهراتی عظیم در تالار سنت جرج (St George’s Hall) را سرکوب کنند. آنها در نهایت دو کارگر جوان بارانداز را در نزدیکی خیابان واکسهال (Vauxhall Street) به ضرب گلوله کشتند. درنتیجهی این تظاهرات و حملات متعاقب از سوی ارتش، تعداد زیادی از مردم توسط سرنیزههای اسلحههای سربازان آسیب دیدند. بعدها یعنی در سال ۱۹۱۹، اعتصاب پلیس در این شهر برای هستهی قدرت، هفتهها ناآرامی و ترس از انقلاب در لیورپول را بهمراه داشت.
با این حال، مورخان و جامعهشناسان بدنبال این هستند که این رویدادها را در لایههای زمان و مکانشان تبیین کنند، با این درک که شرایط مادی انسانها تعیینکنندهی آگاهی اجتماعیشان است. شاید با نگاه به شیوههای مختلفی که عقاید ضد هستهی قدرت در این شهر طی سالها ابراز وجود یافتهاند، این امر روشنتر شود.
برای مثال، در دوران خوشبینی و غرور انگلیسی بعد از جنگ در دههی ۶۰، استثناگرایی (Exceptionalism) لیورپول اغلب در موسیقی و هنر دیده میشد. درواقع یک بیحرمتی به فرهنگ حاکم وجود داشت که بسیاری آن را جسورانه و جذاب میدانستند. سال ۱۹۶۳ وقتی جان لنون در اجرایی از گروه بیتلز در لندن در حضور ملکه قبل از اجرای آخرین قطعهشان با کنایه به آنان که در صندلیهای گرانقیمت نشسته بودند گفت ‘(بجای تشویق) جواهراتشان را به صدا دربیاورند‘ و این کار را با لبخندی از خجالت انجام داد. جمعیت در سالن بسیار خوششان آمد و به آن خندیدند. بنظر میرسید این رفتار، گونهای از نافرمانی موردقبول باشد.
نقطهنظرات از بیرون
تحقیر و نیز میلِ مارگارت تاچر (نخست وزیر دهه هشتاد بریتانیا) به سقوط (اقتصادی) لیورپول در دههی ۸۰ نگرش مردم شهر را آشکارا علیه او و همفکرانش سفتوسختتر کرد. حادثهی هیلزبورو3 به آن، شاید برای همیشه، قالب بخشید و لیورپول را به شهری ضد حزب محافظهکاری بدل ساخت. با توجه به اتفاقات روز یکشنبه، به نظر میرسد که 10 سال بعد از ریاضت اقتصادی توسط نخستوزیرهای متوالی حزب محافظهکار، این نگرشها در لیورپول تقویت شدهاند. اینها چیزی است که درکش برای کسانی که با فرهنگ شهر لیورپول ناآشنا هستند دشوار است. جان وایتهد از طرفداران لیورپول در میدلندز به ما گفت:
«این ترانه، سرود ملی ماست، چه خوشتان بیاد چه نه. من سرود ملی هیچ کشوری را هو نمیکنم و همینطور سرود ملی خودمان را. با خواندن آن، بقیه را همراهی میکنم، اگرچه به نوعی لیورپولیهایی که آن را میکنند را میفهمم.»
شما حتی وقتی از بیرون نگاه میکنید و نظر افراد کمتر آشنا با فرهنگ متمایز لیورپول را میپرسید، متوجه میشوید که هوکردن سرود ملی برای آنان قابل درک نیست. اما با همهی این اوصاف، لیورپول مگر قسمتی از خاک انگلستان نیست؟
ریک الیوارس روزنامهنگار ورزشی طرفدار لیورپول از فیلیپین به ما گفت: «راستش، این اتفاق برایم عجیب بود. با وجود سالها زندگی در آمریکا، فیلیپین و هنگکنگ همچین چیزی ندیده بودم. من نمیدانم بین لیورپول و کل انگلستان، چه میگذرد، بااینحال فکر میکنم این یه بیحرمتی است. هرچقدر هم ناراضی باشید، خشم و سرخوردگیتان را باید در مکان مناسبش خالی کنید.»
مجری استرالیایی هوادار لیورپول، اندی “تاگزی” جیمز هم نظر مشابهی دارد: «در استرالیا ما سیاستمدارها را هو میکنیم، نه سرود ملی را. ما مثل بعضی کشورها با افتخار آن را نمیخوانیم ولی اینجور نیست که آن را هو کنیم.»
این اظهارات شاید قابل درک باشند اما وقتی از چشمانداز افرادی مثل «ایان سلمن» به این مسئله نگاه میکنیم، امکان فهمش کمتر میشود. ایان که یک نویسندهی متولد لیورپول است، ترجیح میداد بجای هوکردن، سرود باشگاه هنگام پخش سرود ملی خوانده میشد اما با اینحال او میتواند براحتی انگیزهی هزاران لیورپولی که چنین دست به چنین کاری میزنند را میفهمد. «حزب محافظهکار با این شهر برای دههها بدرفتاری کرده، آنها از اجرای سیاست ‘سقوط مدیریتشده’ در لیورپول خرسند بودند. اگر امروز لیورپول پابرجاست فقط بخاطر سرمایهگذاری کشورهای دیگر اروپایی است. ما همچنین میدانیم که نسبتهای بدی که برای ما بهعنوان شهروندان لیورپول بکار میبرند در چند سال اخیر زیادتر شده است. ‘زبالهگردها4 یا ‘اسکاوزرهای سارق رذل’. یکی از دلایلش رشد باشگاه بوده که این القاب را رایجتر کرده است. ما در واقع بهعنوان مردم این شهر و همینطور طرفدار یک تیم فوتبال خاص، مورد هجمهی بسیاری در انگلستان هستیم، آنها سرزنشمان میکنند، در عین حال هم انتظار دارند که موافق این کشور به عنوان یک کل باشیم...مضحک است!»
ایان از واکنش برخی افراد در رسانهها، از جمله دیلی میرر خشمگین است که در آن اعتراض هواداران را به کمپین آگاهی از سلامتی روحی و روانی توسط FA ربط داده بود و اظهار داشت که آن ها به خیریههای سلامت روحی و روانی بیاحترامی میکنند. میرر نوشت که هواداران لیورپول در جلوی شاهزاده ویلیام و در روزی که FA یک خیریهی سلامت روحی و روانی را راهاندازی کرد، سرود ملی را هو کردند. این گزارشها بسیار جاهلانه هستند و حتی خندهدار نیستند. ما اتفاقا با مسائل سلامت روحی و روانی بخوبی آشناییم. بسیاری از طرفداران تیم ما، سی سال از اختلال استرسی پس از آسیب روانی (تروما) رنج میبردند. ما خیریههای سلامت روحی و روانی را هو نمیکنیم و نخواهیم کرد. از این دست مغالطههای میرر واقعا جالب است.
اعتراض، نه بیحرمتی
با بسیاری از مردم که صحبت میکردم، بخصوص آنهایی که در لیورپول یا مِرزیساید بدنیا آمدهاند، با ایان همنظر بودند و هوکردن را بیشتر نشانهی اعتراض میدانستند تا بیحرمتی و با اتفاق آرایی قابلتوجه، استدلال میکردند که محرک آنها شیوهای است که با لیورپول رفتار میشود.
گریم جیمز استرین هواداری که برای بازیهای تیم به نقاط مختلف دنیا سفر کرده است میگوید «من شاهد مشقت و سختیای که از طرف به اصطلاح هستهی قدرت بر این شهر تحمیل شده، بودهام. کسانی بر لیورپول امروزی، یا در حقیقت کل شمال غربی انگلیس حکومت میکنند که نمیخواهند ما را بفهمند. تمام عصبانیت ما هم بخاطر همین است.»
متیو پرچیز نویسندهی وبسایت Fields of Anfield Road و تماشاگر ثابت بازیهای خارج از خانهی لیورپول، اعتقاد دارد که او همواره احساس کرده یک اسکاوزر است تا یک انگلیسی. او “نقص سیستماتیک مستمر از طرف هستهی قدرت” را مقصر میداند، نقصهایی که به نظر او “لیورپول و اهالی آن را متضرر کرده است.”
جان تامپسن، نویسندهی متولد لیورپول و هوادار قرمزها میگوید: «این هوکردن چیزی نیست که فقط مربوط به ملکه و خانوادهی سلطنتی باشد که مربوط به کل هستهی قدرت، اشرافیت و زمینداران در بریتانیاست. دختر من به کالج لیورپول میرود و آنها در هر گردهمایی رسمی یا مراسم اهدای جایزه، که معمولا در کلیسای بزرگ شهر برگزار میشود، در زمان پخش سرود ملی سروصدا میکنند. من همیشه میگویم اگر میخواهید، با سکوت اعتراضتان را نشان بدهید و از صندلیهایتان بلند نشوید. من میتوانم یه لیست از دلایلی درست کنم که نشان میدهند چرا مردم شهر و طبقهی ما تنها باید از طریق تمسخر و تحقیر با آنهایی که در موردشان گفتم، مقابله کنند. وقتی که احساس کنم میخواهند لیورپول را بهسادگی فقط قسمتی از انگلستان نشان بدهند، هوکردن سرود ملی باعث میشود احساس غرور به من دست بدهد. عالی میشد اگه در کشوری بودیم که میتوانستیم به حاکمانش افتخار کنیم بجای اینکه آنها را دشمنای مخربمان بدانیم.»
دکتر فرانک کارلایل، مورخ، نویسنده و مجری لیورپولی نیز همین عقیده را دارد. او احساس میکند واکنش افراد بیرون از لیورپول، نشاندهندهی عدم درک تاریخ لیورپول است. وقتی از او پرسیدم چرا هو کردن را کاری صحیح میداند، پاسخش روشن بود: «چون سرود ملی برای هواداران لیورپول، نمایانگر حاکمان کشور است. همان قدرتی که با آنها از سال ۱۹۸۹ میجنگند. طرف آنها، شخص ملکه نیست. این بیشتر دربارهی چیزی است که ملکه نماینده آن است. من اینکار را محکوم نمیکنم، همچین قصدی ندارم.»
کیث سلمن، نویسندهی دیگر متولد لیورپول، با کارلایل در مورد اینکه اعتراض لیورپولیها معطوف به فرد خاصی نیست، همعقیده است: «هدف این اعتراض، همان هستهی قدرتی است که هرکاری در توانش بود برای انکار عدالت در حق مردم درستکار بکار بسته است. ما البته از همه با آغوش باز استقبال میکنیم اما مسئله این است که هنوز هم میتوان فریادهای زبالهگردها، قاتلان و شعارهای ‘قربانیان همیشگی’ را شنید.»
با اینحال تونی زورُنا یکی از اعضای هیئت مدیرهی شهر لیورپول اعتراض به سلطنت را حق خود میداند. او مخصوصاً انگیزهی خود از همراهی کردن تماشاگران در هو کردن سرود را ارتباط ذاتی آن با خود ملکه میداند: «من این کار را میکنم چون حاضر نیستم کلاهم را به احترام خانوادهی سلطنتی از سر بردارم. آنها توسط قانون کمک مالی به پادشاه (Sovereign Grant که سال 2011 تصویب شد) تامین مالی میشوند و من بهعنوان کسی که مالیات میدهد کاملا مخالف آن هستم. ملکه و خانوادهی گستردهی سلطنتی انگل هستند. من کاملا مخالف هستهی قدرتی هستم که ملکه در راس آن قرار دارد، از چرچیل که دستور سرکوب اعتصاب در شهر لیورپول در سال ۱۹۱۱ را داد تا دولت تاچر که بهطور سیستماتیک سعی داشت ما را به عنوان یک شهر خرد کند. بخاطر همین است که موضع سیاسی ما قویا به جناح چپ با ارزشهای سوسیالیستی گرایش دارد.»
|