رادمان پور ماهک (یعقوب لیث صفار) قلپ تپنده ایران

پیداست که تاریخ طولانی ایران مردان دوران ساز بی شماری را به خود دیده است.یکی از این مردان بی شمار مانند داریوش پایه کانال سوئز را گذاشته است و یکی مانند امیرکبیر خواب را بر حرامیان حرام تر کرده است.با این همه ندیده ام در جایی از این تاریخ بلند بالا که کسی مستقیما از تپیدن قلب خود برای ایران سخن رانده باشد.جزء آن یک باری که فردوسی اشاره می کند به سی سال رنجی که برده است تا نفسی مسیحایی بر جان ایران بدمد.
من بارها با حوصله و دقت مردان تاریخی را با مردان پیرامون خودم سنجیده ام هیچکدام از نامداران تاریخ معاصر جهان دست های خالی یعقوب لیث را نداشته اند.مردی که می باید نقشه راه ها را برایش در هوا ترسیم می کردند و مردی که می دانست در نقطه ای بسیار دور مردی عرب بر سریری گران بها غنوده است و سرگرم عیش و نوش است.او سروری است که باید به سروریش پایان داده شود.مردی که میدانست که دست نشاندان ایرانی این بیگانه را نیز باید از تخت برانداخت.مردی که می دانست که حق حکومت را به خلیفه فقط تیغ شمشیر داده است و لاغیر. و اگر قرار است که شمشیر حکومت کند او هم شمشیر دارد.یعقوب در نیشابور در مجلسی تاریخی به عالمان و فقیهان و بلندپایان نشان داد که دوره ی پذیرفتن امیرالومنانی دروغین به سر آمده است.
این حقیقت را نه ابومسلم دریافته بود و نه طاهر ذوالیمینین و برای پیروزی بابک زمانه هنوز از بلوغ کافی برخوردار نبود.البته این را هم باید گفت که مردم روزگار این سرداران هنوز فکر می کرده اند که اگر به امیرالمومنین معاویه و یا یزید بگویند که ابرویی در بالای چشم دارند هفت ستون آسمان خواهد لرزید.
به گمان یعقوب نخستین فرمانروای ایرانی است که پس از حمله عرب ها به ایران نام ایران شهر را بر زبان رانده است.
منبع : سده های گمشده دکتر پرویز رجبی جلد دوم