نقل قول(7) به یاد کاتالونیا

(( وقتی از مونته پوسرو می آمدیم، فشنگهایم را شمردم و دیدم ظرف نزدیک به سه هفته فقط سه گلوله به دشمن شلیک کرده ام.می گویند برای کشتن یک نفر باید هزار گلوله شلیک شود؛ با این حساب برای اینکه من فقط یک فاشیست را بکشم بیست سال وقت لازم بود!!!))
این بخشی از خاطرات گزارش گونه جورج ارول نویسنده مطرح انگلیسی( تو سر سگ بزنی لااقل یه بار قلعه حیوانات خونده) طی اعزام به اسپانیا در دوران جنگ داخلی این کشوره. جنگ که شروع میشه به همراه تازه عروسش پا می شن میرن اسپانیا. زنش می مونه تو بارسلونا و خودش می ره به میدان های نبرد حق علیه فرانکو!
کتاب واقعا جالبیه. یه تصویر واقعی از میدان نبرد و البته رخوتی که در سنگر ها و جان پناه ها دامن گیر سرباز ها میشه. در واقع بیشترین زمان سرباز ها در انتظار می گذره و ارول این کسالت و کرختی رو خیلی خوب توصیف می کنه. طنز جالبی هم داره، از آماتور بودن نیروهای چریک(که بیشترشون نوجوون و جوون های بی تجربه اند) تا اسلحه های قدیمی و نارنجک های از کارافتاده که گاه در دست سرباز منفجر می شن و...
خوندن این کتاب بر هر بارسایی 2009 فنی از اوجب واجباته. بقیه هم بخونن شاید خوششون اومد. نیومد هم نیومد به شخم چپ متئو مسی:)))
خودم سعی می کنم دوسه تا خاطره جالبشو در بخش های بعدی بذارم.
به یاد کاتالونیا، جورج ارول، ترجمه عزت الله فولادوند، نشر خوارزمی
پ.ن: عکس بالا هم جالبه. جورج ارول سگ به دست و ... پیدا کنید ارنست همینگوی را!!!