فلورین آلبرت؛ ققنوس، زیر خاکستر یک نسل
۴۱۱ بازدیدیکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۵
۳ دیدگاه
امروز، سالروز تولد کسی است که در لای برگهای تاریخ فوتبال فراموش شده است؛ شوالیه وفادار مجارستان در دهه 1960...
وقتی نام فوتبال و مجارستان کنار هم بیاید معمولا نسل طلایی دهه پنجاه مجارستان را با پوشکاش، کوشیس، کوبالا، ژیبور و... به ذهن می آوریم.
تیمی که گویا تراژدی را در تقدیرشان نوشته بودند. شروع کارشان با قهرمانی شیرین المپیک 1952 هلسینکی همراه شد؛ اما تلخی معجزه برن حلاوت مدال طلای المپیک را با خود برد؛ بخت اول قهرمانی جام جهانی در فینال برابر تیمی که در دور گروهی با هشت گل شکست داده بود، تن به شکست داد تا نزدیکترین مجارستان تاریخ به قهرمانی جهان دستش از جام کوتاه بماند...
15 سپتامبر1941 در شهری کوچک نزدیکی مرز یوگسلاوی، در خانه یک آهنگر ساده، شوالیه دهه شصت مجارها دیده به جهان گشود. در دو سالگی مادرش را از دست داد و در کودکی همراه خانواده به پایتخت(بوداپست) مهاجرت کرد. در 1952(سال قهرمانی مجارها در المپیک) توسط استعدادیاب های فرانسواروش شکار و داستان عاشقانه اش با عقابهای سبز آغاز شد؛ باشگاهی که همه دوران بازیگری اش را در آن سپری کرد. شش سال بازی در تیمهای پایه باشگاه او را آماده بازی برای تیم اصلی کرد. مهاجم زهردار سبزها در نوامبر 1958 اولین بازی اش را برای تیم بزرگسالان انجام داد.
داستان اما در این شش سال برای نسل طلایی به کل متفاوت بود. بعد از جام جهانی تلخ سوئیس و شروع درگیری با شوروی و شدت گرفتن موج کمونیسم در مجارستان[و دیگر کشورهای اروپای شرقی] مهاجرت ستاره ها به شروع شد. پوشکاش افسانه ای راهی رئال مادرید شد و مثلث کوشیس و کوبالا و ژیبور در بارسلونا شکل گرفت. در پی آن مجارستان از المپیک 1956 ملبورن انصراف داد.دوران شیرین نسل طلایی خاتمه یافته بود.حذف در دور گروهی جام جهانی 1958 اولین دستاورد کمونیسم در فوتبال مجارستان بود.
سال بعد نمایشهای آلبرت در لباس سبز باعث شد به تیم ملی دعوت شود. او در نخستین بازی ملی اش مقابل سوئد، نایب قهرمان وقت جهان، دو پاس گل داد. یکسال بعد در 1960 آقای گل مجارستان شد و همراه با تیم ملی عازم رم شد و با پنج گل نقش مهمی در کسب مدال برنز المپیک داشت. در 1961 نیز از عنوان آقای گلی خود در لیگ دفاع کرد.
فلوریان در شیلی اولین و البته بهترین جام جهانی اش را تجربه کرد و در اولین بازی اش در جام جهانی دروازه انگلیس را گشود؛هتریک برابر بلغارستان به او کمک کرد تا با 4 گل عنوان آقای گل مشترک جام را بدست آورد. علاوه بر آن جایزه بهترین بازیکن جوان جام جهانی را هم به ویترین افتخاراتش افزود.
پس از گذراندن جام جهانی نسبتا موفق به لحاظ فردی با تجربه بیشتر به تیم بازگشت و به آنها کمک کرد تا قهرمان لیگ مجارستان شوند.
اسطوره عقابها در سال 1963 با یک بازیگر ازدواج کرد و در پایان همان فصل قهرمانی لیگ را تکرار کرد. آلبرت که حالا ستاره اول تیم ملی بود همراه با کاروان راهی رقابت های جام ملتهای اروپا در اسپانیا شد و مدال برنز آن بازیها را هم کسب کرد و نامش در تیم منتخب جام هم دیده میشد. اما در اتفاقی عجیب در لیست المپیک تیم ملی حضور نداشت تا طلای المپیک توکیو را از دست بدهد.
فصل بعد با زدن 27 گل در 24 بازی آقای گل لیگ شد. فرانسواروش با حضور آلبرت در سال 1965 تنها جام اروپایی باشگاههای مجار را با قهرمانی در جام "Inter-Cities Fair Cup" که دومین جام معتبر اروپایی آن زمان بود، بدست اورد.
در سال 1966 آقای گلی جام باشگاههای اروپا را تصاحب کرد و جزو تیم منتخب جام جهانی انگلیس نیز برگزیده شد و نهایتا در پایان سال مرد سال فوتبال مجارستان شد.
سال 1967 سالی ویژه برای فلوریان بود؛ نه بخاطر قهرمانی لیگ و نه حتی برای کسب دوباره جایزه مرد سال فوتبال کشور؛ بلکه این عناوین به او کمک نمود تا بالاتر از بابی چارلتون برای اولین و آخرین بار توپ طلای فوتبال را-چیزی که او را در تاریخ پر زرق و برق فوتبال مجارستان جاودانه کرد- به مجارستان ببرد.
یک قهرمانی دیگر لیگ برای حضور در لیست مجارها برای المپیک مکزیکوسیتی کافی نبود تا مرد بدشانس داستان ما باز هم یک طلای دیگر که آخرین طلای مجارستان در المپیک بود را نیز از دست بدهد.
زندگی روی بیرحم خود را به آلبرت نشان داده بود و در ژوئن 1969 در مقدماتی جام جهانی دچار مصدومیتی سنگین شد و پس از دوری یکساله از چمن فوتبال هرگز نتوانست به فرم درخشان خود بازگردد. سه سال بعد در 1972 آخرین جام دوران حرفه ای خود را با قهرمانی درجام حذفی تجربه کرد.
دو سال بعد در مراسمی با شکوه که با گلزنی اش نیز همراه شد، در فرانسواروش جایی که فوتبال را از آن آغاز کرده بود، به حماسه خود پایان داد.
سال 2007 باشگاه به پاس بیست و دو سال پوشیدن پیراهن تیم نام اسطوره وفادارش را روی ورزشگاه خود گذاشت و نهایتا در اکتبر 2011 پس از هفتاد سال افسانه ققنوس سربرآورده از خاکستر نسل طلایی مجارهای مهاجر به انتها رسید.
توانایی دریبلینگ، گلزنی با هر دو پا و شوتهای سهمگین از ویژگیهای قهرمان فرنسواروش بود. کسی که با بدشانسی دو طلای المپیک را از دست داد و کمتر کسی او را بهترین فوتبالیست تاریخ مجارستان میداند؛ اما با توپ طلایی که گرفت، جاودانگی در یاد مجارها را درنوردید.