بررسی دلایل ناکامی های متوالی تیم ملی انگلیس
۵۲۹ بازدیدیکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۰
۱۳ دیدگاه
انگلیسیها مبدع فوتبال به شمار می روند. تمام کشورهای دنیا به نوعی از ملوانان انگلیسی و نه لزوما از مربیان انگلیسی فوتبال را آموخته اند. لیگ این کشور جذابترین لیگ دنیا محسوب می شود. اکثر سرمربیان نخبه روی نیمکت تیمهای جزیره می نشینند و دانش خود را به انگلیسیها منتقل می کنند. اما این تیم بجز قهرمانی 1966 هیچ دستاوردی نداشته است. حتی وقتی در نیمه نهایی بازنده شده و از فینال بازمانده، نتوانسته لااقل با یک مدال برنز به خانه برگردد تا کمی غم شکست نیمه نهایی را برای هواداران تسکین دهد. بیش از دو دهه از ناکامی در نیمه نهایی یورو 96 که در خانه مقابل آلمان حذف شدند می گذشت و اتفاقا سرمربی فعلی انگلیس، گرت ساوت گیت بود که با از دست دادن پنالتی زمینه ساز حذف سه شیرها را فراهم آورد. انگلیس در شرایطی هیچ نیمه نهایی را از 1996 تجربه نکرده است که کرواسی در 1998، ترکیه و کره جنوبی در 2002، به نیمه نهایی جام جهانی رسیده اند. در اروپا هم یونان در 2004 قهرمان شده و ترکیه و روسیه به نیمه نهایی یورو 2008 رسیده اند. الان هم کرواسی چهار میلیونی در فینال جام جهانی بازی می کند. آیا واقعا سطح این تیمها بالاتر از انگلیس است؟ به شخصه اینطور فکر نمی کنم.
از یک منظر دیگر به قضیه نگاه کنیم. از جام جهانی 1966 که انگلیس قهرمان شده تا کنون، این تیم تنها در رده بندی 1968، یکهشتم 1986، یکهشتم و یکچهارم 1990، یکهشتم 2002، یکهشتم 2006 و یکچهارم 2018 در دیدارهای حذفی پیروز بوده است.یعنی تنها در 7 دیدار حذفی!!! اجازه بدهید تمام پیروزیهای انگلستان در جام جهانی و یورو را با هم جمع کنیم تا به ده پیروزی حذفی در تاریخ این کشور برسیم. آلمان تنها با یواخیم لوو توانسته یازده پیروزی در مراحل حذفی کسب کند. اسپانیا تنها در سه تورنمنت 2008 تا 2012 توانست هشت پیروزی در مراحل حذفی کسب کند و دشان از 2014 تا کنون، بدون احتساب بازی فینال 2018، تا اینجا هفت پیروزی در مراحل حذفی بدست آورده است.
به قول مارتین تایلر، گزارشگر معروف انگلیسی، هر بار انگلیس دو بازی برنده می شود، همه انتظار دارند در نهایت آنها فاتح آن تورنمنت شوند. شکی نیست که تیم گرت ساوت گیت شایسته تقدیر است. این تیم بعد از 28 سال انگلیس را به نیمه نهایی جام جهانی رساند. این در حالی است که این تیم در برزیل به طرز مفتضحانه ای بدون برد، در رده چهارم گروه قرار گرفته و حذف شده بود. همچنین از آخرین نیمه نهایی انگلیس در تورنمنتها 22 سال می گذشت! جالب تر آنکه اگر انگلیس در چهار سال هیچ نیروی جدیدی کشف نکند، باز هم همین بازیکنان می توانند در یورو 2020 و جام جهانی 2022 به میدان روند. هرچند انگلیس دست کم در معرفی پدیده جزو تیمهای پیشتاز در اروپا است و لیگ این کشور، کارخانه بازیکن سازی و استعداد پروری است. با این حال انگلیس در بازی رده بندی میانگین سنی 24.9 سال را به زمین فرستاد و کاپیتان این تیم هری کین تنها 24 سال سن دارد.
هری کین که به قول مارتین تایلر بهترین و از طرف دیگر نا امید کننده ترین بازیکن انگلیس در این تورنمنت بود. او از طرفی به احتمال قریب به یقین به دومین انگلیسی تبدیل خواهد شد که آقای گل مسابقات شده است و از طرف دیگر در زمانهایی که انگلیس به او نیاز داشته نتوانسته گره بازی را باز کند. بله او شش گل به ثمر رسانده، اما دو گل به تونس زد و در مقابل پاناما در مرحله گروهی هت تریک کرد. تنها گل او در مراحل حذفی در برابر کلمبیا بود که آنهم از روی نقطه پنالتی به ثمر رسید. در مجموع سه گل او از روی نقطه پنالتی به ثمر رسیدند. هر چقدر مسابقات پیشتر رفت، کین نا امید کننده تر به نظر می رسید. آیا او مرد بازیهای بزرگ نبود؟
به هر حال مربی جوان انگلیس و بازیکنان کم تجربه این تیم می توانند در ادامه از این تورنمنت به عنوان سکوی پرش استفاده کنند و در تورنمنتهای بعدی بدرخشند. اما آیا واقعا خواهند درخشید؟ ساوت گیت اما نسبت به بالا رفتن توقعات هشدار می دهد. او میگوید اینکه در رده چهارم جهان ایستاده ایم به این معنا نیست که ما چهارمین قدرت برتر فوتبال جهان هستیم. فراموش نکنیم در دیدار سوم مرحله گروهی انگلیس با تیم دوم به زمین رفت تا مبادا به برزیل بخورد. گو اینکه بازی با ژاپن هم به این تیم بصورت اشنتیون پیشنهاد شده بود. اما انگلیس حاضر شد با کلمبیا و سوئد (یا سوئیس) بازی کند اما سر راه برزیل قرار نگیرد. هشدار ساوت گیت بسیار هوشمندانه است. توقعات بالا برای تیمهای جوان می تواند زیانهای جبران ناپذیری داشته باشد. همین انگلیس اگر از ابتدا تحت فشار قرار می گرفت که حتما باید به جمع چهار تیم برتر برسد، شاید در برابر همان کلمبیا در ضربات پنالتی حذف شده بود. اما وقتی از تیمی توقع غیر منطقی وجود نداشته باشد، این تیم می تواند حتی برتر از توانایی واقعی اش پیشروی داشته باشد. از طرف دیگر این موضوع نشان می دهد که ساوت گیت نگاهی واقع بینانه به دستاورد انگلیس در روسیه دارد. قرعه نسبتا ساده و حتی مصدومیت خامس رودریگز در صعود ساده سه شیرها به نیمه نهایی بی تاثیر نبودند. انگلیس در برابر نخستین مانع سفت، آسیب پذیر نشان داد. کرواسی که برای سومین بار بازیهایش به وقت اضافه کشیده می شد، بر خلاف انتظار در وقت اضافه سر حال تر از انگلیس نشان داد.
نشانه های واقع بینی نخستین بار نیست که در تیم انگلیس خودنمایی می کند. این تیم در اوایل هزاره سوم دست از تعصب کور برداشت و به جای تکیه به اینکه انگلیس با 10605 روز صدر نشینی، بیشترین مدت صدر نشینی را در بین قدرتهای فوتبال داشته است، یا اینکه مبدع فوتبال بوده است، با واقع بینی اصرار برای استفاده از سرمربی انگلیسی را کنار گذاشت و با اسون گوران اریکسون یکی از بهترین دوران فوتبال انگلیس را رقم زدند و شاید بدشانسی هم آوردند که سه بار به اسکولاری برخورد کردند. در 2002 مقابل برزیل، در 2004 و 2006 هم مقابل پرتغال. برزیل 2002 با رونالدو، ریوالدو و رونالدینیو خیلی آماده بود و انگلیس نتوانست برتری را که روی گل مایکل اوون کسب کرده بود، حفظ نماید. پرتغال اسکولاری هم چه در یورو و چه در جام جهانی در پنالتی نسخه تیم اریکسون را پیچیدند. پس از ناکامی استیو مک لارن در رساندن انگلیس به یورو 2008، این بار با خیال راحت تری به سراغ مربی خارجی رفتند و از فابیو کاپلوی ایتالیایی روی نیمکت بهره جستند. اما به طرز وحشتناکی در برابر آلمان جوان تحقیر شدند و سنگین ترین باخت خود را در جام جهانی با شکست چهار بر یک مقابل آلمان رقم زدند.
پس از دوران کاپلو که با اتحادیه یا همان فدراسیون انگلیس بر سر اختیارات به مشکل خورد، یک انگلیسی با سابقه به نام روی هاجسون روی نیمکت سه شیر ها نشست. در یورو 2012 تیم او مقابل ایتالیا با ضربات پنالتی و در مرحله یکچهارم کنار رفت و نمی توان عملکرد او را چندان به نقد کشید. اما حذف در دور گروهی جام جهانی 2014 و یا حذف در یکهشتم نهایی یورو 2016 در برابر تیم ایسلند واقعا فاجعه هستند. سم آلاردایس هم با رسوایی رشوه برکنار شد تا ساوت گیت ابتدا به عنوان مربی موقت و بعد به عنوان سرمربی روی نیمکت سه شیر ها بنشیند و بهترین دوران انگلیسیها را در بیست سال گذشته رقم بزند. در واقع انتخاب ساوت گیت نه یک اقدام هوشمندانه که تا حدودی مرهون رقم خوردن اتفاقات بوده است.
به نظر می رسد اتحادیه فوتبال انگلیس هم مانند فدراسیون فوتبال آرژانتین بیشتر تصمیماتش به ضرر تیم ملی فوتبال این کشور است. آنها همیشه سعی می کنند پشت مربی پنهان شوند تا مسئولیت نتایج این تیم را بپذیرند. مواردی مانند تعداد بازی زیاد بازیکنان انگلیسی بدلیل تعدد جامها در جزیره هم به نظر بیشتر بهانه می رسند. برای مثال راکیتیچ بیش از هر بازیکن دیگری در سال گذشته بازی کرده است. ضمن اینکه آثار خستگی یا حتی بی انگیزگی به هیچ وجه در بازیکنان این تیم مشاهده نمی شد. فوتبال انگلیس ظاهرا برنامه مدونی برای موفقیت در تورنمنت های ملی ندارد. همیشه هم ضربات پنالتی، بد شانسی، تعدد بازیها در جزیره، تصمیمات غلط سرمربی و واکنشهای نا مناسب دروازه بان به عنوان سرپوشی برای عدم موفقیت تیم انگلیس مطرح شده اند.
مطلب دیگر لیگ جزیره است. اینکه درصد بازیکنان انگلیسی تاثیر گذار در تیمهای لیگ جزیره نسبت به سایر کشورها کمتر است. اگر چه از یک منظر می توان این بهانه را قبول کرد اما دلایلی هم وجود دارد که به صورت دیگری به مساله نگاه شود. سطح بازیکنان انگلیسی بدلیل اینکه در برابر بهترین های فوتبال جهان بازی می کنند بالاتر رفته است. ضمن اینکه بهترین مربیان جهان در لیگ جزیره دارند جدید ترین سیستمها و تاکتیکها را در لیگ جزیره پیاده می کنند و این علی القاعده باید موجب غنای هرچه بیشتر فوتبال انگلیس گردد. مگر بهترین بازیکنان جهان در بارسلونا و رئال مادرید اسپانیایی هستند. رونالدو و مسی که بهترین بازیکنان یک دهه جهان به شمار می آیند و در بسیاری بازیها عملا تیم برای موفقیت به آنها متکی بوده اند، به همراه ستاره های فراوانی از برزیل، آرژانتین، کرواسی، آلمان، فرانسه، هلند و ... بخش بزرگی از اسکلت نه تنها رئال و بارسا که بسیاری از تیمهای اسپانیایی را تشکیل می دادند ولی این تیم یورو 2008 و یورو 2012 و جام جهانی 2010 را فتح کرد. به نظر می رسد که شکستن کاسه کوزه ها بر سر لیگ جزیره بی انصافی است. در همین جام جهانی امثال کایل واکر، هری کین، لینگارد، راشفورد، پیکفورد و ... از دل همین لیگ بیرون آمده اند و از تقابل با خارجیها نیز بسی سود برده اند.
به شخصه معتقدم اتحادیه فوتبال انگلیس با واکنشهای منفعلانه و نه عمل گرایانه مقصر اصلی ناکامی انگلیسیها به شمار می رود. این در حالی است که ایالات متحده که در برابر انگلیس، هیچ محلی در فوتبال ندارد پروژه ای را کلید زده بود که هزار بازیکن تربیت کند و در جام جهانی 2010 به قهرمانی برسند. البته مطابق انتظار امریکا موفق به پیروزی نشد ولی فقدان چنین برنامه بلند مدتی در انگلیس اصلا دیده نمی شود. منظور این نیست که انگلیس بیاید و از امریکا تقلید کند والگوی گلخانه ای را برای توسعه فوتبالش پیگیری کند. شاید آلمان بعد از ناکامی اش الگوی بهتری برای انگلیس باشد. پروژه ای که دهسال روی آن کار شد و ژرمنها ثمره آنرا در قهرمانی جام جهانی 2014 دیدند.
باید دید واکنش اتحادیه فوتبال انگلیس نسبت به این ناکامی چیست؟ آیا منکر ناکامی می شوند و همین رسیدن به جمع چهار تیم را (که انصافا هم قابل تقدیر است) را موفقیت تلقی می کنند؟ آیا کاسه کوزه ها را بر سر ساوت گیت می شکنند؟ آیا با توجه به حمایت افکار عمومی از ساوت گیت، او را ابقا می کنند و منتظر می مانند ببینند زحمات او و بازیکنان جوانش در تورنمنتهای پیش رو چه نتیجه ای می دهد تا متناسب با آن نتایج باز هم مثل گذشته منفعلانه تصمیم بگیرند؟ یا اینکه سر انجام به این نتیجه می رسند که موفقیت ندرتا مثل موفقیت کرواسی بصورت تصادفی رخ می دهد؟ بی نظمی فدراسیون فوتبال کرواسی و اخراج مربی در آستانه دیدار پلی آف اگر چه برای کرواسی رخ داده و قبلا هم برای دانمارک در جام ملتهای اروپای 1992 رخ داده بود که بر سر تصادف و اخراج یوگسلاوی از جام ملتها به جام دعوت شود و سر انجام قهرمان شود، اما الگوی خوبی برای قهرمانی نیست. اکثر قریب به اتفاق قهرمانان برنامه منظمی برای رسیدن به قهرمانی داشته اند و شمار تیمهایی که شانسی و بر سر اتفاق قهرمان شده اند بمراتب کمتر است. اگر بی نظمی عامل قهرمانی بود که آرژانتین باید چهار دوره اخیر را قهرمان میشد. زیرا علاوه بر عنصر بی نظمی و بی برنامگی فدراسیون که مارادونا بارها به آن اشاره کرده است، بهترین فوتبالیستهای جهان نظیر ریکلمه، ساویولا و مسی را در اختیار داشته اند.
به هر حال اگر "در" در اتحادیه فوتبال انگلیس بر همان پاشنه قدیم بچرخد، احتمالا نوادگان طرفداران فعلی باید انتظار دیدن قهرمانی از تیمشان را داشته باشند. به قول معروف اگر همان کارهای گذشته را با همان کیفیت گذشته انجام دهید، طبیعتا باید انتظار داشته باشید که همان نتیجه را کسب کنید.