علل سقوط ساسانیان برابر اعراب و شباهت به اوضاع کنونی ایران: درختی تنومند اما تو خالی

با درود
- طرفداری" target="_blank" rel="noopener noreferrer">https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://amp.tarafdari.com/node/1104932/amp&ved=2ahUKEwjLnY-4y9PeAhWC_ywKHYugCRE4ChAWMBB6BAgAEAE&usg=AOvVaw1071trOOhda146Qzav0pyj">طرفداری _ علل شکست امپراتوری ساسانیان از اعرابی که قرن ها سرزمین های خوش آب و هوای آن ها حاکمانی مطیع و خراجگزار داشت فراوان است. شاید مهمترین این علت ها وضعیت نابسمان اقتصادی و فسادی که دامنگیر روحانیون زردشتی شده بود و اختلافات شدید طبقاتی باشد.
- فقر و بیکاری هم یکی از این مسائل بود که مزید بر علت شده و جامعه را آماده انفجار نموده بود.
- در جامعه ساسانی طبقات مختلفی از صدر تا ذیل وجود داشت که مهم ترین آنها روحانیون/سپاهیان/درباریان و بازرگانان بود و برای عامه مردم که آن هارا عوام می نامیدند جایگاه پسندیده ای وجود نداشت درحالی که هزینه های اقشار قدرتمند جامعه بر عهده همین عوام بود!! (قیاس شود با شرایط کنونی!). همچنین ورود و خروج از این طبقات امری محال بود و اگر کسی کشاورز بود حتما فرزندش باید کشاوز میبود و نمی توانست به طبقات بالاتر جامعه برود.
فسادی که از سال ها قبل در میان موبدان و روحانیون زردشتی ریشه دوانیده بود کم کم همچون سرطان جامعه را در چنگال خود اسیر نمود و آن را از درون نابود ساخت. به گونه ای که چند سال بعد برابر گردباد حمله اعراب تاب تحمل نیاورد و به سان درختی تنومند و کهن سال اما توخالی فروریخت و نیست و نابود شد.
- قدرت روز افزون روحانیون و موبدان زردشتی که در همه اقشار جامعه نفوذ کرده بودند و در هرکاری دخالت می کردند منجر به این می شد که دانشمندان و سیاستمداران از کارها کناره گیری نموده و میدان را برای روحانیون زردشتی خالی کنند.
کم کم کار به جایی رسید که کارهای بزرگ و اساسی بدست انسان های نالایق و چاپلوس افتاد و انسان های کارآمد و دانا که مدیر و مدبر بودند به همین دلیل کنار گذاشته شدند تا برای آقا زاده های درباری و روحانی و دستمال برداران!!، مراکز قدرت و ثروت خالی از اغیار شود.
- رشوه و تقلب در انجام کارها یکی دیگر از مسائلی بود که همچون تیشه، به ریشه ساسانیان خورد و آن را قطع کرد. کار به جایی رسیده بود که در اواخر دوران امپراتوری ساسانیان ماموران حاکمیت علنا رشوه میگرفتند و از هیچکس هیج هراسی نداشتند و فساد و تباهی در دستگاه های حکومتی به جایی رسیده بود که دیگر نامشان مکان های دولتی نبود بلکه مکان هایی برای مردم آزاری و ازدیاد مخافان به حساب می آمد!!! (این پاراگراف با حال قیاس شود!)
روزگار ساسانیان دگرگون شد بطوریکه پسران پادشاه بر پدران خویش شوریدند، شیرویه که پدر خویش را به قتل رسانید. سرداران نامی ایران همچون بهرام چوبین چندصباحی برای حکومت بر ایران کوشیدند اما عدم اتحاد مردمی باعث از بین رفتن این قیام ها شد.
- در آن روزگار هرچند اشخاصی در کسوت روحانیت (چون مزدک و مانی) قیام نمودند تا شاید بتوانند از نفوذ افراطی روحانیت در حاکمیت بکاهند و دبن زردشت را از حشو و زوائدی که آن را پوشانیده و شاخ و برگهای فراوانی به آن ها داده بود بکاهند ولی آن ها نیز نتوانستند بر تعصب خشک و عوام پیروز شوند و دین زردشت را نجات دهند.
هرچند دولت ساسانی در اواخر دوران خود ظاهری قدرتمند داشت ولی درونش را موریانه فساد و تباهی خورده و ویران نموده و به همین جهت برابر طوفانی که از جانب صحرای سوزان عربستان برخواست نتوانست مقاوت کند و به راحتی چون درختی پوک و فرسوده نابود شد و به تاریخ پیوست.
.
سخن پایانی:
اعراب ایران زمین را در قادسیه فتح نموند و به آن فتح الفتوح گفتند و پس از هزاران سال بین همه فتوحات خویش کماکان تنها فتح الفتوح را جشن میگیرند. آن ها امپراتوری ساسانی را در زیر سم اسبان خود در نوردیدند هرچند مقاوت هایی پراکنده در برابر ایشان انجام گرفت اما از انجایی که وحدت کلمه بخاطر فشارهای پیشین حاکمیت زردشتی از بین رفته بود، اعراب توانستند بر دین آئین و آداب و رسوم ما چیره شده و عقاید خویش را جایگزین کنند. مردم ایران که دل خوشی از موبدان زردشتی نداشتند به دنبال راه فراری بودند تا خود را به آئینی جدید متصل کنند حتی پیش اسلام مردم به مسیحیت پناه آورده بودند! تا از اسارت موبدان زردشتی نجات یابند. از این رو دین اسلام که در آغاز ظهور خویش برابری و برادری را نوید میداد به سرعت در ایران گسترش یافت و رفتار بی آلایش پیامبر اسلام و جانشینان آن در ابتدا (خلفای راشدین) بهترین تبلیغ برای اسلام در ایران بود. هرچند دیری نپایید که به جای بنیانگزار اسلام و جانشینان او، کسانی چون معاویه و عبد الملک مروان خلیفه مسلمین شدند که نتنها رفتار وحشیانه ای با تازه مسلمانان سرزمین های مفتوحه داشتند بلکه حتی با خاندان پیامبر آن رفتار عجیب و وحشیانه ای را داشتند که همه بارها دیده و شنیده ایم و سرامد انها واقعه کربلا بود.
- بن مایه: تاریخ ایران از دیروز تا امروز به قلم شهزاد آزاد مهر انتشارات باربد نوبت چاپ ۱۳۸۲
- بنظرم قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق، در تاریخ همواره بدون استثنا قدرت مطلق را با فساد مطلق توأم میبینم ولی شوربختانه هیچ یک پادشاهان و حاکمان قدرتمند از اسلاف خویش پند نمی گیرند و خود را اصلاح نمی نمایند.
همچون گذشته خرد و اندیشه نگهدارتان ????