به مناسبت بازی منچستر و چلسی در بریج (بازنشر یک دست نوشته قدیمی)

کلاسیک - بی رحم و انتقام جویانه...
شیطان با خود در این خیال که روز قیامت را به جهنم خواهد رفت ... خرسند از اینکه خود نیز جنس آتش دارد، و آسیبی نمی بیند، با خیال آسوده ای داشت قوم آدم را به پلیدی سوق میداد ... تا که در آخرت خدا رو به وی و پیروانش کرد و گفت ... تو رانده شدی - جهنم ارزانی آدم ... تو به برزخ خواهی رفت ...
.
.
.
زمانی که برای اولین بار،در دهه 1920 میلادی، تاریخ فوتبال 40 هزار هوادار را درون یک ورزشگاه به خود دید ... بازی میان چلسی پرطرفدارترین تیم آن زمان و یونایتد پرافتخارترین تیم این زمان بود ...
چند سفر قبلتر هنگامی که برای اولین بار بازیکنان سرخ پوش بندر منچستر پایشان را از قطار بیرون می گذاشتند ... در نمایی بزرگ - شهر صنعتی (گردشگری) لندن بیش از یک میدان ساعت، یک پل آبی مستحکم، و یا یک خیابان داونینگ نبود ... مردم شبیه هم بودند، طبقه متوسط و بورژا کلاه تاپ هت و پالتو به تن داشتند و چپی ها طبقه کارگر هم یک سربند فرانسوی، زیرپوش سفید! و یک سیگار گوشه لبهایشان احیانا ... چیزی که تفاوت داشت رنگ آنها بود ...
40 هزار نفر بریج را آتشگاه فوتبال کرده بودند ... شاید تنها صدایی که تا آن زمان با این همهمه قابل قیاس بود ... فریاد اسب کینگ آرتور حین زمین خوردنش در گوش سرباز بی نوای ایرلندی ـست ... اگرچه بعد از آن جورج مله یس با تلفیق گازوئل و بنزین اختراع جدیدش در صنعت جلوه های ویژه سینما را به ثبت رساند، و دنیا با ابعاد جدیدی از صداهای مهیب آشنا شد ... اما چیزی که بریج در آن روز ارائه داد ورای تمام این تومارهای در هم تنیده شده سیاه قلمی بود ... یک صدای واحد از هزاران صوت همگون که مانند مرثیه ای یکپارچه زیر تابوت حریفان سراییده میشد ... حالا بعد از 100 سال هنوز وقتی کارگران بندر منچستر ... با پرچم سرخ رنگ یونایتد پاهایشان را از هواپیما درون شهر صنعتی (سلطنتی) لندن می گذارند ... شاید فقط شهرسازی کمی تغییر کرده باشد - احتمالا غیر از خیابان داونینگ و میدان ساعت - ولدورمه، پارک هزاره و بام او دو را هم می بینند اما بریج همچنان همان شکلی ـست ... هزاران نفر آن داخل، انتظار باز شدن دربهای برزخ را به روی شیاطین سرخ می کشند...